درامتدادتاریکی؛ تاوان پنهان کاری!
خراسان/ اشتباه کرده ام! اشتباه بزرگي که تاوان سختي برايش دادم ولي حالا بر مشکلاتم افزوده شده است و در شرايط وحشتناکي قرار گرفته ام به طوري که ... مرد ميان سال درحالي که آثار کتک کاري و جراحت روي صورت دختر 19 ساله اش را به رئيس کلانتري پنجتن مشهد نشان مي داد، گفت: اين ها مدارک مستندي است که نشان مي دهد آن جوان هوسران چگونه دخترم را مورد آزار و اذيت قرار داده و زندگي و آينده او را نابود کرده است. «سبحان» جوان مجردي است که در همسايگي ما زندگي مي کند. او چند روز قبل دخترم را با زور و تهديد سوار موتورسيکلت کرده و در منزل مسکوني خودشان در حالي مورد آزار و اذيت هاي وحشيانه قرار داده است که چند روز نيز دخترم را زنداني کرده بود! مرد ميان سال که مدعي بود سبحان دخترش را به شدت کتک زده به طوري که آثار اين کتک کاري همچنان بر صورت او نمايان است شکايت خود مبني بر آدم ربايي و تجاوز را در حالي مطرح کرد که مي دانست رئيس کلانتري ادعاهايش را باور نکرده است چرا که تنها طرح چند سوال تخصصي از مرد ميان سال و دختر جوان آن ها را به تناقض گويي انداخته بود. با وجود اين، سخنان ضد و نقيض مادر دختر نيز حکايت از ماجرايي در پشت پرده داشت. تا اين که ناگهان بغض مرد ميان سال مقابل سروان وليان (رئيس کلانتري پنجتن) ترکيد و در حالي که قطرات اشک، چهره درمانده اش را خيس کرده بود با فرياد «اشتباه کرده ام» به تشريح حقيقت ماجرا پرداخت و گفت: کارگر ساده اي هستم که از صبح تا پاسي از شب براي سيرکردن شکم همسر و فرزندانم کارگري مي کنم با اين دست هاي پينه بسته در تلاش هستم تا هزينه هاي زندگي چهار فرزند و همسرم تامين شود ولي به خاطر اين که دو تا از فرزندانم دچار عقب ماندگي ذهني هستند خيلي رنج مي بردم. در اين ميان، دختر بزرگم بعد از چند سال درس خواندن در مدرسه استثنايي در مقطع ابتدايي ترک تحصيل کرد و خانه نشين شد. روزگار به همين ترتيب مي گذشت تا اين که سال گذشته خانواده اي دخترم را براي پسرشان خواستگاري کردند. ما هم که از شدت خوشحالي در پوست خود نمي گنجيديم، خيلي زود مقدمات جشن عروسي را در حالي فراهم کرديم که از کم تواني ذهني دخترم هيچ سخني نگفتيم و همه اطرافيان اين موضوع را از خانواده داماد پنهان کردند ولي طولي نکشيد که اين ماجرا لو رفت و داماد جوان وقتي متوجه رفتار ساده لوحانه دخترم شد پيغام فرستاد که ديگر حاضر به ادامه زندگي با او نيست و بعد هم با مدارک مستندي که داشت دخترم را طلاق داد ولي مدتي بعد پسر همسايه با سوء استفاده از اين موضوع، دخترم را اغفال کرد و رابطه دوستي بين آن ها برقرار شد. آن روز هم «سبحان» به بهانه کشيدن قليان دخترم را به منزل خودشان برده و با وعده و وعيد ازدواج او را اغفال کرده بود و دخترم نيز در پي اين رابطه پنهاني چند بار ديگر نزد او رفته است وقتي اين موضوع را فهميدم و به ارتباط آن ها پي بردم از شدت عصبانيت دخترم را کتک زدم به طوري که آثار آن در چهره اش باقي ماند اين گونه بود که به کلانتري آمدم و با طرح آدم ربايي دروغين اين ماجراي ساختگي را بيان کردم تا سبحان مجبور به ازدواج با دخترم شود و ... لازم به يادآوري است اين پرونده در دايره اطلاعات کلانتري مورد رسيدگي قرار گرفت.