در امتداد تاریکی؛ خاکستر عشق!
خراسان/ بعد از 30 سال زندگي عاشقانه هيچ وقت باورم نمي شد همسرم در آن روزهاي سخت بيماريام فقط به دنبال هوا و هوس هاي خودش باشد و روزهايي را که بيشتر از هميشه به محبت هايش نياز داشتم او مهر و عاطفه اش را به پاي زن ديگري بريزد و ... زن 53 ساله اي که به اتهام ايراد ضرب و جرح عمدي از همسرش شکايت کرده بود با بيان اين که در زندگي آشفته ام ديگر حرمت ها ريخته و اعتمادها از بين رفته است به کارشناس و مددکار اجتماعي کلانتري ميرزاکوچک خان مشهد گفت: بعد از آن که در رشته علوم انساني ديپلم گرفتم ديگر ادامه تحصيل ندادم تا اين که «عيسي» به خواستگاري ام آمد. آن زمان بيست و سومين بهار زندگي ام را پشت سر گذاشته بودم که پاي سفره عقد نشستم اما به خاطر برخي اعتقادات سنتي خانواده ام، عيسي نمي توانست در دوران نامزدي رفت و آمد زيادي به منزل ما داشته باشد چرا که برادرهايم مجرد بودند و پدرم اجازه نمي داد رفت و آمد زيادي با نامزدم داشته باشم البته سطح فرهنگي خانواده عيسي نيز به همين گونه بود و اعتقاد داشتند که نبايد دختر و پسر در دوران نامزدي مدت زيادي را با يکديگر بگذرانند. اما اين گونه افکار و اعتقادات نه تنها از علاقه من به عيسي کم نکرد بلکه اين عشق و علاقه روز به روز بيشتر مي شد تا اين که بالاخره با وام و قرض و کمک اطرافيان جشن عروسي ما برگزار شد و زندگي زير يک سقف را آغاز کرديم. اگرچه همسرم ابتدا شغل ثابتي نداشت و با هنر نقاشي روزگار مي گذرانديم اما زماني که اولين فرزندم متولد شد عيسي نيز به استخدام يکي از ادارات دولتي درآمد و اين گونه زندگي ما صفاي ديگري پيدا کرد. خلاصه طي پنج سال، سه فرزند زيبا به زندگي عاشقانه ما لذت ديگري بخشيدند و در همين مدت، اوضاع اقتصادي ما با همه سختي هايي که کشيده بودم در شرايط ايده آلي قرار گرفت به طوري که يک واحد آپارتماني و خودرو خريديم. اين زندگي شيرين با روابط صميمانه من و عيسي ادامه داشت تا اين که روزي نتيجه آزمايش هاي پزشکي و سونوگرافي نشان داد که به بيماري سرطان مبتلا شده ام. از آن روز به بعد زندگي من در مسير تغيير 360 درجه اي قرار گرفت براي درمان بيماري و طي مراحل شيمي درماني به يکي از بيمارستان هاي تخصصي مشهد مراجعه مي کردم با توجه به اين که بعد از هر بار شيمي درماني حال بدي داشتم عيسي نيز به همراه من به مراکز درماني مي آمد تا کمکم کند. اما در اثناي همين رفت وآمدها متوجه شدم همسرم با منشي يکي از پزشکان مراکز درماني ارتباط نامتعارف دارد وقتي از اطرافيانم مي شنيدم که همسرم با زن ديگري در ارتباط است خيلي عذاب مي کشيدم چرا که به خوبي آن زن را مي شناختم او از همسرش طلاق گرفته و با داشتن سه فرزند زندگي تلخي را تجربه کرده بود اما من در اين شرايط بيماري سخت انتظار نداشتم عيسي زني را که چندين سال از خودش بزرگ تر است به عقد موقت دربياورد و مرا با اين بيماري تنها بگذارد. اوايل نمي خواستم اين موضوع را بپذيرم و خودم را توجيه مي کردم که احتمالا همسرم به خاطر هزينه هاي زياد درمان ناراحت است يا ... به همين دليل هيچ وقت در اين باره با همسرم سخني نگفتم تا اين که دو سال بعد وقتي مراحل شيمي درماني به پايان رسيد متوجه شدم که همسرم منزلي را براي آن زن رهن کرده و مخفيانه با او زندگي مي کند. ديگر نمي توانستم اين شرايط را تحمل کنم بنابراين شبي به عيسي گفتم که از ماجراي همسر صيغه اي اش اطلاع دارم اما کاش هيچ وقت اين ماجرا را فاش نمي کردم چرا که آن شب مشاجره اي بين ما شروع شد واز آن به بعد عيسي آشکارا مرا رها مي کرد و به منزل آن زن مي رفت کار به جايي رسيد که ديگر طي شش ماه حتي يک بار هم نزد من نيامد و تنها مخارج زندگي من و فرزندانش را تامين مي کرد وقتي صبرم لبريز شد به در منزل هوويم رفتم و کارمان به درگيري کشيد به همين دليل عيسي وقتي از ماجرا مطلع شد آن قدر مرا با مشت و لگد زد که ديگر چيزي نمي فهميدم ولي اي کاش خودم در اين حوادث و مشکلات زندگي ام به تنهايي تصميم نمي گرفتم و حداقل با مشاوران آگاه و کارآزموده مشورت مي کردم تا عشقم اين گونه خاکستر نشود. شايان ذکر است، به دستور سرهنگ احمد محتشمي (رئيس کلانتري ميرزاکوچک خان) کارشناسان زبده دايره مددکاري اجتماعي با دعوت از همسر اين زن به کلانتري بررسي هاي کارشناسي و قضايي را در اين باره آغاز کردند.