قانون/ فاجعه مرگ دختر بچه دوستداشتني پارسآبادي چنان شوک و غمي بر جامعه ايران وارد کرد که اکنون بعد از گذشت نزديک به يک ماه از کشف پيکر پاک آتنا، هنوز اين موضوع در صدر اخبار است. حداقل در پارس آباد مغان، مطالبه قصاص جنايتکاري که اين دختر را ربود و به قتل رساند، همچنان داغ داغ است. به داغي غمي که چنان بر سينه مادر آتنا سنگيني ميکند که او همچنان در بستر بيماري است و هر روزش را با گريه و زاري و غم فراغ دلبندش سپري ميکند.
اما فارغ از موضوع قصاص، جلوگيري از وقوع چنين حوادثي، وظيفه اي است که همه مردم کشورمان از صاحبان قدرت و تريبون تا روزنامه نگاران و ديگر اصناف و اقشار جامعه، بايد به جد به فکر آن باشند و از خانوادهها تا متون آموزشي، قانونگذاري و سطوح کلانتر، دغدغه کاهش آسيب هاي جسمي، روحي و صد البته جنسي به کودکان را داشته باشند.
مادر قاتل آتنا: اسماعيل کل خانواده و طايفه را بدبخت کرد
وقتي وارد خانه مادر اسماعيل مي شوم، دو تن از پسرانش را هم آنجا مي بينم. يکي ديگر هم که مرا همراهي مي کرد. مادرشان هم گوشهاي از پذيرايي نشسته است. چادري مشکي در سر دارد و چشماني گريان. بعد از سلام و عليک با اشاره به نان تازه اي که يکي از پسرانش خريده، تعارف مي کند تا از آن نان ميل کنم و سپس بدون هر مقدمه و طرح سوالي، شروع به حرف زدن مي کند.
من چند روز پيش براي خريد نان به نانوايي رفتم. با خودم گفتم که تا کي بايد ديگران برايم نان بگيرند؟ تا کي بايد در خانه مخفي بشوم و بيرون نروم. با خودم گفتم خدايا من چرا اينطور شدم. ناخودآگاه گريهام گرفت. من به چنين عذابي دچار شدم. در حالي که همان موقع که آتنا گم شده بود، من هم مثل بقيه مردم به خانه آنها مي رفتم و قرآن مي خواندم تا آتنا پيدا شود. دستم را بالا مي بردم و مي گفتم خدايا کمک کن هر شخص، بچه را برده است برگرداند و مادر آن بچه خوشحال شود؛ نگو که قرار بوده خودم بدبخت شوم. من مخفيانه گريه مي کنم ولي مادر آتنا راحت گريه مي کند. البته من هم هميشه اول براي آتنا گريه مي کنم ، بعد از آن هم براي سرنوشت خودم و بهخاطر گناه بچه خودم. اين مشکل و وضع فعلي من است.
ماجراي جدايي همسر اول اسماعيل
اين برادر، همان برادري است که اجاره نشين اسماعيل بوده و جنازه آتنا را پيدا کرده است. از او سوالات زيادي نميپرسم، ولي يکي از مهمترين سوالات را ميپرسم که او نيز جواب ميدهد. سوالي درباره ماجرايي که 17 سال پيش رخ داده است.
گويا شما با روزنامه شرق مصاحبه کردهايد؟
بله من بودم.
هدفتان از مصاحبه چه بود؟
آنموقع ما آواره شده و بيرون از شهر بوديم.ميخواستم به مردم بگويم که ما جنازه را پيدا کرده و به مسئولان خبر دادهايم.
شما خانواده آتنا را ميشناسيد؟
بله آنها از طايفه قره داغي هستند. خانواده بسيار محترمي هستند. تاکنون هم نه توهيني به ما کردهاند و نه حرف بدي زدهاند. من خودم را جاي آنها ميگذارم ميبينم که بسيار بسيار سخت است. من معتقدم يک انسان نميتواند فاجعهاي مانند قتل آتنا را مرتکب شود. برادر ما کاري کرد که همه ما سرافکنده شديم. همه ما شرمنده شديم. آن شب هم که من جنازه را پيدا کردم، وقتي با برادرنم موضوع را مطرح کردم، همه گفتند که نميشود از خون اين بچه گذشت. او معصوم و مظلوم بود. به همين دليل هم فردايش مساله را اطلاع داديم. اين يک حرکت حيواني است که متاسفانه برادر ما مرتکب آن شده است. اسماعيل با اين کارش مانند بمبي عمل کرد که در خانواده و طايفه ما منفجر شد و همه ما را متلاشي کرد. با اينکه مادرم سيد است و مدام در خانه آتنا دعاي توسل ميخواند ولي الان حتي از خانه هم نميتواند بيرون برود.
همسر اول اسماعيل چرا از او جدا شد؟
در زندگي مشکلاتي پيش ميآيد.
من مي خواهم روراست باشيم. مردم ميگويند آن موقع هم مشکلاتي وجود داشته است؟
نه اينطور نيست. يک دختري بود در همسايگي که براي او فرش ميبافتند. دختر به خانه اسماعيل ميآيد تا براي مادرش ابريشم بگيرد و در فرش استفاده کنند. آنجا اسماعيل چيزي گفته يا نگفته، ما که نديديم. ولي در مجموع دختر به خانه ايشان بر ميگردد و گريه ميکند و برادرانش ميآيند و با اسماعيل درگير ميشوند. بعد از اين ماجرا خانم اول اسماعيل گفت که ديگر نميتواند با او زندگي کند.البته همسرش گفت که من چيزي نميدانم ولي همين که اسماعيل را صدا کردند و بردند و زدند، براي اينکه نخواهم با او زندگي کنم اکتفا ميکند و به همين دليل هم جدا شد و رفت.
هيچ روانشناس و مشاوري براي ديدن فرزندان برادرم نيامدند
جواني است با ظاهري آرام و دوست داشتني. اصلا نميشود باور کرد که او برادر يک قاتل است. گاهي با خود ميگويم: «ظاهر قاتل هم آرام و عادي بود و همسايههايش هم نه تنها از او بد نگفتند، بلکه وي را آدمي آرام و بي دردسر معرفي کردند». بلافاصله به ديده شک به برادرش مينگرم، ولي فوري سعي ميکنم، نظرم را تغيير دهم و از قضاوت پرهيز کنم. در هر صورت، اکنون که متن مصاحبه را تنظيم ميکنم، هيچ قضاوتي درباره مصاحبهشونده ندارم. اين مصاحبه درنهايت منجر به آن شد که به همراه همين برادر به منزل پدري قاتل بروم و دو تن ديگر از برادران و پدر اسماعيل(قاتل) را ببينم و با مادر و يکي ديگر از برادران او و همچنين دختر قاتل آتنا نيز صحبت کنم. نشاني مغازه برادر قاتل را دو تن از اهالي شهر دادند. همين امر نشان ميدهد که پارسآباد شهري کوچک است و بعد از اين اتفاق زندگي براي اين خانواده سخت و دشوار خواهد شد. بعد از اينکه به مغازه برادر قاتل آتنا رسيدم، اينگونه باب سخن را باز کردم:
سلام ، من با برادر اسماعيلآقا کار دارم.
بله، خودم هستم.
من خبرنگار هستم و از تهران آمدهام. ميتوانم سوالاتي را با شما مطرح کنم ؟
خبرنگاران قبلا با برادران من مصاحبه کردهاند. من حرف جديدي ندارم.
ببينيند من ميخواهم روايتي منصفانه از وقايع داشته باشم. در شهر اتهامات زيادي به خانواده شما وارد شده است. حتي بسياري ميگويند خانواده شما در سالهاي گذشته مدام اسماعيل را حمايت ميکردهاند. ميخواهم خودتان جواب بدهيد تا روايتي نزديک به واقعيت را منتشر کنم. باشد بياييد جاي من بنشينيد ( خود بر ميخيزد و روبهروي من ميايستد) و سوالاتتان را بپرسيد. فقط نميخواهم اسمم را بياوريد و راضي نيستم فايل صوتي مصاحبه را پخش کنيد؟
بسيار خب. پيش از هر چيز، ميخواهم از وضعيت دختر اسماعيل خبردار شوم. گويا حال و روز خوبي ندارد؟
درست است.محدثه خيلي منزوي و ناراحت شده است.
از اين بابت واقعا متاسفم چون او گناهي ندارد.
او دختري محجبه، مومن و مظلوم است و بهنظرم بهخاطر اين دچار حالت روحي پريشاني شده که خود را در اين ماجرا مقصر ميداند.
چرا؟ مگر محدثه چکار کرده است؟
من وقتي جلوي دادگاه بودم به محدثه زنگ زدم و گفتم:« محدثه اجازه ميدهي پدرت را معرفي کنيم؟» محدثه هم گفت برويد و معرفي کنيد و از اين بابت الان بسيار ناراحت است و خودش را مقصر ميداند.
چرا شما به محدثه زنگ زديد؟ مگر مادرش همراه شما نبود؟
اول مادرش زنگ زد. ولي کارش به گريه و زاري افتاد و نتوانست نظر مساعد محدثه را جلب کند. به همين دليل من گوشي را گرفتم و گفتم محدثه، پدرت کار بدي کرده است. کارش بيشتر از ناجوانمردي است. هيچ اسمي نميتوان روي آن گذاشت. به همين دليل ما مجبوريم که اين ماجرا را به دولت گزارش دهيم و از اين رو اجازه خواستم. محدثه بعد از حرفهاي من ، هيچ دم نزد و گفت باشد.
اين روانشناساني که به پارسآباد آمدهاند، با محدثه و همچنين برادرانش هم ديدار داشتهاند؟
نه، هيچ روانشناس و مشاوري براي ديدن اين بچه و همچنين برادران وي نيامده است. البته ناگفته نماند که اينها چند مدتي بود که اصلا پارسآباد نبودند و به تازگي به شهر برگشتهاند.
يعني شما در شهر بوديد؟
بعد از آن ماجرا، همه برادران به همراه خانوادههايشان و همچنين پدر و مادرم به روستايمان در اطراف پارسآباد رفتيم. بعد از حدود يک هفته، به شهر برگشتيم ولي همسر و فرزندان برادرم ديرتر آمدند.
مگر مسئولان محلي نگفتند که خانواده جنازه را پيدا کرده است؟ من چنين خبري را خواندهام.
نه! نگفتند. برويد و اخبار منتشره را دقيق ببينيد. آنها ابتدا گفتند که جنازه را آگاهي پيدا کرده است. بعدا که ما خودمان با يکي از روزنامهها مصاحبه کرديم و واقعيت را گفتيم، آنها مجبور شدند حرف ما را تا حدودي تاييد کنند. يعني گفتند که بعد از شک خانواده، آگاهي جنازه را پيدا کرده است. شما حتما آن فيلمي را که مردم مغازه اسماعيل را با سنگ ميزنند، ديدهايد. در آن زمان ما خيلي تحت فشار بوديم و انتظار کمک از سوي مقامات قضايي و انتظامي داشتيم. ولي آنها اصلا نگفتند که خانواده اسماعيل در کشف جنازه نقش داشته است.
دقيقا اسماعيل چند روز بازداشت بود؟
28 خرداد آتنا گم شد و يک هفته بعد برادر ما بازداشت شد و مجموعا بعد از 22 يا 23 روز بعد از گم شدن آتنا جنازه پيدا شد. آنهم از طرف ما پيدا شد. يعني عملا آگاهي در اين مورد خيلي ضعيف عمل کرد. آنها حتي نتوانسته بودند از اسماعيل اعتراف بگيرند.بدتر از آن اينکه خودشان به من گفتند که اسماعيل مظلوم واقع شده است و به بازپرس گفتند که نظرشان بر آزادي اسماعيل به قيد وثيقه است.
يکي ديگر از موضوعاتي که در شهر، بر سر زبانها افتاده است، ماجراي قتل زني است که مي گويند يکي از بستگان شما موجب شده تا اسماعيل از زندان آزاد شود و در اين مورد مجازات نشود؟
احتمالا منظورتان از بستگان ما، آقاي ... است که پسرخاله من است و رييس قبلي دادگستري پارسآباد بود. نه او هيچ وقت، هيچ کمکي به ما نکرده است.
يعني اسماعيل هيچ پروندهاي که در آن به قتل متهم شده باشد، نداشته است؟
چرا ! چنين پروندهاي داشت و کمتر از سه ماه هم بر سر آن بازداشت بود. اگر اشتباه نکنم، حدود چهار يا پنج سال پيش بود که گفتند يک خانمي گم شده است. مساله قتل نبود. مساله مفقود شدن آن خانم بود. موضوع دقيقا مانند قضيه آتنا بود. يعني بعد از اينکه خبر مفقود شدن آن زن مطرح شد، اسماعيل را بردند، ولي نتوانستند از او اعتراف بگيرند. حتي رييس آگاهي وقت، آمد و گفت همه قراين و شواهد عليه اسماعيل است ولي چون نميتوانيم اعتراف بگيريم او را رها ميکنيم. من مي خواهم بگويم، آن موقع هم آگاهي ضعيف عمل کرد. اگر همان موقع ميتوانستند اسماعيل را به دام بيندازند، چه بسا الان آتنا زنده بود.
اسماعيل چند سال دارد؟
اسماعيل متولد 1356 است. يعني الان دقيقا 40 سال دارد. ولي در رسانهها به اشتباه 42 ساله نوشتهاند.
اسماعيل چند بار بازداشت بوده است؟
زياد. دقيق نميدانم.
براي چه بازداشت ميشد؟
موضوعات مختلف. از دعواي حق حساب بگير تا موضوعاتي مانند مفقود شدن آن زن.
شما هفت برادر و يک خواهر هستيد. به جز اسماعيل آيا بقيه شما نيز پرونده يا بازداشتي داشتهايد.
ما 6 برادرو يک خواهر يک، جنس هستيم و اسماعيل هم يک جور ديگر. هيچکدام ما نه پروندهاي داريم و نه اينکه بازداشت شدهايم. تازه سه تن از برادران من در کشت و صنعت مغان کار ميکنند. آن برادري که وکيل است، رييس اداره حقوقي کشت و صنعت مغان است. همه ما آدم حسابي هستيم و آبرو براي ما موضوع مهمي است.( البته او در اين مورد راست ميگويد. حداقل در مورد خود وي، اين موضوع صدق ميکند، چرا که قبل از اينکه با او مصاحبه کنم، درباره اش از چند نفر پرس و جو کردم. از همکلاسي هاي دوران دبيرستان تا همسايه هايش و هيچ کدام از وي بد نگفتند).
اما اين يکي زمين تا آسمان با ما فرق ميکند. گاهي من فکر ميکنم شايد او برادر ناتني ماست. چون اصلا اخلاق و مشي و سبک زندگي وي با ما جور نبود.
ببين مثلا ما چيزي به اسم عذاب وجدان را کاملا درک ميکنيم و در مراوده با مردم هر جا کوتاهي کرديم، بلافاصله دچار عذاب وجدان شديم. ولي اسماعيل با وجود اينکه ميگويم خيلي هم اهل دعوا و درگيري بود، بسيار خونسرد بود. اصلا چيزي به اسم عذاب وجدان در رفتار و منش وي ديده نميشد. اسماعيل برادر بزرگتر ماست ولي متاسفانه بهجاي اينکه او ما را راهنمايي کند و براي ما به عنوان برادر بزرگتر راهنما و الگو باشد، ما مدام او را نصيحت ميکرديم و مدام ميگفتيم چنين و چنان نکن.
واقعا در حساب برادرتان 800 ميليون تومان پول بود؟
حالا دقيق نميتوانم اين را تاييد کنم ولي وضع مالياش خوب است.
از رنگرزي که نميشود نزديک به 800 ميليون پول نقد و مغازه در مرکز شهر و خانه دو طبقه و ماشين و اينها را جمع کرد؟ او از کجا بيش از يک ميليارد ثروت منقول و غير منقول براي خود دست و پا کرده است؟
به جز رنگرزي از کارهاي ناشايست هم پول در ميآورد. البته اگر بخواهيم منصف باشيم بايد بگويم در پول درآوردن آدم زرنگي بود. مدام خريد و فروش ميکرد. ماشين، خانه و خلاصه هر کاري که فکر ميکرد به پول منتهي ميشود، انجام ميداد.
شما براي برادرتان وکيل گرفته ايد؟
نه، ما وکيل نگرفتهايم.
اما من شنيدهام که وکلاي وي قرار است ادعاي ابتلاي وي به سندروم پدوفيلي (ميل جنسي به کودکان) را مطرح کنند، تا از اعدام رها شود؟يعني بگويند مريض است؟
من اطلاعي ندارم. بايد در اين مورد با همان برادرم که وکيل است، صحبت کنيد. شايد او اطلاع داشته باشد. البته تا جايي که ميدانم آن برادرمان هم اينقدر از دست اسماعيل ناراحت است که بهخاطر آبروي خانواده هم که شده باشد، چنين کاري را نميکند. باز با او تماس بگيريد و بپرسيد.
آقاي خبرنگار، من عاجزانه خواهش ميکنم اين بخش از مصاحبه را منعکس کنيد. مردم ميگويند که آقاي اسدپور (رييس سابق دادگستري پارسآباد) و برادرم که وکيل است ، به اسماعيل کمک کردهاند. يعني ميگويند که کار برادر من آدمکشي بوده و قاضي او را حمايت و از مجازات رها ميکرده است.
اين حرفها صحت ندارد. من به خدا سوگند ميخورم، اينطور نيست. اگر اين حرفها صحت داشت، ما چرا بايد يافتن جسد در پارکينگ خانه اسماعيل را اطلاع ميداديم. آن روز قرار بود اسماعيل با وثيقه آزاد شود. اگر ما از او حمايت ميکرديم، دليلي نداشت اطلاع بدهيم .
بهنام اصلاني، پدر آتنا: قاتل فردي خطرناک با هوش سياه بود
پدر آتنا را در منزل مادرزنش مي بينم. آنها در منزل خودشان زندگي نميکنند. زندگي در آنجا برايشان سخت و جانکاه است. به همين دليل به منزل مادربزرگ آتنا آمدهاند. مادر آتنا در اتاق خواب، در حال استراحت است. گويا بعد از ماجراي قتل دخترش در بستر بيماري گرفتار شده است. با اينکه نزديک 40 روز از ماجراي آتنا ميگذرد ولي هنوز افراد بسياري به منزل رفت و آمد ميکنند. پدر آتنا سادهتر از آن است که فکرش را ميکردم. وقتي که از او ميخواهم درباره نحوه آشنايي با مادر آتنا بگويد، از پدرو مادر مرحوم و برادر زن مرحومش نيز ميگويد...
از ازدواجتان و نحوه به دنيا آمدن آتنا برايم بگوييد؟
من در منزل با پدرم مي ماندم. مادرم سرطان کبد داشت.درمان فايده اي نداشت و مادرم سرانجام فوت کرد. من و پدرم با هم در منزل مي مانديم. پدرم هم پير بود. من بايد از او هم مراقبت مي کردم. همان ايام همسر برادم، پيشقدم شد براي اينکه براي من زن بگيرند. همسر من فاميل زن داداشم بود. خلاصه رفتيم و آشنا شديم و قرار ازدواج گذاشتيم. متاسفانه دو ماه بعد از اين ماجرا ، زن داداشم که برايم زن پيدا کرده بود، فوت کرد. اين بود که ما ديگر عروسي نگرفتيم و من بدون عروسي، زنم را به منزل آوردم. البته علاوه بر مساله فوت زنداداشم، مريضي پدرم هم بود و من ميترسيدم که پدرم هم فوت کند و اين ازدواج به سرانجام نرسد. به همين دليل ما بدون عروسي به خانه پدري من رفتيم. آنموقع من خودم بيکار بودم و هر سه ما ، يعني من، پدرم و همسرم با حقوق بازنشستگي پدرم که 200 هزار تومان بود ، روزگار مي گذرانديم.
اين ماجرا چه سالي بود؟
سال 1384يا 1385 بود. دقيقا يادم نيست. در هر صورت يکي دو سال بعد از اينکه با پدرم بوديم ، او هم فوت کرد و بعد از مدتي هم حقوق بازنشستگي پدرم قطع شد و من از آن به بعد به دستفروشي پرداختم. يعني تقريبا هشت سال ميشود که دستفروشي مي کنم.
با اين اوصاف شما دير بچه دار شديد؟
ما اساسا بچه دار نمي شديم. نزديک هفت سال بود که بچه دار نمي شديم. سپس بدون اينکه دارويي بخوريم يا نزد دکتر برويم، به يکباره خدا به ما آتنا را داد و ما اولين بچه مان به دنيا آمد. يکي دو سال بعد هم آسنا متولد شد و ما زندگي مان رنگ و بوي تازه و خوبي پيدا کرد.
آتنا چند سال داشت؟
آتنا دقيقا 6 سال و نيم سن داشت.
شما در منزل خودتان زندگي نمي کنيد؟
نه اصلا. منزل خودمان که آتنا هم آنجا بود، سقف و ديوارهايش، چنان رنج و غمي بر ما مستولي ميکند که ما ديگر نمي توانيم آنجا زندگي کنيم. در حقيقت ما منزلمان را ترک کرديم . در حالي که شايعه است که خانواده قاتل شهر را ترک کرده است. ما از روزي که محرز شده است، چنين اتفاقي افتاده ديگر در خانه خود زندگي نمي کنيم.
مادر آتنا هم بيمار هستند؟
بله از آن روز که اين اتفاق افتاد، تا الان، مادر آتنا بيمار شد و زير سرم و دوا و درمان قرار دارد و شرايط اسفناک روحي را پشت سر مي گذارد. عموما طوري نيست که بتواند سرپا بايستد.
مسئولان وزارت بهداشت گفته بودند که تيم مشاوره به پارس آباد فرستادند . آيا آنها به منزل شما آمده اند؟
بله آمده اند. حدود پنج بار آمدند و با همسرم صحبت کردند و خيلي هم صحبتهايشان مفيد بود. دستشان درد نکند.
آقا بهنام، ارتباط شما با اين قاتل چطور بود؟ لابد آشنايي و ارتباط خوبي داشتيد که آتنا به او اعتماد کرده است؟
ببينيد من کنار مغازه ايشان بساط مي کردم. در اين منطقه اگر دشمن من هم بود ، داعش هم بود يه سلام عليک طبيعي بود. به هر حال ، سلام و عليک توصيه خداست. اين سلام عليک ، تنها ارتباط من با او بود.
شما اصلا خودت به مغازه اسماعيل رفته بودي؟
خيلي قبل تر از اينها، حدود 6 يا هفت سال پيش، يکبار پيراهنم را در آن مغازه رنگ کردم. فقط همين. مضاف بر اين او طوري برخورد مي کرد که کسي فکر نميکرد که فرد مشکل داري باشد.
آيا در شهر نمي دانستند که او پرونده دارد؟
نه . خيليها نميدانستند. اقوام و برادرانش، چنان از او حمايت ميکردند که غيبت ها و دستگيري هايش هيچ وقت علني نشد. طوري نشد که ما متوجه بشويم وي تاکنون چندين بار دستگير شده و پرونده دارد. همه اينها را بعد از ماجراي آتنا متوجه شديم. بعد از اينکه آتنا گم شد ، يک بار يکي از وکلاي شهر به من زنگ زد که فلاني اين همسايه شما دو تا پرونده قتل و تجاوز دارد که ما هم پيگيري نکرديم.ما همه جا را گشتيم ولي اين مغازه و منزل وي را نگشتيم. يعني اين حرف را جدي نگرفتيم.
چرا آنجاها را نگشتيد؟
خب من ميترسيدم. ميترسيدم چيزي پيدا نشود و به مردم تهمت الکي زده باشم.
چرا مي ترسيديد؟ اينکه تهمت نبود.شما دنبال دخترتان بوديد و طبيعي بود که بخواهيد همه جا را بگرديد؟
ما گرچه ريز مسائل او را نميدانستيم ولي حسي به من ميگفت که از اين آدم بايد دوري کنم. نبايد با او درگير بشوم. اين حسم هم درست از آب در آمد و معلوم شد قاتل فردي خطرناک و بسيار باهوش بوده است. او علاوه بر برخورداري از هوش سياه، حاميان بزرگي هم در شهر داشت. او همان کسي است که از ميوهفروش دزدي ميکند و بعد از آن با خودزني از ميوه فروش ديه ميگيرد. هر چند که حکم صادره در پارسآباد عليه ميوهفروش بعدا در تجديدنظر ميشکند ولي خب چنين آدمي بوده است. با چنين آدمي در افتادن سخت است. آنهم از سوي کسي مثل من. افرادي مثل من، هميشه مظلوم واقع ميشوند. چون نه حامي دارند و نه پول.
ماجراي ميوه فروش را شما بهطور موثق مي دانيد؟
بله من به نقل از وکيل ميوهفروش، موضوع را برايتان تعريف ميکنم. آنطور که وکيل ميگويد به مدت هفت ماه، ميوهفروش با کمبود ميوه در بساط خود مواجه بوده است. تا اينکه براي پي بردن به راز اين ماجرا، در گوشهاي از مغازه خود دوربين مخفي کار ميگذارد و سرانجام از طريق همين دوربين متوجه ميشود که دزد ميوهها چه کسي است. اين دوربين، همان دوربيني است که فيلم آن در اينترنت پخش شد و همه فکر کردند که دزدي قاتل موجب آبروريزي وي شده است. در حالي که اصلا اينطور نبود. او کاري کرد ميوه فروش به دنبال رضايت گرفتن از او بيفتد.
چطور اين اتفاق مي افتد؟
خيلي ساده. ميوه فروش فيلم را به او نشان مي دهد و مي گويد مي خواهم از تو شکايت کنم. او هم به ميوه فروش مي گويد بيا بالا( مغازه رنگرزي اش) تا با پرداخت مبغلي رضايت تو را جلب کنم. وقتي ميوه فروش به بالا مي رود ، اسماعيل خودزني مي کند و با شکايت، حکم پرداخت ديه را مي گيرد.
شما از اعترافات قاتل خبري داريد؟
ما زياد اطلاع نداريم. فقط چيزي که اخيرا به ما گفتند اين بود که قاتل اعتراف کرده که نفر بعدي، مهدي پسر برادرزنم ( پسردايي آتنا) بوده است.
مهدي چند ساله است؟
10 ساله. اما قدش کوچک بود. مثل خود آتنا کوچک جثه بود. به عکس هايش نگاه نکنيد، رشدش کم بود.
مهدي هم به مغازه او رفت و آمد مي کرد؟
بله متاسفانه و به او مي گفت که به من کمک کن تا من هم شلوار تو را مفتي رنگ کنم.
آسنا چند سال دارد؟
چهار سال دارد.
آسنا صحبت مي کند؟
بله
موضوع را مي داند؟
بله خبر دارد ولي چيزي نميگويد. به او گفته ايم که خواهرت به تهران رفته و بر ميگردد. گاهي وقت ها به عکس آتنا نگاه مي کند و مي گويد آبجي با من قهر کرده اي ؟ به من مي گويد، بابا نگذار من گريه کنم. نمي خواهد کسي ناراحت شود. به مادرش ميگويد فداي تو بشوم، گريه نکن. مادرش ميگويد چرا اينطوري ميگويي دخترم؟ من به خاطر آتنا گريه نمي کنم. آتنا به تهران رفته و بر ميگردد. بعد آسنا مي گويد که نه خودم ديدم آتنا را گذاشتيد زير خاک و تو و بابا برايش گريه کرديد.
اگر کسي به ما مي گفت اين قاتل است ، ما اصلا باورمان نمي شد. من الان ميگويم که برخي نزديکان قاتل از او هم بدترند.
مگر هفت برادر نيستند؟
بله، من چهار برادر ديگر را نمي شناسم. دو برادر قاتل را مي شناسم. آنها از او هم بدتر هستند. اينکه خانواده قاتل ميگويند ما جنازه را پيدا کرديم ، دروغ محض است. اگر شما پيداکرديد، چرا بعد از 28 روز اينکار را کرديد. قبل از آن آيا به پارکينگ نمي رفتيد؟ آيا بويي احساس نمي کرديد؟ اين حرفها ساختگي است تا مردم پارس آباد چيزي به آنها نگويند.
اعدام يا سنگسار؟ کدام را ميخواهيد؟
من اصلا اعدام نگفتم . در همه مصاحبهها با روزنامهها و همچنين در مستندي که از تلويزيون پخش شد، فقط روي سنگسار تاکيد کردم. اين مطالبه من و مردم پارسآباد است. ميخواهم طوري با اين فرد برخورد شود تا براي ديگران درس عبرتي شود و ديگر هيچ دختر بچه اي در معرض اذيت و آزار کسي قرار نگيرد.
مردم چقدر با شما ابراز همدردي کردهاند، براي پرداخت ديه يا موارد ديگر؟
مردم مغان که همه با هم پشت ما هستند. علاوه بر آن از خرمشهر، کارخانهداري زنگ زده و گفته هر کمکي از دستم بر مي آيد، بگوييد تا انجام بدهم. از شيراز يک بازاري زنگ زده است. از اهواز اينجا آمده بودند. از طايفه بختياري اينجا آمدند. از قائمشهر ، آستارا ، اصفهان و همه جا آمدند.
امين جباري نماينده حقوقي خانواده اصلاني: مردم پارس آباد تفاضل ديه را مي دهند
جوان خوشذوق و تحصيلکردهاي است که الان ديگر معتمد خانواده آتناست. خودش مي گويد از وقتي که آتنا گم شد، دغدغهاش اين دختر بوده است. آنقدر براي پيدا شدن آتنا و مسائل بعد از قتل وي ، انرژي گذاشته است که ديگر خانواده آتنا به او اعتماد کامل پيدا کرده اند. البته قرائن حکايت از آن دارد که او درست مي گويد؛ پدر آتنا بيشتر سخنانش را با امين جباري هماهنگ مي کند و موقع خداحافظي از منزل نيز مادر بزرگ آتنا، خطاب به او ميگويد:«بگذار اين آقاي خبرنگار برود من با تو کار دارم». من سعي کردم در گفتوگو با وي بيشتر مسائل حقوقي را از نماينده حقوقي خانواده آتنا بپرسم.
اينکه مي گويند قاتل از سندروم پدوفيلي رنج مي برد، چقدر صحت دارد؟
تقريبا چند روز پيش، در منزل مادربزرگي مادر آتنا، مراسم سوگواري براي آتناي عزيز برقرار بود که بسياري از مسئولان شهر در هياتي بالغ بر 50 نفر در آن حضور داشتند. از نماينده محترم مردم شريف پارسآباد و امام جمعه محترم شهر تا فرماندهي محترم پارسآباد، جناب سرهنگ بهمني و برخي اعضاي شوراي شهر و معتمدان بازار، همه حضور داشتند.در آن جمع نماينده شهر آقاي شکور پورحسين ، سپس امام جمعه شهر و نهايتا فرماندهي نيروي انتظامي شهر سخناني را بيان کردند. نکته جالب توجه اين بود که هم نماينده شهر در مجلس بهطور اجمالي و هم فرماندهي نيروي انتظامي بهطور صريح، درمورد سلامت رواني قاتل صحبت هايي داشتند. فرماندهي نيروي انتظامي پارس آباد در همان جمع درباره سلامت رواني قاتل فرمودند، گزارش پزشکي قانوني آمده و در آن تصريح کرده که قاتل حتي از خود شما هم سالمتر است. يعني قاتل هم در زمان ارتکاب جرم و هم اينک، از سلامت رواني کامل برخوردار بوده است. بنابراين جرم را عامدانه و عالمانه انجام داده است.
جناب آقاي پورحسين نيز خطاب به خانواده آتنا گفتند که جاي هيچ نگراني نيست و اينکه بخواهند به بهانه رواني بودن قاتل روند رسيدگي به پرونده را طولاني کنند، شايعه است و نگران چيزي نباشيد چون اين مسائل وارد نيست.
آنگونه که مي گويند مسئولان استان دستور داده اند به پدرآتنا شغل و همچنين منزل مناسبي داده شود تا شايد مقداري از درد و عذاب اين خانواده کاسته شود و بهتر بتوانند تنها دختر خود را تربيت کنند. آيا اين موضوع صحت دارد؟
همانگونه که مي دانيد بعد از اين فاجعه جانگداز، آقاي دکتر روحاني، رييسجمهوري به خانواده آتنا تسليت گفتند و دستور رسيدگي به وضعيت اين خانواده را صادر کردند. پيرو اين ماجرا، آقاي استاندار و همچنين فرماندار شهر پارسآباد پيگير اين بودند که در بنگاه اقتصادي کشت و صنعت پارس شغلي به پدر آتنا داده شود. البته اين ها تاکنون در حد حرف بوده و هنوز خبري نيست.
در مورد منزل نيز همينطور است. هنوز هيچ حرف جدي به ميان نيامده است. البته همانطور که از پدر آتنا شنيديد، وي هم تمايلي به اين ندارد که قبل از قصاص قاتل، به اين مسائل ورود کند.
آنطور که بهنام پدر آتنا و برخي همسايه هاي قاتل مي گويند، آنها از سوابق او اطلاعي نداشتند. چطور مي شود در شهر کوچکي مثل پارس آباد، کسي از پرونده آقاي اسماعيل اطلاعي نداشته باشد؟
مساله اين است که برخي مي دانستند. ولي يا از ترسشان نمي گفتند يا اينکه خودشان هم از حاميان وي بودند.
ماجراي نصف ديه چيست ؟ اگر تجاوز به عنف ثابت نشود، بايد خانواده ديه قاتل را بپردازد؟
مساله حقوقي اين ماجرا اين است که اگر يک مرد، يک زني را بکشد، چون ديه يک زن نصف ديه مرد است ، خانواده مقتول بايد نصف ديه را پرداخت کنند تا قصاص صورت گيرد.
در مورد پرونده تلخ آتنا موضوع متفاوت تر است. چون احتمالا ، قاتل بهخاطر زناي به عنف و تجاوز به عنف محکوم به اعدام مي شود. وقتي محکوم به اعدام شود ديگر بحث قصاص نيست که نياز به نصف ديه داشته باشد.
اما اگر اين عنوان مجرمانه را در پرونده نگذارند و بهخاطر قتل، به قصاص محکوم شود، ماده 428 قانون مجازات اسلامي مصوب 1392 اذعان ميکند: «در مواردي که جنايت، نظم و امنيت عمومي را بر هم زند يا احساسات عمومي را جريحه دار کند و مصلحت در اجراي قصاص باشد، لکن خواهان قصاص تمکن از پرداخت فاضل ديه يا سهم ديگر صاحبان حق قصاص را نداشته باشد، با درخواست دادستان و تاييد رييس قوه قضاييه ، مقدار مذکور از بيت المال پرداخت مي شود».
مساله سوم اين است که حتي اگر از اين ماده هم استفاده نکنيم و مساله ديه پيش بيايد، ملت شريف مغان ، چندين برابر ديه را پرداخت خواهند کرد تا هر چه سريعتر اين ابليس آدم رويي که دختر اين ملت را کشت ، قصاص شود. هم از مردم مغان اعلام آمادگي کردند، هم از هنرمندان و ورزشکاران و هم اينکه خودمان هستيم و نمي گذاريم موضوع به رييس قوه قضاييه و اينها بکشد.
بله من هم وقتي از اردبيل مي آمدم، راننده تاکسي مي گفت من درآمد روزانه ام را ميدهم؟
به هر حال خواست عمومي است و مردم همکاري مي کنند.
يک موضوع ديگر اين است که گويا شما ابراز علاقه کرده بوديد، نزد رييس جمهوري برويد؟
نه چنين نبود. اصل ماجرا اينطور بود که در خبرها آمد، ظاهرا رياست محترم جمهوري خواستار ديدار با خانواده آتنا شده است. ما از صحت و سقم اين ماجرا خبردار نبوديم ولي استقبال کرديم. يعني طرح ديدار خانواده آتنا با رييسجمهوري، استقبال از آن خبر بود. اگر هم برويم يک خواسته بيشتر نداريم و آن نيز طرح يک موضوع عامالمنفعه است که راه اندازي بنياد آتناست تا در اين بنياد به موضوعاتي مانند کودک آزاري پرداخته و از تکرار موارد مشابه جلوگيري شود. اينگونه هم روح آتنا شاد ميشود و هم نام او ماندگار ميماند و به سهم خودمان ، اين فلاکت ها و فاجعه ها را کم مي کنيم. اين يکي از مطالبات خانواده آتناست. از همه فعالان اجتماعي و هنرمندان و ورزشکاران هم مي خواهيم اين موضوع را پيگيري کنند.
با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد