خراسان/ از زندگي من درس بگيريد و آگاهانه ازدواج کنيد چرا که وضعيت و شرايط خانواده اي که خواستگارتان در آن بزرگ شده بسيار با اهميت است و بايد هنگام ازدواج مورد توجه جدي قرار گيرد. از سوي ديگر اختلافات سني، تحصيلي و فرهنگي را نبايد ناديده گرفت و ...
زن 38 ساله در حالي که بيان مي کرد به خاطر فرزندان بيمارم جرئت جدايي از همسرم را ندارم و از سوي ديگر نمي توانم چنين وضعيتي را در زندگي تحمل کنم، درباره 11 سال زندگي مشترک خود به کارشناس اجتماعي کلانتري ميرزاکوچک خان گفت: بعد از آن که در يکي از رشته هاي علوم انساني از دانشگاه دانش آموخته شدم ديگر به ادامه تحصيل فکر نکردم و در کنار مادرم به امور خانه داري پرداختم. گاهي نيز در جلسات مذهبي و مناسبتي اهالي محل به همراه مادرم شرکت مي کردم تا اين که 12 سال قبل زماني که در مراسم ختم قرآن يکي از همسايگان شرکت کرده بودم مورد توجه پسر صاحبخانه قرار گرفتم به طوري که چند روز بعداز آن زن همسايه مرا براي پسرش خواستگاري کرد اگرچه آن جوان پنج سال از من کوچک تر بود اما من هيچ گاه تصور نمي کردم که اين اختلاف سني روزي به مشکل اساسي زندگي ام تبديل خواهد شد و همسرم اين موضوع را بهانه اي براي تحقير من قرار مي دهد. از سوي ديگر همسرم و خانواده اش دختران تحصيل کرده در دانشگاه را افرادي بي بند و بار مي پندارند که چيزي جز «هرزگي» در دانشگاه نياموخته اند به همين دليل آن ها سوءظن شديدي به من دارند و اجازه بيرون رفتن از منزل را نمي دهند. همسرم نيز نه تنها با شاغل بودن من مخالفت مي کند بلکه اجازه رفت و آمد به منزل مادرم را نيز نمي دهد. او در حالي مدعي است که بايد با دختري کم سن و سال تر از خودش ازدواج مي کرد که دانشگاه نديده نيز مي بود که با سوءظن هاي وحشتناکش روزگارم را سياه کرده است. اين بدبيني ها که از چند سال قبل در زندگي ام ريشه دوانده اکنون به جايي رسيده است که خانواده همسرم ادعا مي کنند من با کسي ارتباط مخفيانه دارم به گونه اي که حتي وقتي براي شست و شوي فرزند خردسالم به حمام مي روم نيز مورد تهمت هاي ناروا و زشتي قرار مي گيرم که از بازگو کردن آن نيز شرم دارم اين سوءظن ها تا حدي پيش رفته است که من اجازه داشتن گوشي همراه يا تلفن ثابت را ندارم و اگر حادثه اي براي دو فرزندم رخ دهد که بيماري خاص دارند به هيچ وجه نمي توانم حتي با اورژانس 115 تماس بگيرم يا از خانواده ام کمک بخواهم. با وجود اين، مجبورم همه اين رفتارهاي زشت و تحقيرهاي توهين آميز همسرم را به خاطر فرزندان بيمارم تحمل کنم چرا که اگر از او طلاق بگيرم فرزندانم پناهگاهي نخواهند داشت. در عين حال همسرم به هيچ عنوان مرا شريک زندگي خودش نمي داند و ادعا مي کند قيد زندگي با مرا زده است در حالي که او فقط تهمت مي زند و حاضر نيست هيچ کدام از ادعاهايش را اثبات کند. تهمت هاي نارواي همسرم از مرز تحمل گذشته است تا آن جا که اگر روزي در خانه تنها بمانم با هزاران افترا و آبروريزي روبه رو مي شوم و بايد اثبات کنم که در غياب آن ها فرد غريبه اي به منزلم نيامده است. همه اين ها از شرايط خاص خانواده همسرم نشئت مي گيرد چرا که آن ها زندگي آشفته و بي سر و ساماني دارند به گونه اي که چند سال قبل يکي از برادران همسرم به خاطر همين ناهنجاري هاي خانوادگي دست به خودکشي زد و جان سپرد چرا که پدرش دو همسر داشت و درگيري هاي خانوادگي به خاطر موضوعات کم اهميت بين آن ها موج مي زد. اين آشفته بازار در خانواده «کريم» اکنون در زندگي من نيز خودنمايي مي کند. از طرف ديگر «کريم» به خاطر سوءظني که به من دارد حاضر به رفتن به سر کار نيست و همين موضوع زندگي مرا با مشکلات مالي شديد روبه رو کرده است به طوري که توان پرداخت اجاره خانه را هم نداريم. اکنون نيز در حالي خانواده اش از طلاق من و ازدواج کريم با زن ديگري سخن مي گويند که دلم به حال فرزندان بيمارم مي سوزد و همه نيش و کنايه ها را به خاطر آن ها تحمل مي کنم تا فرزندان طلاق نشوند. حالا هم به دختران جوان توصيه مي کنم از زندگي من درس بگيرند و قبل از ازدواج شرايط خانواده خواستگارشان را مورد توجه قرار دهند و اشتباه مرا به خاطر ازدواج با جواني بي سواد و بيکار تکرار نکنند که در يک خانواده آشفته و بي سر و سامان رشد کرده است چرا که هيچ لذتي براي يک زن بهتر از احساس آرامش و امنيت خاطر در کنار همسرش نيست و ...
شايان ذکر است، به دستور رئيس کلانتري ميرزاکوچک خان پرونده اين زن جوان با دعوت از همسر و خانواده اش در دايره مددکاري اجتماعي کلانتري مورد بررسي هاي کارشناسي و خدمات مشاوره اي قرار گرفت.
بازار