برای مشاهده نسخه قدیمی وب سایت کلیک کنید
logo

دختر بی بند و بار در لجنزار گناه

منبع
خراسان
بروزرسانی
دختر بی بند و بار در لجنزار گناه

خراسان/ ديگر از اين زندگي نکبت بار خسته شده ام و از اين که دير يا زود خانواده ام در جريان ارتباط پنهاني من با مردي غريبه قرار مي گيرند و رسوايي بزرگي به بار خواهد آمد همواره در وحشت به سر مي برم به طوري که...

اين ها بخشي از اظهارات دختر 40 ساله اي است که با افشاي راز عجيب زندگي اش به کارشناس اجتماعي کلانتري گفت: دو خواهر بزرگ ترم که چهره اي زيبا و جذاب داشتند خيلي زود ازدواج کردند و به دنبال سرنوشت خودشان رفتند اما من که سومين فرزند خانواده بودم زيبايي ظاهري نداشتم به همين  دليل هيچ گاه مورد توجه اطرافيانم قرار نمي گرفتم با آن که از همان دوران نوجواني دوست داشتم من هم مانند خواهرانم زودتر ازدواج کنم و زندگي مستقلي تشکيل بدهم اما خواستگاري نداشتم به همين  دليل براي جلب توجه ديگران سعي مي کردم با انواع آرايش ها و پوشش هاي نامناسب خودم را نزد ديگران زيبا جلوه بدهم در حالي که نمي دانستم همين کارها موجب مي شود تا ديگران مرا دختري بي بند و بار تصور کنند که مدام به دنبال جذب پسران هوسران است اين گونه بود که ديگر کسي به چشم دختري باايمان و با وقار به من نگاه نمي کرد و تنها جوانان هوسران در پي ارتباط با من بودند.

زماني به خود آمدم که ديگر راه را به اشتباه رفته و از سن منطقي ازدواج فاصله گرفته بودم در حالي که 31 بهار از عمرم سپري شده بود افرادي به خواستگاري ام مي آمدند که يا از همسرشان طلاق گرفته بودند يا به دليل فوت همسرشان فرزندي خردسال  داشتند اما همواره پدرم به اين خواستگاران پاسخ منفي مي داد چرا که معتقد بود بايد با فردي مجرد ازدواج کنم اگرچه در ميان اين گونه خواستگارانم افرادي ايده آل و متناسب با شرايط زندگي من وجود داشت  اما منطق پدرم آن ها را از اين ازدواج باز مي داشت .

در همين سال ها بود که ديگر احساس تنهايي به سراغم آمد چرا که پدر و مادرم نيز سال هاي پيري  را سپري مي کردند و درک و تفاهم اخلاقي بين ما کمتر شده بود به همين  دليل تصميم گرفتم شغلي در بيرون از منزل براي خودم دست و پا کنم تا اين که در يک شرکت خصوصي استخدام شدم هنوز يک سال از اين ماجرا نگذشته بود که عاشق مدير شرکت شدم و با هر ترفندي سعي مي کردم خودم را به او نزديک کنم تا نظرش نسبت به من جلب شود.

وقتي هيچ کدام از ترفندهايم کارساز نشد آرام آرام با او ارتباط برقرار کردم و رابطه دوستي بين ما شکل گرفت از سوي ديگر يقين داشتم که اين ارتباط مخفيانه نتيجه اي نخواهد داشت و او با من ازدواج نمي کند به همين دليل وارد شبکه هاي اجتماعي شدم و با افراد مختلفي ارتباط برقرار کردم آن قدر در اين روابط گناه آلود غرق شدم و در لجنزار گناه فرو رفتم که نفهميدم چگونه سال هاي جواني و شرف و وقارم از دست مي رود تازه فهميدم همه افرادي که به دروغ از جذابيت هاي من سخن مي گفتند به دنبال هوي و هوس هاي خودشان بودند.

در همين روزها و براي آن که ظاهري آبرومندانه به اين روابط غيرمتعارف بدهم به صورت پنهاني به عقد موقت غيررسمي مردي درآمدم که ديگران تصور کنند ازدواج کرده ام اما اکنون خانواده ام در حالي به اين ماجرا و رفتارهاي من مشکوک شده اند که من به طور ناخواسته باردار شده ام و از يک رسوايي بزرگ مي ترسم چرا که آن مرد نيز هرگونه ارتباطش با من را انکار مي کند و ... 

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar