سرنوشت مبهم مردی که همسرش را کشت
ايران/ مردي که از 7 سال پيش به جرم قتل همسرش در زندان است از دادگاه درخواست کرد به او حکم آزادي موقت بدهند تا از اولياي دم رضايت بگيرد.
رسيدگي به اين پرونده از سال 93 با تماس زني به اداره پليس آغاز شد. وي گفت: دامادش پس از حمله به خانه او، دختر و پسرش را با ضربات چاقو مجروح کرده است.
پس از اين تماس، مأموران بلافاصله به نشاني مورد نظر رفتند و مشخص شد که داماد خشمگين بهخاطر اختلاف با همسرش او را به قتل رسانده و پسر جوان خانواده نيز که بر اثر ضربات چاقو بيهوش شده بود به بيمارستان منتقل شد.
پس از دستگيري متهم ، مادر مقتول به مأموران گفت: دختر و دامادم بر سر اينکه بچه دار نميشدند اختلاف داشتند و مدام باهم درگير بودند و دامادم مدام دخترم را کتک ميزد تا اينکه او از خانه قهر کرد و يک ماهي به خانه ما آمده بود تا از همسرش جدا شود.
روز حادثه دامادم به خانه ما آمد و بهجاي دلجويي به سمتش حمله کرد و دوباره کتکش زد. پسرم براي کمک به خواهرش جلو رفت که دامادم با چاقو او را زد و بعد در حمام را شکست و دخترم را در داخل حمام کشت و حالا هم من و پدرش براي او درخواست قصاص داريم.
در ادامه متهم در دفاع از خودش گفت: من و همسرم از ابتدا باهم اختلاف داشتيم و چون بچه دار نميشديم اين اختلاف شديدتر شده بود. يک ماه بود که همسرم قهر کرده و به خانه پدرش رفته بود. من در يکي از شهرستانها کار گرفته و به شهرستان رفته بودم، بعد از يک ماه به تهران برگشتم به خانه پدرزنم رفتم تا با همسرم آشتي کنم.
وقتي زنگ خانهشان را زدم همسرم با فحاشي و داد و فرياد من را از خانه بيرون انداخت. خانوادهاش هم از او حمايت ميکردند. بعد برادرش به سراغم آمد و من را هل داد. از خانهشان خارج شدم اما آنها بازهم به من فحاشي ميکردند. آنقدر عصباني شدم که نتوانستم خودم را کنترل کنم. به سمت ماشين رفتم يک چاقو برداشتم و به خانه برگشتم به سمت همسرم رفتم؛ او با عصبانيت و ترس فحاشي کرد و به سمت حمام رفت. برادرش جلو آمد و با من درگير شد که او را زدم بعد هم همسرم را کشتم.
بعد از گفتههاي متهم، کيفرخواست عليه او صادر و پرونده براي رسيدگي به شعبه 10 دادگاه کيفري ارسال شد و وي محاکمه شد و در نهايت هيأت قضات پس از شور متهم را به قصاص، پرداخت ديه و 3 سال و نيم حبس محکوم کردند. حکم در ديوان عالي کشور نيز تأييد شد.
به اين ترتيب متهم در فهرست اعداميان قرار گرفت و چندين بار اولياي دم براي اجراي حکم دعوت شدند اما آنها نه حاضر به گذشت شدند و نه حاضر به اجراي حکم قصاص.
تا اينکه متهم از دادگاه درخواست اعمال ماده 429 کرد. او در نامهاي به دادگاه نوشت که چون اولياي دم حاضر به تصميمگيري نيستند از دادگاه درخواست دارم تا به وضعيتم رسيدگي کنند. من سالهاست در زندانم و درخواست دارم دادگاه من را آزاد کند تا بتوانم مستقيم با اولياي دم صحبت کنم و رضايت آنها را جلب کنم.