آخرين خبر/ «از دخالتهاي خانواده همسرم خسته شدهبودم» اين آخرين دفاع مردي است که از دو سال قبل به اتهام قتل برادرزنش در بازداشت به سر ميبرد.
سيزدهم دي ماه سال ۹۴، مأموران پليس از قتل مرد ۲۶ سالهاي به نام صادق در ميدان منيريه باخبر و راهي محل شدند. بررسيها حکايت از اين داشت که مرد جوان با اصابت ضربه چاقو جان باخته است. خواهر مقتول در حاليکه به شدت گريه ميکرد به مأموران گفت: مردي که گوشه حياط نشسته، شوهرم و قاتل The Murderer برادرم است.
او ساعتي قبل با برادرم درگير شد و با ضربه چاقو او را زخمي کرد. آنقدر زخم عميق بود که حتي امدادگران اورژانس نتوانستند براي او کاري انجام دهند. بعد از اين توضيحات، جسد به پزشکي قانوني منتقل شد و مأموران پليس عامل قتل را بازداشت کردند.
متهم ۲۸ ساله که مجتبي نام داشت با اقرار به جرمش گفت: برادرزنم، جوان پرخاشگري بود. روز حادثه وقتي با هم درگير شديم، او چاقو کشيد.
من هم در دفاع از خودم از آشپزخانه چاقويي برداشتم و به او ضربه زدم. قصد کشتن نداشتم بلکه ميخواستم او را بترسانم.
متهم بعد از توضيحات و بازسازي صحنه جرم روانه زندان شد و پرونده بعد از کامل شدن تحقيقات به شعبه چهارم دادگاه کيفري يک استان تهران فرستاده شد.
صبح روز گذشته با اعلام رسميت جلسه و قرائت کيفرخواست از سوي نماينده دادستان اوليايدم درخواست قصاص کردند. سپس متهم در جايگاه حاضر شد و در شرح ماجرا گفت: ۱۴ ماه از ازدواج من و همسرم ميگذشت و چندماهي بود که صاحب فرزند شده بوديم. سرايدار ساختماني در ميدان منيريه بودم و در يک اتاق ۱۰ متري زندگي ميکرديم.
با همه اين مشکلات اختلافي با همسرم نداشتم تا اينکه فهميدم او قبل از ازدواج با من، با پسر ديگري رابطه داشته است، اما وقتي بچهدار شدم اين قضيه را فراموش کردم. اين گذشت تا اينکه برادر همسرم به تهران آمد و در يک مغازه پخت نان فانتزي مشغول به کار شد. چند ماهي گذشت اما با صاحبکارش درگير شد و از آنجا بيرون آمد و به شهرستان بازگشت.
مدتي که پيش ما بود مدام او را نصيحت ميکردم تا با کسي دعوا نکند، اما خيلي اهميت نميداد. متهم در ادامه گفت: چند روز قبل از حادثه، صادق براي جشن عروسي به تهران آمده بود. روزي که ميخواست به عروسي برود، عطر زد. چون فرزندم مشکل داشت و بوي عطر برايش خوب نبود از او خواستم تا در اين اتاق ۱۰ متري اين کار را نکند، اما او لج کرد و به کارش ادامه داد. اين باعث شد براي بار آخر با همسرم درگير شوم و خانه را ترک کنم. بعد از ساعتي برگشتم، اما متوجه شدم همسرم در خانه نيست. از همسايهها سراغش را گرفتم آنها گفتند با فرزندم از خانه بيرون رفته است.
در خانه منتظر بودم تا همسرم برگردد که ناگهان متوجه شدم صادق با لگد در خانه را ميزند. متهم در خصوص قتل گفت: با بازکردن در خانه مقتول در حاليکه عصباني بود با کفش وارد اتاق شد و با مشت و لگد به من حمله کرد. خواستم او را آرام کنم، اما نشد به همين خاطر عصباني شدم و گفتم حاضرم همسرم را طلاق دهم. با شنيدن اين حرف مقتول بيشتر عصباني شد و به رويم چاقو کشيد. او به اين کار عادت داشت.
از ترس کارد آشپزخانه را برداشتم و به شکم او ضربه زدم. متهم در آخرين دفاعش گفت: قصد کشتن نداشتم. به خاطر عصبانيت اين کار را کردم؛ چراکه همان موقع که مقتول زخمي شده بود گوشي همراهم زنگ خورد. گوشي را برداشتم که صداي همسرم را شنيدم.
متوجه شدم منتظر برادرش است تا همراه او و فرزندم به شهرستان برود. آنجا بود که برايش از درگيري و زخمي شدن صادق گفتم و او بازگشت. متهم در آخر گفت: همسرم از طرف خانوادهاش حمايت ميشد و آنها دست از دخالتهايشان برنميداشتند. هر وقت با همسرم درگير ميشدم آنها مرا تهديد به مرگ ميکردند. ديگر خسته شده بودم!
در پايان هيئت قضايي بعد از شور متهم را به قصاص محکوم کرد.
با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد
بازار