روزنامه شهروند/ پسرجوان وقتي فهميد بهترين دوستش با يکي از بستگانشان رابطه پنهاني دارد، در اقدامي خونين دوستش را در انبار کفش با ضربات چاقو به قتل رساند. اين جوان پس از قتل به خاطر عذاب وجدان چند ساعتي را در خيابان پرسهزني کرد تا اينکه با حضور در کلانتري بازار تسليم ماموران شد.
عقربهها ساعت ٨:٣٠ دقيقه صبح سهشنبه ٢٨ شهريورماه امسال را نشان ميداد که مسئولان يکي از بيمارستانهاي جنوب تهران در تماس با ماموران کلانتري ١١٣ بازار از مرگ خونين پسر جواني روي تخت بيمارستان خبر دادند. در ادامه تيمي از ماموران براي تحقيقات ابتدايي به بيمارستان رفتند.
ماموران در بيمارستان پي بردند که پسر ٢١سالهاي به نام محمد صبح سهشنبه پس از اينکه هدف ضربات چاقوي خونيني قرار گرفته است، به بيمارستان منتقل شده و به پزشکان اعلام کرده که يکي ازدوستانش به نام محمد در انبار کفش بازار حضرتي او را هدف ضربات چاقو قرار داده است.
همين کافي بود تا با اعلام اين خبر به بازپرس سيدسجاد منافيآذر از شعبه سوم دادسراي ناحيه ٢٧ تهران، همراه تيمي از ماموران اداره ١٠ پليس آگاهي براي تحقيقات ويژه و دستگيري عامل جنايت در محل جنايت حاضر شوند. کارآگاهان در اين شاخه از تجسسها به سراغ دوربينهاي مداربسته رفته و با بررسي فيلم ضبطشده متوجه شدند زماني که قرباني جنايت پاي در محل کارش ميگذارد، از سوي محمد که در انبار کفش خيابان امينالدوله به انتظار وي نشسته بود، با ضربات چاقو به قتل رسيد و پس از زمينگيرشدن نگهبان جوان، قاتل پا به فرار گذاشت.
تجسسهاي پليسي براي دستگيري و بررسي علت اين جنايت صبحگاهي ادامه داشت که ظهر همان روز محمد با حضور در کلانتري ١١٣ بازار خود را تسليم ماموران کرد و گفت که من قاتل دوستم هستم.
غيرتي شدم که دست به قتل زدم
محمد ٢٥ساله که ورزشکار و تحصيلکرده است، پس از قتل بهترين دوستش به خاطر عذاب وجدان خودش را تسليم ماموران کرد و در بازجوييها ادعا کرد که در يک جريان ناموسي دستش به قتل دوستش آلوده شده است. اين متهم در گفتوگو با «شهروند» جزييات ماجراي اين جنايت را توضيح داد:
سابقه داري؟
نه، دانشجوي دانشگاه تربيت معلم کرج بودم و در رشته کشتي ورزش ميکردم و هيچوقت به کلانتري نرفته بودم.
سياوش را ميشناختي؟
سياوش بهترين دوستم بود که مثل برادرم دوستش داشتم.
پس چرا دست به قتل او زدي؟
غيرتي شدم و وقتي فهميدم سياوش با همسر يکي از بستگانم رابطه پنهاني دارد، ديگر نميدانستم چه کاري بايد انجام بدهم.
از کي متوجه اين رابطه پنهاني شدي؟
دو هفته قبل بود که من همراه سياوش و يکي از بستگانم به نام مهيار و همسرش براي عروسي به شهرستان رفتيم. داخل خودرو در صندلي عقب، من در کنار سياوش نشسته بودم و طرف ديگرم همسر مهيار که ثريا نام دارد، نشسته بود. در مسير متوجه شدم سياوش و ثريا براي هم پيامک ميفرستند و آنجا بود که متوجه رابطه پنهاني آنها شدم و تصميم به انتقام گرفتم.
مهيار از اين ماجرا مطلع شده بود؟
وقتي به او گفتم، بين او و ثريا درگيري رخ داد و ثريا به خانه پدرياش رفت. شنيدم که پدر ثريا نيز وقتي متوجه رابطه پنهاني دخترش با پسر جوان شد، با او درگير شده است.
چرا خودت تصميم به انتقام گرفتي و مهيار کاري نکرد؟
چون من پاي سياوش را به خانه آنها باز کردم، سياوش فاميل دور ما بود و به خاطر دوستي نزديکي که با هم داشتيم، به او اعتماد داشتم و مثل برادر خودم بود. من او را به خانه مهيار بردم و در اصل فکر ميکنم من باعث دوستي و ارتباط آنها شدم.
چرا با صحبت مسأله را حل نکردي؟
قصد داشتم همين کار را انجام بدهم و زماني که او را در انبار کفش ديدم، خواستم شروع به صحبت کنم اما آنقدر عصباني شدم که او را هدف ضربات چاقو قرار دادم و پس از آن از انبار خارج شدم.
مي دانستي سياوش به قتل رسيده است؟
پس از اينکه از انبار خارج شدم، ميدانستم که سياوش با ضربات زياد چاقو کشته ميشود، به همين دليل دوساعت در خيابان پرسه زدم تا اينکه به خاطر عذاب وجدان به کلانتري رفتم و خودم را تسليم پليس کردم.
خانوادهات ميدانستند قصد قتل داري؟
من قصد کشتن نداشتم و ميدانستند ميخواهم به سراغ سياوش بروم که بارها از من خواستند تا در اين ماجرا دخالتي نکنم و فکر کنم تا الان خانوادهام شنيدهاند که من دست به قتل بهترين دوستم زدهام.
چه مدت است که تهران زندگي ميکني؟
دانشجوي دانشگاه تربيت معلم کرج بودم و به همين خاطر به تهران آمدم و روزهايي که کلاس نداشتم، در بازار باربري ميکردم و پس از پايان درسم به شهرمان بازگشتم.
با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد
بازار