برای مشاهده نسخه قدیمی وب سایت کلیک کنید
logo

شکنجه مرد تاجر در اسارتگاه مخوف

منبع
خراسان
بروزرسانی
شکنجه مرد تاجر در اسارتگاه مخوف
خراسان/ با اعترافات دو متهم يک پرونده جنايي، در حالي ابعاد جديدي از ماجراي جسد سوخته در مشهد لو رفت که ادامه تحقيقات نشان داد مرد تاجر (مقتول) در يک ويلاي شخصي ساعت ها زير شکنجه مرگبار قرار گرفته است. صبح روز گذشته، متهمان يک پرونده جنايي که در کمتر از يک ماه از وقوع جنايت هولناک در مشهد و با صدور دستورات ويژه اي از سوي قاضي علي اکبر احمدي نژاد و با تلاش شبانه روزي کارآگاهان اداره جنايي پليس آگاهي خراسان رضوي در چنگ عدالت گرفتار شده اند، زواياي جديدي از قتل هولناک را در بازجويي هاي تخصصي فاش کردند بنابراين آنان به دستور قاضي ويژه قتل عمد و براي تطبيق اظهارات و اعترافات تکان دهنده با صحنه جرم، به ويلايي هدايت شدند که مرد تاجر را ساعت ها در آن مکان شکنجه کرده بودند. گزارش اختصاصي خراسان حاکي است، «ف-ف» زن 38 ساله اي که متهم رديف اول اين پرونده جنايي است پس از تفهيم اتهام از سوي قاضي شعبه 208 دادسراي عمومي و انقلاب مشهد هنوز سعي داشت برخي از رخدادهاي اين حادثه وحشتناک را به دلايل نامعلومي پنهان کند اما قاضي احمدي نژاد به نصيحت و ارشاد وي در صحنه وقوع جنايت پرداخت که ناگهان اشک هاي زن جوان سرازير شد. اين زن در حالي که آثار ندامت و پشيماني در چهره خيس شده از اشک اش نمايان بود در ميان هاي هاي گريه گفت: من به هيچ وجه قصد کشتن «ح-ن» را نداشتم او به من خوبي کرده بود و مي خواست برايم تسهيلات بانکي بگيرد اما من پاسخ محبت هاي او را اين گونه دادم! شيطان در وجودم رخنه کرده بود، عقلم کار نمي کرد، براي سرپوش گذاشتن روي خطاي کوچکي که مرتکب شده بودم، خطاهاي پي در پي ديگري را انجام دادم تا اين که در وضعيتي قرار گرفتم که دست به جنايت زدم تا اشتباهاتم لو نرود! کاش از همان لحظه اي که فهميدم راه را به خطا رفته ام، از اين مسير بيراهه بازمي گشتم و طلب بخشش مي کردم اما... متهم اين پرونده جنايي که انگيزه خود از ارتکاب اين جنايت را به دست آوردن چند ميليون پول براي پرداخت حق و حقوق کارکنان درمانگاهش در شهرستان کاشمر بيان مي کرد، با نصيحت هاي مقام قضايي تصميم گرفت تا حقيقت ماجرا را بگويد. او که با تفهيم مواد قانوني از سوي قاضي احمدي نژاد در برابر دوربين قوه قضاييه قرار گرفته بود در تشريح راز قتل تاجر کشمش گفت: با همسرم اختلاف داشتم در واقع طلاق عاطفي گرفته بوديم و کنار هم زندگي نمي کرديم. از مدتي قبل هم دچار مشکلات مالي شديدي شده بودم به طوري که حتي توان پرداخت حق و حقوق کارکنان درمانگاه و اجاره ملک را نيز نداشتم به همين دليل تصميم گرفتم از «ح-ن» که با او آشنا شده بودم مبلغي پول بگيرم ولي او پولي به من نمي داد و قصد داشت تسهيلات بانکي برايم بگيرد تا اين که يک روز با طرح نقشه اي نسنجيده تصميم گرفتم حداقل خودروي تويوتا هايلوکس او را به شکلي از چنگش بيرون بياورم. با اين نقشه او را در کاشمر و به بهانه دادن سفته براي تسهيلات بانکي به منزلم کشاندم و چون اطلاعي از خواص داروهاي خواب آور داشتم تعدادي قرص را در شربت به او خوراندم. اين درحالي بود که قبل از اجراي نقشه، بهروز را (جواني که از مدتي قبل با او آشنا شده بودم) نيز به خانه ام دعوت کردم و به او گفتم مي خواهم طلبم را از مردي وصول کنم! بهروز درون اتاق مخفي شده بود که مرد تاجر به حالت بيهوش روي زمين افتاد. پيکر او را با کمک بهروز داخل خودروي تويوتا انداختيم و به سمت مشهد حرکت کرديم در بين راه وقتي احساس کردم او چشمانش را باز کرد از صندلي جلو به صندلي عقب رفتم و کنار پيکر بي رمق او نشستم تا اگر به هوش آمد دوباره به او قرص بخورانم. وقتي به مشهد رسيديم به يک ويلاي اجاره اي رفتيم که بهروز آن را از همسايه خاله اش اجاره کرده بود. در آن جا دست و پاهاي مرد تاجر را با غل و زنجير بستيم و من هر بار که به هوش مي آمد دوباره به او قرص مي خوراندم! زن جوان ادامه داد: به هيچ وجه قصد کشتن او را نداشتم اما مي دانستم که مرتکب جرم آدم ربايي شده ام و اگر مرد تاجر را رها کنم احتمال دارد سال ها در زندان بمانم! نقشه‌هاي متعددي کشيدم که وانمود کنم او دچار سکته قلبي شده است اما درگير مخمصه اي بودم که نمي توانستم تصميم درستي بگيرم! در همين حال اسنادي تهيه کردم و به امضاي مرد تاجر رساندم که اين اسناد نشان مي داد او خودرو را به من فروخته است يا با من مشارکت دارد ولي زماني به خود آمدم که مرد تاجر جان سپرد ابتدا مي خواستم جسد او را در جايي رها کنم اما باز ديدم آثار زنجير روي دست و پاهاي او باقي مانده است و احتمال دارد ماجراي شکنجه او لو برود! اين بود که تصميم به سوزاندن جسد گرفتيم. بهروز از جايگاه سوخت در کال زرکش مشهد بنزين تهيه کرد و سپس جسد «ح- ن» (تاجر 54 ساله) را به انتهاي توس 91 برديم و در زمين هاي منطقه کشف رود به آتش کشيديم تا اثري از او نماند اما حالا به اين نتيجه رسيدم که قديمي ها درست گفته اند: خون بي گناه پايمال نمي شود! بنابر گزارش خراسان، بهروز جوان 25 ساله که از طريق يکي از زناني که با او ارتباط داشت با «ف- ف» آشنا شده بود نيز با تاييد اظهارات زن جوان در حضور قاضي احمدي نژاد گفت: يک روز«ف» با من تماس گرفت و گفت: به کاشمر بيا و کمکم کن تا طلب مالي‌ام را از کسي وصول کنم اما وقتي به منزل او در کاشمر رفتم بي اختيار درگير ماجرايي شدم که نقشه آن را «ف – ف» از قبل کشيده بود!و به ناچار با او همکاري کردم! تا اين که بعد از قتل ، «ف» خودروي مقتول را نيز به يکي از روستاهاي اطراف کاشمر برد و بعد از آن ما از طريق يک سيم کارت مخفي با هم ارتباط داشتيم! گزارش خراسان حاکي است: در بازسازي صحنه قتل که سرهنگ علي بهرام زاده (رئيس دايره قتل عمد پليس آگاهي خراسان رضوي) نيز حضور داشت، ابتدا کارآگاه نجفي (افسر پرونده) به تشريح چگونگي کشف اين معماي جنايي با راهنمايي هاي مقام قضايي پرداخت و سپس قاضي ويژه قتل عمد، متهمان را با صدور قرار قانوني روانه زندان کرد تا بررسي هاي بيشتري در اين باره صورت گيرد. سابقه خبر شب نوزدهم آبان امسال، راننده يک دستگاه وانت بار هنگام عبور از زمين هاي منطقه کشف رود در انتهاي توس 91، سگ باغش را در اطراف بقاياي جسد سوخته يک انسان، ديد. راننده بلافاصله ماجرا را به پليس گزارش داد و اين گونه با حضور قاضي با تجربه ويژه قتل عمد در محل کشف جسد سوخته، تحقيقات در باره اين جنايت وحشتناک آغاز شد.در بررسي هاي ميداني، دو دسته کليد و پاشنه کش فلزي در محل سوزاندن جسد توجه قاضي احمدي نژاد را به خود جلب کرد که همين موضوع با درج آن در روزنامه خراسان موجب افشاي هويت مقتول شد . کارآگاهان که با نظارت مستقيم سرهنگ غلامي ثاني (رئيس اداره جنايي آگاهي) به تحقيقات و رصدهاي اطلاعاتي خود ادامه مي دادند به سرنخ هايي رسيدند که نشان مي داد ردپاي يک زن در قتل تاجر کشمش وجود دارد. با هماهنگي هاي قضايي، در نهايت زن 38 ساله اي که متصدي يک درمانگاه بود در کاشمردستگير شد و به مشهد انتقال يافت اما او خود را بي خبر از جنايت نشان داد و گفت: تنها آشنايي من با مقتول اين بود که خودرويي را از او خريداري کردم و قرار شد در تاريخ 98.8.13 براي ثبت سند آن اقدام کند ولي ديگر پاسخ تماس هايم را نداد! گزارش خراسان حاکي است: در ادامه اين عمليات و با ريزبيني هاي قاضي ويژه قتل عمد و تلاش شبانه روزي کارآگاهان بالاخره همدست اين زن جوان نيز که بهروز نام دارد شناسايي شد و هر دو نفر مورد بازجويي هاي تخصصي قرار گرفتند چرا که کارآگاهان در بازرسي از جيب هاي بهروز به کارت تبليغي يکي از وکلاي دادگستري رسيدند که «ف- ف» چند بار از او به عنوان وکيل خود در پرونده هاي قبلي نام برده بود! بنابراين مشخص شد که بهروز و زن جوان با يکديگر آشنا هستند.
ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد
اخبار بیشتر درباره
اخبار بیشتر درباره