گوشمالی خواستگار شیاد توسط دختر رزمی کار
ايران/ چند روز قبل مرد جواني به يکي از کلانتريهاي جنوب پايتخت رفت و از ربوده شدنش توسط مردان پژو سوار خبر داد.
وي گفت در حال رفتن به خانه بودم که يک خودروي پژو ۲۰۶ با سه سرنشين راهم را سد کرد. راننده پسر جواني بود که چهرهاش خيلي شبيه «بروسلي» بود.ناگهان دو سرنشين پياده شده و مرا با زور سوار خودروشان کردند.
او ادامه داد: خودرو بعد از حدود يک ساعت در خانه ويلايي متروکهاي متوقف شد. آنها مرا به يکي از اتاقها بردند. مردان ناشناس از من فيلم و عکس مستهجن گرفته و پس از سرقت انگشتر و گردنبند طلا و گوشي تلفن همراهم مرا رها کردند. آن موقع وضعيت خوبي نداشتم سر و وضعم را مرتب کرده و از خانه متروکه بيرون آمدم و چون هيچ پولي نداشتم پاي پياده راه افتادم و به کلانتري آمدم.
تصوير مرد رزميکار
مرد جوان در تحقيقات گفت: داخل خودرو يک قاب عکس کوچک با زنجير از آيينه آويزان بود که عکس بروسلي داخلش بود از طرفي حرکات رزمي آدم رباها نشان ميداد که آنها هم مثل من اهل ورزشهاي رزمي هستند.
با شکايت مرد جوان تحقيقات آغاز شد. اما چند روز بعد از اين ماجرا، آرش، شاکي پرونده با پليس تماس گرفت و سرنخي را در اختيار آنها قرار داد.
او گفت: من عضو يکي از باشگاههاي رزمي هستم. امروز که در حال رفتن به باشگاه بودم ناگهان چشمم به همان خودروي ۲۰۶ افتاد با ديدن آويز آيينه مطمئن شدم خودروي آدم ربايان است. اما براي اطمينان بيشتربه کمين نشستم که در نهايت تعجب همان راننده پژو و دو دوستش را ديدم که از باشگاه بيرون آمدند. بلافاصله شماره خودرو را يادداشت کردم بعد به باشگاه رفتم و مسئول پذيرش گفت آنها در باشگاه ثبتنام کردهاند و مشخصات کاملشان را به من داد.
با اطلاعاتي که آرش در اختيار تيم تحقيق قرار داده بود مأموران با استعلام پلاک خودرو، هويت راننده را بهدست آورده و بدين ترتيب راننده جوان و دو همدستش شناسايي و دستگير شدند.
راننده در تحقيقات ضمن اعتراف به ربودن آرش گفت: من به خاطر شباهتم به بروسلي و علاقهام به هنرهاي رزمي وارد اين رشته شدم و حتي براي آموزش به خارج از کشور رفتم. وقتي برگشتم يکي از دوستانم بهنام ستاره که او هم مربي ورزش هاي رزمي است به سراغم آمد و گفت مردي بهنام آرش براي او مزاحمت ايجاد ميکند و از من خواست زهر چشمي از او بگيرم، من هم قبول کردم و با همدستي دو نفر از هم باشگاهي هايم يک روز راه آرش را سد کرده و او را به زور سوار خودروام کردم. قصد ما آدم ربايي نبود، اگر هم وسايلش را سرقت کرديم فقط براي اين بود که بيشتر بترسد تا دست از سر ستاره بردارد.
با اطلاعاتي که پسر جوان در اختيار تيم تحقيق قرار داد، مأموران به سراغ ستاره رفتند. دختر جوان که هرگز تصور نميکرد به خاطر اين ماجرا پايش به پليس باز شود گفت: من مربي باشگاه رزمي هستم و وضع مالي خوبي دارم. چند وقت قبل پدرم فوت کرد و ارثيهاي حدود ۳ ميليارد تومان به من رسيد.
او ادامه داد: چند وقت بعد يکي از شاگردانم بهنام الناز به سراغم آمد و من را براي برادرش آرش که ميگفت مهندس و ساکن امريکاست خواستگاري کرد الناز ميگفت برادرش براي ديدار آنها به ايران آمده و به خاطر شرايط پروازها فعلاً در ايران ماندگار شده و قصد ازدواج دارد.
ازدواج براي ارثيه
دختر جوان گفت: بعد از ملاقات آرش از او خوشم آمد و براي همين قرار ازدواج گذاشتيم اما چون پدرم تازه فوت کرده بود و از طرفي بهخاطر شرايط کرونا نميشد مراسم گرفت، قرار شد که جشن مختصري بگيريم. در حالي که چند روز بيشتر به عقدمان نمانده بود يک شب زن جواني به مقابل خانهام آمد و در حالي که شناسنامهاش را نشانم ميداد گفت که همسر آرش است. او به من گفت که آرش و الناز براي تصاحب پولهايم چنين نقشهاي کشيدهاند.
دختر ورزشکار ادامه داد: وقتي مطمئن شدم زن جوان درست ميگويد ارتباطم با آرش و الناز را قطع کردم اما از آن روز به بعد مزاحمتها و تهديدهاي آرش شروع شد و من هم براي اينکه از دستش راحت شوم از دوستانم خواستم از وي زهر چشم بگيرند.
با اظهارات دختر جوان، بازپرس دادسراي ويژه سرقت دستور تحقيقات در اين پرونده را صادر کرد.