دزد نامرئی بالاخره گیر افتاد
خراسان/ سرقتهاي متوالي از چند کارگاه توليدي حکايت از آن داشت که سارق تمام اين کارگاهها يک نفر است ولي او با قدرت عجيبي پس از هر سرقت به سرعت ناپديد ميشد و خبر سرقت بعدي تنها ثابت ميکرد که او حضورش را در جاي ديگري اثبات کرده است. مردي با مراجعه به پليس، اعلام کرد کارگاهش مورد دستبرد قرار گرفته است. او در شکايت خود گفت: شب گذشته پس از پايان کار با کارگران تسويه کردم و مزدشان را پرداختم وخودم به عنوان آخرين نفر پس از بستن و قفل کردن درِ کارگاه آن جا را ترک کردم ولي امروز بعد از رسيدن به کارگاه با ديدن سرقت تمام تجهيزات کارگاه شوکه شدهام. با اين شکايت، افسر پرونده براي تکميل تحقيقات به کارگاه رفت و پس از بررسيهاي دقيق متوجه شد سرقت داخلي بوده و احتمالاً توسط يکي از کارگران صورت گرفته است. در اين تحقيقات روشن شد سارق با استفاده از پنجره کارگاه وارد شده بود و پس از باز کردن کمد مدير کارگاه و برداشتن کليد انبار به آن جا رفته و تعدادي از تجهيزات را که تازه خريداري شده بود، به سرقت برده است. از آن جا که کارگاه در محيطي دور از رفت و آمد و نظر قرار داشت و هيچ کسي به جز کارگران از اين مورد اطلاعي نداشتند، به يقين کارگران در اين سرقت نقش اساسي را ايفا ميکردند. با اين نظريه بازجوييهاي فني- پليسي از تمام کارگران آغاز شد ولي اين تحقيقات با توجه به سابقه درخشان کارگران حکايت از برائت آنان داشت. افسر پرونده پي برد يکي از کارگران در مرخصي به سر ميبرد. با اين اطلاع و با وجود اين که صاحب کارگاه او را جوان امانتدار و لايقي ميدانست، تحقيقات درباره وي آغاز شد. پروندهاي ديگر با شکايتهاي مشابهي که از سوي صاحبان چند کارگاه صورت گرفته بود، افسر پرونده پي برد که در تمام اين سرقتها يک کارگر که خيلي ماهر بوده است پس از سرقت در خواست مرخصي کرده است و بنا به علل مشکلات خانوادگي و فوت اقوامش محل کار خود را ترک کرده است. پس از چهره نگاري از اين فرد وقتي هفت تصوير چهره نگاري شده کنار هم قرار گرفت، روشن شد سارق به احتمال بسيار قوي يک نفر است. در آخرين آدرسي که از کارگر ماهر به جا مانده بود، ماموران بلافاصله در محل حاضر شدند و او را دستگير کردند. اين در حالي بود که در بازرسي از خانه وي، هيچ سرنخي به دست نيامده بود. پسرجوان سرانجام در بازجوييهاي فني- پليسي لب به اعتراف گشود و به سرقتهاي سريالي از کارگاههاي خياطي اعتراف کرد. گفت و گو با سارق اسمت چيه؟ حسين چند سال داري؟ 25 سال. چرا هر جايي که تازه به کار مشغول ميشدي اسم جديدي براي خودت ميگذاشتي؟ چون ميترسيدم صاحبان کارگاهها با هم آشنا باشند با اين کار ميخواستم ردم را گم کنم. از چند کارگاه سرقت کردي؟ دقيق نميدانم. با اين که کارگر ماهري بودي چرا دزدي مي کردي؟ اشتباه کردم. فکر ميکردم از اين راه زودتر به خواستهام ميرسم. خواسته ات چه بود؟ زندگي راحت و آسوده. تنهايي اين کار را ميکردي؟ آخرين بار تصميم گرفتم که فقط طراح نقشه باشم و ديگران را براي سرقت به داخل کارگاه بفرستم. چطور اعتماد صاحبان کارگاه را جلب ميکردي؟ من در کارم مهارت زيادي داشتم. براي همين صاحبان کارگاهها براي جذب من و داشتن چنين کارگري هر کاري ميکردند. از طرف ديگر ظاهرم هم موجه بود. پشيمان نيستي؟ اشتباه کردم. نامزدم پس از فهميدن اين کار من، مرا ترک کرد.