سایه کرونا بر سر کارگران فصلی
مهر/ مي گويد خيلي بيشتر از سنش بالا و پايين روزگار را ديده است؛ ۱۶ سال بيشتر ندارد و نام کارگر فصلي را با خود يدک مي کشد؛ شغلي که به محض ورود به آن ديگر نتوانسته از آن بيرون رود و حالا هر روز آينده اش را جلوي چشمانش مي بيند؛ آيندهاي که مثل ديگر همکارانش است؛ سفيد شدن موهايش، چين و چروک دستان، صورتش و دويدن به دنبال ماشيني براي به دست آوردن کار؛ جدال بر سر لقمهاي نان آن هم از سنين نوجواني؛ سني که بيشتر کارگران فصلي شروع به کار مي کنند و به عقيده علي حتي براي شروع کارش دير هم شده است.
از او مي خواهم دليل ورودش با اين سن کم به بازار چنين شغلي را برايم بگويد اما صداي نيش ترمز يک ماشين رشته صحبتمان را شروع نشده پاره مي کنند. علي به همراه دو کارگر ديگر به سمت ماشين مي دوند از دور صدايشان را مي شوم «نه بابا کاري ندارد يه تيغه است و چند تا آجر؛ نه گچ و خاک هم نمي خواد.» سوار ماشين مي شوند روزي امروزشان را خدا رساند اما يکي از آن ها که تقريباً سن بيشتري داشت نگاهي به ماشين مي کند و آهي مي کشد و به زير سايه درخت باز مي گردد.
۱۰ سال سابقه کار بدون بيمه!
مرد که برمي گردد ادامه صحبت هايم با علي را با او دنبال مي کنم مرد ۳۷ سال دارد و لهجه اش برايم آشناست، مي گويم همشهري هستيم؛ مي خندد و دندان هاي زرد و خرابش خودنمايي مي کند. ماسکي بر چهره ندارد. ۱۰ سال است که کار نقاشي و ديوارچيني ساختمان را مي کند، ابزار کارش کنار دستش داخل کيسه پلاستيکي است سال هاست که آجر روي آجر گذاشته و ديوار ها را رنگ زده است اما خودش مي گويد: «هيچ بيمهاي ندارم، مدت هاست که دنبال بيمه کردن هستم، اما شرکت هاي بيمهاي با شرايط سختي مرا بيمه مي کنند.»
بيمه نداشتن اما تنها مشکل اين کارگر نيست چرا که به محض شنيدن صحبت هايمان بر سر بيمه با او کارگران ديگري هم خودشان را به بحث مي رسانند يکي از آنها که عقب تر ايستاده تقريباً ۴۰ ساله است. لباس هاي رنگ و رو رفته اي را به تن دارد، لهجهاش برايم آشنا نيست. مي گويد از زاهدان به اميد کسب و کاري بهتر به تهران آمده بود، همانطور که با چشمانش خيابان را نظاره مي کند، مي گويد: «از وقتي اين ويروس لعنتي آمده روزي ما هم مثل درخت بي بار خشک شد تا قبل از اينها هر روز سرکار بودم اما حالا هر دو، سه روز يکبار شايد برايم کاري پيدا شود کاري که ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار تومان برايم عايدي دارد از اين مبلغ ماهي ۶۰۰ هزار تومانش را صاحب خانه ام مي گرفت که ديگر خانه را پس دادم. مي خواهم بدانم شب ها را چطور سر مي کند که مي گويد: «در تهران خويشي ندارم شب ها اگر دير نيفتد مي روم يک جا که مال شهرداري است. اگر هم دير بيفتد همين جا در ميدان مي خوابم.» دوباره صداي نيش ترمزي به گوش مي رسد جمعيتي که تا چند لحظه پيش کنارم ايستاده بود به سراغ ماشين مي روند چند نفر از بينشان پيروز ميدان مي شوند و به دنبال روزي شان مي روند.
مشکلات جسمي کارگران فصلي
از ميدان که دور تر مي شوم دسته دسته مي بينمشان که به انتظار نشسته اند؛ از جوان ۱۸ ساله تا پيرمرد ۶۵ ساله متقاضي کاراند بعضي از آنها ابزار کارشان را همراه خود دارند کلنگ، متر و استانبولي گچ را درون ساکي کنار خود گذاشته اند؛ بعضي از آنها دست و پايشان آسيب ديده است. حالا حرف هاي جواد ۲۰ ساله است از ملاير به اميد کسب روزي راهي تهران شده است و تا کلاس پنجم بيشتر نخوانده، در گوشم است که گفته بود: «نشد ديگر درس بخوانم! بايد مي رفتم سرکار بچه بودم که آقام مرد. سه خواهر و يک برادر دارم خرجمان جور نبود. تهران بزرگ است و ساخت و ساز در آن رونق دارد.» اما همين هفته پيش در حادثهاي که بر سر ساختمان براي جواد اتفاق افتاد و از طبقه دوم به پايين افتاد و حالا با پايي که لنگ مي زند دوباره براي کار برگشته است، مرد ميانسال کنارش هم دست شکسته خود را که به گردنش آويزان است نشان داده بود؛ همگي اين آسيب ها در زمان کار اتفاق افتاده و البته به خاطر بيمه نداشتن، نه خودشان نه صاحب کارشان به فکر درمان درستي براي مشکلات جسمي شان نبودند؛ همگي با هم گفته بودند: «ما همين که لقمه ناني دربياوريم و دست خالي به خانه بر نگرديم برايمان کافي است ديگر هزينه اين چيزها را نداريم»؛ هزينه اين چيزها يعني هزينه براي سلامتي شان!
کرونا آفت جان زندگي کارگران
اين روزها کرونا زندگي عادي را هم شخم زده است چه برسد به زندگي کارگراني که در شرايط عادي معلوم نبود که بتوانند کاري را بگيرند يا نه؛ اين را خودشان مي گويند اما به ظاهر يکي از مشکلاتي که به واسطه کرونا براي آنها به وجود آمده است نبود کار است و پشت پرده آن هزينه سنگيني است که بايد بابت ابتلا به اين ويروس پرداخت مي کنند؛ البته صرفاً هزينه مالي مد نظر نيست چراکه يکي از کارگران مي گفت: «در اين شرايط با ترس پا به خانه کسي براي کار مي گذاريم و بر سر ساختمان مي رويم چراکه نمي دانيم افرادي که در آنجا مشغول کار هستند و يا سکونت دارند از سلامت جسمي برخوردارند و يا ناقل بيماري اند، همين هفته پيش بود که يکي از بچه ها براي کار رفت و چند روز بعد تب و سرفه هايش شروع شد و حالا ۲۰ روزي است که در خانه است و با کرونا دست و پنجه نرم مي کند. حالا شما بگوييد يک کارگر روز مزد که چند روزي است در خانه است و درگير بيماري است، چطور بايد از پس هزينه هاي درمان و مخارج زندگي اش برآيد.»