داستان دخترانی که برای مستمری با پیرمردها ازدواج میکنند
روزنامه شهروند/ «بعضي دختران جوان به عقد مستمريبگيراني که سن بالايي دارند و احتمال فوتشان زياد است، درميآيند تا پس از فوت آن فرد، موفق به دريافت مستمري سازمان شوند!»
خبري که هفته گذشته محمدحسن زدا، سرپرست سازمان تاميناجتماعي در اينستاگرامش دربارهاش نوشت: «چندسالي است سازمان تأميناجتماعي با پديده طلاق صوري براي برقراري مستمري فرزندان آناني که پدرشان بيمه شده يا مستمريبگير سازمان است، روبهروست و در کنار آن مسأله ازدواج بعضي دختران جوان که به عقد مستمريبگيران درميآيند تا بعد از فوت فرد موفق به دريافت مستمري سازمان شوند را هم داريم.» سرپرست سازمان تأميناجتماعي اين موارد را مفسده دانسته و نوشته است: «در اين موارد موضوع فقط به دريافت مستمري ختم نميشود، بلکه مفسدهها و مشکلات فراوان بعدي براي خانوادهها بهويژه آن زنان طلاقگرفته و دختران ازدواجکرده پيش ميآيد که در اين زمينهها بايد نهادها و افراد مسئول، خانوادهها را آگاه کرده و اطلاعات لازم را ارايه دهند.»
اين خبر حاشيههايي را به دنبال داشت؛ حاشيههايي که بيش از همه طلاقهاي صوري را نشانه رفتند تا جايي که بعضي مسئولان مانند ناهيد حيدري، مديرکل تأميناجتماعي غرب تهران از مردم خواسته بود درباره شناسايي طلاقهاي صوري تأميناجتماعي را ياري کنند و البته در اين ميان گروهي هم خبرهايي از اين دست را هدف سازمان تأميناجتماعي براي جلوگيري از ضرر و زيان سازمان تأميناجتماعي بهعنوان صندوق و سرمايهاي بيننسلي که سرمايههاي آن متعلق به نسلهاي آينده است دانستند.
براي نجات يک زندگي
خجالت ميکشيده. به هيچکس نگفته ازدواج کرده. ميترسيده مسخرهاش کنند اما چاره ديگري نداشته. «خواستگار زياد داشتم اما همين که ميفهميدند از دنيا يک عمو و خواهر دارم، دنبال دختر ديگري ميرفتند و من کلي از زنعمويم خجالت ميکشيدم.»
با دست حرف ميزند و صداي النگوهايي که روي مچ لاغر سفيدش ميلغزند، ميان صحبتهايش به گوش ميرسند: «بيپناه و سرباربودن سختترين احساساتياند که هرکس ميتواند تجربه کند. از عمويم خواستگاريام کرد. بازنشسته يکي از ارگانهاي دولتي است و حقوق خوبي دارد. دو دختر دارد که خارج از کشور زندگي ميکنند و همان دوسال پيش در مراسم کفنودفن حاجمحمود ديدمشان.»
«ريحانه» وقتي نام «حاجمحمود» ميآيد، نفس عميقي ميکشد و زيرلب «خدابيامرزدت» را به زبان ميآورد. گونههايش سرخ ميشود و سرش را پايين مياندازد. «خيليها براي اين ازدواج سرکوفتم کردند اما من براي نجات خودم و خواهرم چاره ديگري نداشتم، البته در وهله اول من دخالتي نميتوانستم داشته باشم؛ عمويم تصميم گرفت و من اطاعت کردم. من با عمويم زندگي ميکردم و خواهرم با يکي از عمههايم. دوران خيلي سختي بود اما حالا با هم در يک خانه زندگي ميکنيم و مستمري محمود کفاف زندگيمان را ميدهد.» او موهاي مششدهاش را زير روسري مشکياش ميکند، خودش را به کنجي ميکشد و کمي آرامتر حرف ميزند تا کسي صدايش را نشنود. همانطور که حرف ميزند، با گوشه چشم اطراف را نگاه ميکند تا مطمئن شود کسي حواسش به او نيست: «يک روز با يک قواره چادر سفيد، انگشتر، کلهقند و يک جعبه شيريني از دَر خانه عمويم آمد و رفتيم محضر و از آنجا به خانهاش. ٣٢سال بيشتر نداشتم. خيلي سخت بود. ازدواج کرده بودم و در خانه خودم معذب بودم. مثل هر دختري کلي آرزو داشتم اما هميشه آنطور که ما ميخواهيم زندگي پيش نميرود. با اين ازدواج براي هميشه حسرت مادرشدن به دلم ميماند، چون براي اينکه خواهرم، حق انتخاب بيشتري داشته باشد، نميخواهم ازدواج کنم. بيشتر دختراني مانند من از سر ناچاري تن به اين ازدواج ميدهند. مثلا خود من پنج کلاس بيشتر درس نخواندهام، چطور ميخواستم خرج زندگيام را دربياورم؟ ناراضي نيستم.»
ريحانه خجالتي است و تا امروز به کسي نگفته تنها چهارسال زندگي مشترک داشته، البته بيشتر چهارسال پرستاري بوده تا همسرداري. «وقتي کسي در مورد همسرم ميپرسد، واقعيت را نميگويم. بيشترشان فکر ميکنند بچهدار نشدهام و حالا بعد از مرگ همسرم با خواهرم زندگي ميکنم. براي چه بايد توضيح بدهم تا قضاوتم کنند؟ کسي که از زندگيام خبر ندارد.» همانطور که خريدهايش را در نايلکس ميچيند، جملهاي ميگويد و دور ميشود: «تا از زندگي و حالوروز کسي خبر نداشته باشيد، قضاوتکردن راحت است. مردم راحت ميگويند براي پول، زن پيرمرد شده.»
«زهره» يکي ديگر از زنان جواني است که برگ دوم شناسنامهاش را با نام مرد مسني سياه کرده تا زندگي مسير تازهاي پيشرويش قرار بدهد. او پيش از ازدواجش در يکي از شهرکهاي حاشيه تهران زندگي ميکرد، هميشه مضطرب بود و هر روز با بهانه يا بيبهانه کتک ميخورد. مادرش صبح زود از خانه ميزد بيرون تا از بساط دستفروشياش ناني سر سفره ببرد و پول مواد همسر خمارش را دربياورد. آخرين خاطرهاش از درسومشق به دوران اول راهنمايي برميگردد. روزي که بعد از برگشت از مدرسه به بهانه خماري پدر سخت کتک خورده بود و تسليم اين تصميم پدر شده بود که مدرسهرفتن ديگر تعطيل. دختر را چه به درسخواندن! اينها را کسي که از زندگي «زهره» خبر دارد، ميگويد.
«زهره» ٢٧سال بيشتر نداشت و پرستار سالمندان بود تا کمکخرج مادرش باشد. هرکس از دوستان و آشنايان سالمندي را ميشناخت که نياز به پرستار داشت، «زهره» را معرفي ميکرد. دوسال پيش به واسطه يکي از آشنايان براي پرستاري معرفي ميشود؛ پرستاري شبانهروزي در خانهاي در خيابان نفت، با حقوق ماهانه خوب. مردي که زهره بايد از او مراقبت ميکرد، بازنشسته وزارت کشور بود. فرزندانش خارج از کشور زندگي ميکردند و بعد از فوت همسرش تنها شده بود و بيماري و کهولت سن از پا درآورده بودش. تمام مدت روي تخت با سرمي به دست، دراز کشيده بود. توانايي هيچ کاري را نداشت. «زهره» از وقتي وارد خانه شد، دل به کار داد. هر روز خانه را تميز ميکرد و به کارهاي شخصي بيمارش ميرسيد. هواخوري و رفتن بيرون از خانه يکي از برنامههايشان بود. يکسال به همين منوال گذشت و «زهره» و خانواده بيمار از او رضايت کامل داشتند تا اينکه دختران پيرمرد به «زهره» پيشنهاد ميدهند به عقد پدرشان دربيايد. زني ٢٧ساله و پيرمردي ٨٠ساله که از فرط بيماري رو به فوت بود. فرزندان پيرمرد تصميم گرفتهاند با اين کار زندگي «زهره» را نجات بدهند. «٦ميليون مگر چند يورو ميشود؟ بگذار زندگي يکنفر سروسامان بگيرد.» بعد از فوت پيرمرد خانهاي تحتعنوان ارثيه براي «زهره» خريداري شد تا زندگياش مسير تازهاي به خود بگيرد.
زناني به دنبال حمايتشدن
مجتبي دلير، روانشناس و مدرس دانشگاه، عضو هيأتمديره و دبير انجمن روانشناسي اجتماعي ايران در گفتوگو با «شهروند» و چرايي اين ازدواجها ميگويد: «ازدواج در سراسر دنيا امري مقدس و مورد تأييد همگاني است و به شکل طبيعي در اغلب ازدواجها اصل همسانگزيني رعايت ميشود؛ اگر چه همواره ازدواجهايي هم وجود دارند که از مسير طبيعي خود خارج شده و با اهداف ديگري انجام ميشوند. يکي از اين انحرافها از اهداف عالي ازدواج مربوط به مسائل مالي است که در طول تاريخ و پس از اين هم، بوده و خواهد بود؛ ازدواجهايي که نه به خاطر خود فرد بلکه به منظور دستيابي به ثروت و مال و اموال او صورت گرفته و خواهند گرفت.»
او ادامه ميدهد: «بسياري از دختران جوان تلاش ميکنند با تحصيلات بيشتر يا به شيوههاي ديگر خودشان به مشاغل بهتر و در نتيجه به استقلال مالي دست پيدا کنند اما اين خواسته براي همه افراد در دسترس قرار نميگيرد. در مقابل مرداني هم هستند که به حمايتکردن گرايش دارند اما امروزه مردان جوان کمي ميتوانند از عهده حمايت مالي خوب يک فردِ از جنس مکمل برآيند.»
دبير انجمن روانشناسي اجتماعي ايران در اينباره ميگويد: «در ازدواجهاي نامتعارف ميتوان به دلايل مختلف فردي، اجتماعي و... اشاره داشت. هر کدام از اين افراد که تن به اين نوع ازدواجها ميدهند، چه مرد، چه زن داراي خصوصيات فردياند که هرکدام بايد جداگانه مورد واکاوي و قضاوت قرا رگيرند. اگر چه اجتماع هم در اين ازدواجها نقش خودش را به عهده دارد؛ به طور خلاصه بايد گفت به هر حال دختر جواني که با مرد مسني ازدواج ميکند، ممکن است تنها دليلش مسائل مالي نباشد و شرايط او را در موقعيتي قرار بدهد که مجبور به چنين ازدواجي شود؛ البته اين احتمال هم وجود دارد که اين ازدواج بيهيچ شرط و موقعيتسنجياي و با رضايت طرفين صورت بگيرد.»
راهکار و برنامهاي نداريم
سيدمحمد جناني، مديرکل امور فني مستمريبگيران البته ازدواج با پيرمردها را مسألهاي قديمي ميداند و به «شهروند» ميگويد: «اينکه دختر جواني با پيرمردي ازدواج ميکند، مشکلي است که از قديم بوده و هنوز هم هست؛ اما مشکل ديگري هم وجود دارد؛ طبق قانون حمايت از خانواده بند ٣ ماده ٤٨ دختري که کار و همسر ندارد، ميتواند از مستمري پدر استفاده کند. اين قانون در ماه ١٢ سال ٩١ به تصويب رسيد اما موجبات سوءاستفاده از اين قانون سبب شده تخلفاتي به چشم بخورد. مسأله ازدواج دختران جوان از ديرباز وجود داشته و مختص امروز و قانون حمايت از خانواده نيست و براي همه صندوقهاي بازنشستگي وجود دارد و اگر کسي زن رسمي فرد باشد، محق استفاده از مستمرياش است. متاسفانه آماري از اين ازدواجها در دست نيست و آمارهاي مربوط به طلاقهاي صوري هم به سال ٩٤ برميگردد.» البته مديرکل امور فني مستمريبگيران چالش اصلي سازمان تأميناجتماعي را طلاقهاي صوري ميداند و ادامه ميدهد: «سازمان در حال حاضر با چالش طلاقهاي صوري روبهرو است و سعي دارد با راهکارهايي اين چالش را مديريت کند؛ بهشخصه در مورد ازدواجهاي صوري اطلاعاتي ندارم و معتقدم گفتن در مورد اين نوع ازدواجها و طلاقها هيچ ضرورتي ندارد.» جناني در پاسخ به سوال «شهروند» که سازمان تأميناجتماعي چه راهکاري براي مقابله با اين ازدواجها دارد و سازمان چه بار مالي را تحمل ميکند، ميگويد: «به نظر شما چه کاري ميشود، کرد؟ چطور ميتوان اين نوع ازدواجها را کنترل کرد؟ بار مالي را هم نميتوان کتمان کرد چون زماني که فرد جواني بازمانده مستمريبگير متوفي است، طبيعتا طول عمر بيشتري دارد و سالهاي بيشتري از مستمري استفاده خواهد کرد؛ البته ما در اين مورد راهکار و برنامهاي نداريم.»
نيتخواني خيلي سخت است
آمارها هرساله براي گفتن از طلاقها و ازدواجها اعداد و ارقامي را ارايه ميدهند اما گويي در اين ميان ازدواجها و طلاقهايياند که ثبت ميشوند اما هر دو صورياند و بهزيستي و تاميناجتماعي آماري از آنها در دست ندارد و مجبورند با دردسرهاي آن دست به گريبان باشند؛ دردسري که بار مالي را به سازمان تأمين اجتماعي تحميل ميکند و به گفته مسئولان سازمان ميتواند آسيبهاي ديگري را براي جامعه در پي داشته باشد. زهره ارزني، وکيل خانواده در گفتوگو با «شهروند» به مسأله ازدواج دختران جوان با مستمريبگيران ميپردازد و ميگويد: «ازدواج دختران جوان با مردان مسن مقولهاي مختص امروز و ديروز نيست و هميشه جامعه با انحاي مختلف با آن درگير بوده و حالا با اشاره سازمان تأمين اجتماعي به آن، توجه جامعه به آن معطوف شده است. اين ازدواجها منع قانوني ندارند اگر منع قانوني داشت بايد جلوي ازدواج مرد ٦٠ساله با دختر١٥ ساله که به نام مهريه و شيربها از خانواده دختر خريداري ميشود گرفته شود.»
يکي از اشکال مختلف ازدواجهايي که در جامعه به چشم ميخورد ازدواج صوري است؛ ازدواجي که به شکل قراردادي در شناسنامه ثبت ميشود و هيچ رابطه زناشويي و زندگي مشترکي شکل نميگيرد و تنها به اين منظور صورت ميگيرد که زن بعد از فوت مرد بتواند از مستمرياش استفاده کند؛ امر محتملي است و نميتوان منکر آن شد. ارزني اين نوع از ازدواجها را هم تخلف نميداند: «اين شکل از ازدواج هم تخلف نيست و نميتوان پيگرد قانوني داشت. سازمان تاميناجتماعي واقعا نگران اين مسأله است؟درست است که هدف از ازدواج تشکيل يک زندگي مشترک است اما زماني که در ازدواج مرد و زن هر دو رضايت دارند شخص ثالثي مانند سازمان تأمين اجتماعي نميتواند مدعي اين مسأله شود که زن با سوءنيت و براي استفاده از مستمري مرد با او ازدواج کرده است.»
عقد زماني ابطال ميشود که يکي از طرفين محجور باشد؛ چون اين نوع نکاح ارزش قانوني هم ندارد، چون عنصر اراده و قصد در اين ازدواجها رعايت نميشود و مرد و زن در زمان امضاي سند قادر به تشخيص عملي که انجام ميدادند، نبودهاند. اين وکيل خانواده با اشاره به بعضي اظهارنظرها مبني بر کلاهبرداريخواندن اين نوع ازدواجها ميگويد: «اينکه گفته شود اين نوع ازدواجها کلاهبرداري است، کاملا اشتباه است. فاصله سني بالا در ازدواجها را ما به اشکال مختلف ميان سلبريتيها و... داريم اما هيچ صحبتي در مورد آنها نميشود يا ازدواجهايي که در بعضي استانها داريم و دختربچهها به عقد مردان مسن درميآيند؛ چرا در اين موارد هيچ عکسالعملي از سوي سازمانها و نهادها نداريم؟ بهشخصه بارها در مورد ازدواج دختربچهها اعلام کردهام که حداقل براي مردان محدوديت سني قايل شوند تا دختربچهاي مجبور نشود با مردي که ٥٠ سال از او بزرگتر است، ازدواج کند. در اين مواقع چرا کسي نيست جلوي اين ازدواجها را بگيرد؟ سازمان تأمين اجتماعي و صندوق بازنشستگي متوجه اين ازدواجها شده و نگران شدهاند؟ کاش اين دست از نگرانيها در کل جامعه وجود داشت.»
يکي از مواردي که در مورد ازدواجهاي مصلحتي گفته ميشود و سرپرست سازمان تأميناجتماعي هم بر آن تأکيد دارد، مفسدهبودن اين نوع ازدواجها و مشکلات فراواني است که خانوادهها با آنها روبهرو خواهند شد. ارزني يکي از مشکلاتي که شايد خانوادهها با آن روبهرو شوند را عدم پذيرش يک فرد جديد به عنوان وارث ميداند: «در ازدواجهايي که مردي مسن با دختر جواني عقد نکاح ميبندد، ورثه بعد از فوت مرد شريکي را براي ارث ميبينند، البته نميتوانند در مورد اين ازدواج شکايت کنند و اغلب آنها ادعاي اغفال ميکنند که اثبات آن خيلي سخت و تا حدودي غيرممکن است. طبق قانون مستمري به ورثه نميرسد مگر در شرايط وجود همسر اول يا دختر مجرد يا بيوه بيکار که در اين صورت هم مستمري بين آنها و زوجه جوان تقسيم ميشود. ما مهريههاي سنگيني داريم که بعد از فوت کل دارايي متوفي هم پاسخگوي آن نيست؛ متاسفانه. در اين مواقع ورثه ادعاهايي خواهند داشت اما بايد آن ادعاها اثبات شوند؛ اثبات اينکه ازدواج تنها براي بالاکشيدن اموال بوده و زندگي مشترکي در کار نبوده است که همين نيتخواني هم کار بسيار سختي است و به همين راحتي نميتوان در مورد آن رأي داد.»