مسئولین پاسخگو باشند؛ ماجرای مرگ تلخ جانباز اعصاب و روان در افغانستان
تسنيم/ اتفاق ناخوشايندي که براي جانباز قاسم رضايي افتاده است، ابعاد سوال برانگيز زيادي دارد که شفافسازي در باره آن تنها با پيگيري و پاسخگويي دستگاههاي مسئول در اين زمينه اتفاق ميافتد. «قاسم رضايي» يکي از جانبازان دوران دفاع مقدس بود که 30 درصد جانبازي داشت و 25 درصد اين جانبازي متعلق به مجروحيت اعصاب و روان بود. او سال گذشته در افسريه مفقود شد و در دو ماه بعد در شهر قم توسط مأمورين نيروي انتظامي بازداشت شده و به خاطر نداشتن هيچ مدرک شناسايي و وضعيت نامناسبت روحي و رواني هويتش مشخص نشد و به خاطر شباهتش به اتباع افغاني به اردوگاه اتباع افغانستاني منتقل و سپس به آن سوي مرز هدايت شد. در اسفند ماه سال 96 به خانواده از طريق دادسرا اطلاع داده ميشود که جانباز به افغانستان فرستاده شده است. خانواده که تا آن روز همه تلاش خود را براي پيدا کردن او کرده بودند، در نهايت تصميم ميگيرند راهي افغانستان شده و اثري از قاسم رضايي پيدا کنند اما متوجه ميشوند او به خاطر نداشتن سرپناه و سرما در زمستان جان باخته است... اين داستان غم انگيز اگرچه سال گذشته اتفاق افتاده است اما اخيرا رسانهاي و به شيوههاي مختلف نقل شده است. اتفاق ناخوشايندي که براي اين جانباز دوران دفاع مقدس افتاده ابعاد سوال برانگيز زيادي دارد که شفافسازي درباره آن تنها با پيگيري و پاسخگويي دستگاههاي مسئول در اين زمينه اتفاق ميافتد. جانبازان اعصاب و روان به خاطر موج گرفتگي و مجروحيت اعصاب، زندگي سختي را بعد از جنگ در پيش گرفتند. خيلي از آنان از کمترين جايگاه اجتماعي برخوردار نيستند چون بيماري و مجروحيت به آنها و اعضاي خانوادهشان اماني نداده است که بتوانند از استعدادها و تواناييهاي خود استفاده کنند. گاهي يک خانواده چند نفري همه توان خود را صرف رسيدگي به يک جانباز اعصاب و روان کرده است. جانبازاني که جامعه شناخت درستي از مشکلاتشان ندارد. ميان خانواده جانبازان اعصاب و روان، مفقودي يک جانباز موضوع جديد يا عجيبي نيست. آنها سالهاست که با اين موضوع دست و پنجه نرم ميکنند و هر ازگاهي جانباز خود را بعد از هفتهها در بيمارستان يک شهر ديگر پيدا ميکنند که کيلومترها با شهر محل زندگيشان فاصله دارد. حملههاي عصبي جانباز اعصاب و روان او را از زندگي واقعياش دور ساخته و بعضا وادار به کارهايي ميکند که در حالت عادي انجام آن را به خاطر نميآورد. از جمله اين کارها دوري از خانواده و سفر به نقطهاي نامعلوم است. بهمن ملکي، مدير منطقه بنياد شهيد و امور ايثارگران مشهد با اشاره به جزئيات جريان تلخي که براي جانباز قاسم رضايي پيش آمده گفت که 26 تيرماه سال گذشته وقتي قاسم رضايي به همراه خانواده در پارک افسريه بوده است به صورت کاملا تصادفي از آنان جدا ميشود. خانواده که از غيبت او نگران شده بودند موضوع مفقودي را به پاسگاه و نيروي انتظامي اطلاع ميدهند و حتي برخي از بيمارستانها را براي يافتن وي جستجو ميکنند. وي افزود: موضوع را به بنياد شهيد مشهد هم گزارش دادند و ما هم تلاش کرديم تا موضوع مفقودي جانباز را پيگير شويم. اين جانباز در شهريور ماه 96 يعني دو ماه بعد از اين اتفاق در قم دستگير شده و چون مدارکي همراهش نداشته و به علت بيماري اعصاب و روان ناشي از جانبازي در جنگ نتوانسته از خود دفاع کرده و مشکلش را توضيح دهد و ضمنا تشابه ظاهري با اتباع افغانستاني داشته است، به اردوگاه اتباع فرستاده و از آنجا رد مرز ميشود. ملکي در ادامه تصريح کرد: در اسفند ماه سال 86 از دادسراي تهران نامهاي براي خانواده ارسال ميشود که فرد مفقود خانواده شما در فلان تاريخ رد مرز شده است. فرزند قاسم رضايي در جستجوي پدرش به افغانستان ميرود و نشاني او را در يکي از مناطق افغانستان پيدا کرده و با مردم محلي گفتگو ميکند و درمييابد که متاسفانه پدرش به خاطر نداشتن شرايط مناسب سکونت جان باخته است و مردم منطقه او را گمنام به خاک سپردهاند. اما مزار او در ميان 50 مزار گمنام نامشخص است. وي گفت: خانواده رضايي در تمام اين مراحل با ما در بنياد مشهد در تماس بود و ما تلاش کرديم در هر زمينهاي که ميتوانيم به آنها کمک کنيم. از طريق بنياد شهيد مرکز هم پيگير ماجراي پيش آمده بودهايم و حالا در تلاش هستيم تا پيکر اين جانباز را پيدا کرده و به کشور بازگردانيم. خانواده قاسم رضايي در همين رابطه از دو مأمور نيروي انتظامي شکايت کردند ولي شکايتشان به نتيجه نرسيد و قرار منع تعقيب صادر شد و در زمينه اين شکايت خود به اداره حقوقي ما در بنياد مراجعه کرده و از ما کمک خواستند. اسناد و مدارک اين اتفاق که بر وقوع چنين حادثهاي دلالت دارد و تصوير حکم دادگاه مأمورين انتظامي که خانواده قاسم رضايي از آنها شکايت کردهاند در ادامه قابل مشاهده است: روابط عمومي بنياد شهيد و امور ايثارگران مرکز نيز با ذکر کمک به خانواده جانباز قاسم رضايي در امور حقوقي پرونده از معرفي مهدي ايزدي، معاون امور اجتماعي بنياد به عنوان مأمور ويژه رسيدگي به اين پرونده از طرف حجتالاسلام شهيدي محلاتي، رئيس بنياد شهيد خبر داد. اداره کل روابط عمومي و اطلاع رساني بنياد شهيد و امور ايثارگران عصر روز گذشته طي اطلاعيهاي عنوان کرد: بنياد شهيد و امور ايثارگران بار ديگر تأسف و تأثر خود را از درگذشت غريبانه جانباز عزيز قاسم رضايي در کشور افغانستان اعلام کرده و اين ضايعه را به خانواده اين ايثارگر عزيز تسليت ميگويد و تأکيد ميکند موضوع نحوه درگذشت اين جانباز دفاع مقدس را که در بهترين سالهاي جواني براي حفظ اين آب و خاک از هستي خود گذشت مجدانه پيگيري خواهد کرد. بنياد شهيد و امور ايثارگران از نخستين ساعات اطلاع از اين واقعه دردناک، به پيگيري موضوع پرداخته و درخواست بازگشت پيکر ايشان را از طريق وزارت امور خارجه دنبال کرده است و اقدامات لازم در اين زمينه ادامه دارد. ضمن اينکه موضوع در دستور کار معاونت تعاون و امور اجتماعي بنياد قرار دارد از مراجع ذيربط همچون دادستاني محترم انتظار دارد شکايت خانواده اين جانباز از افراد و يا مراجعي که زمينه انتقال ايشان به کشور افغانستان را فراهم کردند با سرعت و جديت به سرانجام برساند. رسيدگي قضايي به موضوع به منظور روشن شدن ابعاد آن، انتظار به حق جامعه ايثارگري و عموم مردم است و بنياد شهيد و امور ايثارگران بر آن تأکيد ميکند و از وزارت امور خارجه نيز درخواست دارد کليه اقدامات لازم براي بازگشت پيکر اين جانباز دفاع مقدس را به کار گيرد. اما «حجتالاسلام صالحي» معاون فرهنگي ادارهکل اتباع وزارت کشور با رد صحت خبر نحوه درگذشت اين جانباز گفت: صحت ماجراي عنوان شده توسط رسانهها بايد بررسي شود و اين بررسي نيازمند زمان است. دستگاههاي مختلفي براي رد مرز کردن يک نفر نظر ميدهند. هم پليس، هم قوه قضائيه، مرزباني، اداره اتباع و دولت مقابل در اين موضوعات دخيل هستند و احتمال اشتباه در اين زمينه با وجود تعدد دستگاههاي دخيل خيلي کم و يا بعيد است. نيروي انتظامي تهران نيز اين موضوع را تکذيب کرده بود. سردار حسين رحيمي، رئيس پليس پايتخت گفت: در تهران چنين موضوعي اتفاق نيفتاده و من چنين موضوعي را تکذيب ميکنم. چندين فيلتر وجود دارد و زماني که همکاران ما بر اساس وظيفه قانوني خود، اتباع غيرمجاز را بازداشت ميکنند، کارشناسان ما موضوع را بررسي ميکنند و وضعيت آنها را کاملاً مشخص ميکنند. پس از آن هم اين افراد تحويل اردوگاه اتباع داده ميشوند و در آنجا هم با حضور نمايندگان استانداري، انگشتنگاري از اين افراد انجام ميشود. در اين مرحله نيز بررسيهاي کاملي انجام ميشود و از افراد سوال و جواب ميشود و از اين رو اصلاً وقوع چنين خطايي امکانپذير نيست. هرچند گفتار مسئولين مختلف درباره صحت و جزئيات اين ماجرا ضد و نقيض است. اما نبايد اين تأييد و تکذيبها باعث شود تا ماجراي تلخي که خانواده يک مجروح هشت سال دفاع مقدس آن را تجربه کردهاند، به فراموشي سپرده شود و با اقدامات مناسب ميبايست از تکرار آن جلوگيري شود. شايد ناهماهنگي ميان دستگاههاي مسئول و شايد يک خطاي انساني توسط يکي دو نفر در جريان رسيدگي به اين مسئله موجب بروز چنين نتيجه ناگواري شده باشد اما در نهايت همه دستگاههاي مسئولي که در اين امر کوتاهي کردهاند در ماجراي مرگ اين جانباز مقصرند.