روزنامه شهروند/ برادر روحالله داداشي ٧ سال پس از وقوع جنايت توضيحاتي را در خصوص اين حادثه بيان کردند.
ما را در کانال تلگرامي «کانال ورزش» دنبال کنيد
موي سفيد و صداي غمگينش نشان ميدهد که هنوز هم به سوگ برادرش نشسته؛ برادري که به گفته خودش هم فرزندش بود، هم دوستش و هم شاگردش؛ ٧سال پيش درست در همين روزها بود که برادرش را از دست داد. پسر ٣٠سالهاي که يکي از مردان آهنين ايران بود و در چندين مسابقه افتخارآفريني کرد.روحالله داداشي که کشتهشدنش به دست يک پسر ١٨ساله، خشم مردم ايران را برانگيخت. مردمي که تاب قتل قهرمانشان را نداشتند. حالا ٧سال از آن تيرماه غمانگيز سال ٩٠ ميگذرد، ولي علي هنوز هم با شنيدن اسم روحالله بغض ميکند.
نميشود گفت که يادآوري آن روزها حالش را بد کرده است، چون علي داداشي هر روز و هرشب به آن اتفاق و آن ٤٠روز وحشتناک فکر ميکند. هنوز هم سوالهايي در ذهنش بيپاسخ ماندهاند.
در آن ٤٠روز آنقدر سوگوار برادرش بود که اصلا نتوانست درست فکر کند و تصميم بگيرد. عليرضاي ١٨ساله بلافاصله پاي چوبه دار رفت و اين پرونده براي هميشه بسته شد، ولي خانواده روحالله و خانواده عليرضا هرگز نتوانستند رنگ آرامش را ببينند.
سروصداها خوابيد، خشمها فروکش کرد، حاشيهها تمام شد و دستگاه قضائي هم کار خودش را به پايان رساند، ولي کسي نفهميد که اين دو خانواده تازه روزهاي تلخ و سياهشان آغاز شده و زندگي روي خوشش را از آنها گرفته است. علي داداشي که ٨سال از برادرش بزرگتر بود از اين ٧سال سختي که گذشت، ميگويد.
در اين مدت از اينکه قاتل برادرتان را نبخشيديد، پشيمان نشديد؟
من از همان روزهاي اول هم خواستار اعدام نبودم. دوست نداشتم آن پسر اعدام شود و تا لحظه اجراي حکم هم مخالف بودم.
پس چرا رضايت نداديد؟
نميشد. مردم و طرفدارهاي برادرم اجازه نميدادند. در واقع ماجراي قصاص قاتل از اختيار ما خارج بود. ما هيچ نقشي در اعدامش نداشتيم. همه چيز خيلي سريع اتفاق افتاد و اصلا روال طبيعي نداشت. از طرفي داغمان تازه بود و اصلا فرصت فکرکردن نداشتيم. فرصت نشد فکر کنيم و درست تصميم بگيريم. من و خانوادهام با قصاص قاتل مخالف بوديم. او بايد زنداني ميشد و جور ديگري مجازات ميشد.
او با اعدامشدنش راحت شد و رفت ولي ما هر روز داريم عذاب ميکشيم. ازطرفي آن زمان پيامکهاي تهديدآميز داشتيم و تحتفشار بوديم. ميگفتند نبايد گذشت کنيد. مردم همه ميخواستند اعدام شود. جو امنيتي و پليسي شده بود و خودمان هم حال بدي داشتيم.
از طرف طرفدارهاي برادرم هم تهديد ميشديم. فشار خيلي زياد بود؛ در عرض ٤٠روز اعدام شد. براي همين نقشي نداشتيم. اگر به ما فرصت و اجازه ميدادند خودمان تصميم بگيريم، شايد اين اتفاق نميافتاد و قاتل را درنهايت ميبخشيديم.
خودتان قاتل برادرتان را ديده بوديد؟
من وقتي با قاتل روبهرو شدم، اصلا به او بياحترامي نکردم. فقط گفتم چرا اين کار را کردي؟ او هم گفت، وقتي که داداشت را ديدم و پياده شد، از هيکل بزرگش ترسيدم، ولي وقتي ديدم آدم آرام و مظلومي است، جرأت پيدا کردم و او را زدم. با اين حال، اصلا به او بياحترامي نکردم.
قاتل، هيچوقت از شما درخواست بخشش نکرد؟
در تمام مدتي که او بازداشت شد، حتي يکبار هم طلب بخشش نکردند، ولي من فکر ميکنم که فرصت نداشتند. همه چيز خيلي سريع رخ داد. داغمان تازه بود. نه ما فرصت فکرکردن داشتيم و نه آنها فرصت تلاش براي نجات از اعدام قاتل داشتند.
يعني الان پشيمانيد از اينکه قاتل برادرتان اعدام شد؟
من هميشه گفتم که دوست ندارم قاتل اعدام شود. الان هم ميگويم از اينکه او اعدام شد خوشحال نيستم و حتي ناراحت هم هستم. از طرفي هنوز خيلي از مسائل براي ما گنگ و بيپاسخ است. من حس ميکنم که مقصر اصلي مرگ برادرم، عليرضا نبود. فکر ميکنم پاي کسان ديگري هم در ميان بود. اما آن زمان آنقدر همه چيز سريع رخ داد که نشد به تمام اين موضوعات رسيدگي کنيم.
حال و روز شما و خانوادهتان بعد از ٧سال چطور است؟
خيلي ناراحتيم. داغش هنوز تازه است. من هميشه گفتم، روح الله بهترين بچه، بهترين برادر، بهترين شاگرد و بهترين دوستم بود. از سه سالگي تمام کارهاي برادرم را خودم انجام ميدادم. من ٨سال بزرگتر بودم. همه کارهايش با خود من بود. حمام بردن و ورزش کردن و غذا دادن. خيلي از لحاظ روحي و رواني به برادرم وابسته بودم. هنوز هم وقتي عکسش را ميبينم يا دوستانش را ميبينم ناخودآگاه گريه ميکنم. نميتوانم فراموش کنم. هنوز وقتي سر مزارش ميروم انگار همان روز اول است و حالم بد ميشود. برادرم بهترين رفيقم بود و هر روز بيشتر دلتنگش ميشوم.
مادر و پدرتان فوت کردهاند؟
بله. مادرم کهسال ٧٥ فوت کرد. پدرم هم ٤٠ روز پيش از مرگ روح الله فوت کرد. درست روز چهلم پدرم و تولد امام زمان (عج) بود که خبر دادند برادرم کشته شده است. ما تازه لباسهاي مشکي خود را از تن درآورده بوديم که دوباره سياهپوش شديم.
کاش فرصت زندگي به برادرم ميدادند!
هنوز هم در پروفايلش عکس برادرش را گذاشته؛ بعد از ٧سال نتوانسته حتي ذرهاي از داغي که داشته کم کند. هر روز بيشتر از قبل آرزو ميکند کاش برادرش زنده بود و او را يک بار ديگر ميديد. برادر قاتل روحالله داداشي که هنوز هم با شنيدن نام عليرضا اشک ميريزد در اينباره ميگويد: «برادرم گناهي نداشت. خيلي زود او را پاي چوبهدار بردند و اعدامش کردند. نبايد به اين سرعت حکمش را اجرا ميکردند.
بايد تحقيقات بيشتري در اينباره صورت ميگرفت. او يک بچه بود و هنوز به ١٨سالگي هم نرسيده بود. قدرت تصميمگيري نداشت. برادرم مظلوم بود و اهل دعوا نبود. اگر هم کاري کرده بود، از روي عمد نبوده و حتما ترسيده بوده. براي همين کاش به او فرصت زندگي کردن ميدادند.
به اندازه کافي تنبيه شده بود. اي کاش زنده ميماند ولي در زندان زندگي ميکرد. فقط زنده بود و ما هرازگاهي او را ميديديم. دلم برايش بيشتر از قبل تنگ ميشود. در هر شرايطي به ياد عليرضا ميافتم و ميگويم اي کاش بود. اي کاش نفس ميکشيد ولي ديگر فايدهاي ندارد. ما برادرم را از دست داديم و مشخص نشد که ماجراي اصلي چه بوده است.»
بازار