از قول من بنویس سلطانیفر مدیرعامل استقلال شد!
خبر ورزشي/ مديرعامل اسبق استقلال گفت: واقعاً يک شخص با حقوق ۱/۵ ميليون توماني چطور ميتواند شرمنده خانوادهاش نشود؟ علي فتحالله زاده براي تمام اهالي فوتبال نامي آشناست و براي اغلب طرفداران استقلال چهرهاي محبوب. مردي که از اواسط دهه ۷۰ به واسطه مديرعاملي در باشگاه استقلال مشهور شد و حالا ديگر چهرهاي کاملاً ورزشي (و البته رسانهاي) تلقي ميشود ولي شايد برايتان جالب باشد که بدانيد مديرعامل اسبق استقلال پيش از آنکه وارد عرصه ورزش شود، جزو مديران فرهنگي کشور بوده و سابقه حضور در عرصه سينما و تئاتر را داراست به همين خاطر براي نوروز امسال تصميم گرفتيم علاوه بر سؤالات عيدانه، قسمت کمتر ديده شده از زندگي کاري حاجي فتحا... را هم مورد بررسي قرار دهيم. همين اتفاق دستمايه مصاحبه جذابي شد که ماحصل آن از نظرتان ميگذرد. من تهيهکننده بودم، خشايار الوند نويسنده مرحوم خشايار الوند يک استقلالي تمامعيار بود و البته قلمش هم بسيار قدرتمند. با ايشان براي نگارش متن فيلم مستند «آبي به رنگ آسمان» توافق کرده بودم. همان فيلمِ مربوط به حضور چهارگانه استقلال در فينال جام باشگاههاي آسيا. متأسفانه دست تقدير خيلي زود خشايار را از ما گرفت به همين خاطر وظيفه داشتم در مجلس ترحيم ايشان شرکت کنم. سيروس الوند عزيز هم اگرچه پرسپوليسي است، اما با هم رفيق هستيم. رفتم تا تسلاي خاطر بدهم. سفر مرجانه گلچين به آلمان در دهه ۶۰ و تا اواسط دهه ۷۰ کار تئاتر ميکردم و در اين عرصه صاحب مسئوليتهاي مختلفي بودم. يادم ميآيد سرکار خانم مرجانه گلچين تازه فعاليت خودشان را شروع کرده بودند. اگر الان از ايشان در مورد اسم علي فتحالله زاده بپرسيد، احتمالاً به شما خواهند گفت که من را به واسطه حضور در عرصه ورزش ميشناسند، اما برايتان جالب است اگر بگويم در دهه ۶۰ يک گروه تئاتري را به آلمان فرستادم. جناب آقاي هادي مرزبان بودند و البته همين خانم مرجانه گلچين که من ايشان را به سرزمين ژرمنها فرستادم. در دهه ۷۰ هم طي دوراني که در تئاتر مسئوليت داشتم، نمايش بهيادماندني و فراموشنشدني «معرکه در معرکه» روي صحنه رفت. ياد استاد سياوش طهمورث بهخير. علاوه بر ايشان بازيگران ديگري همچون ماهايا پطروسيان هم در آن حضور داشتند. هنوز هم با تعدادي از بازيگران سينما و تئاتر حال و احوال ميکنيم. براي مثال، استاد جمشيد مشايخي، استاد رضا رويگري، سرکار خانم ماهايا پطروسيان، آناهيتا همتي و... البته با چند کارگردان هم همچنان رابطه خوبي دارم. عزيزاني مانند حسن فتحي بزرگوار که همين چند وقت قبل سريال شهرزاد را داشت و البته سرکار خانم مرضيه برومند که در مقاطعي با همديگر همکار بوديم. اين را هم بگويم که يکي از عوامل به بار نشستن زحمات اهالي تئاتر در آن مقطع، وجود مديري ارزشمند به نام دکتر منتظري بود که واقعاً براي اين کار زحمت ميکشيد. متحول کردن تئاتر يادم ميآيد در اوايل دهه ۷۰ جشنواره تئاتر فجر آنقدر با قدرت برگزار شد که روزنامه کيهان نوشت: جشنواره تئاتر از سينما جلو زد. در همان ايام ما براي اولين بار و البته تا امروز آخرين بار در تاريخ هنر ايران يک تيم ۵۰۰ نفره را به جشنواره معروف آوينيون در فرانسه فرستاديم. آن کار آنقدر ارزشمند و وسيع بود که پيتر بروک کارگردان سرشناس سه روز مختلف به تماشاي کار ما نشست. حتي ژان کلود کارير هم تماشاگر تئاتر ما شد. به جرأت ميگويم اگر در تئاتر ميماندم، ميتوانستم تئاتر ايران را متحول کنم. اواسط دهه ۷۰ وقتي در آستانه مديرعاملي باشگاه استقلال بودم، بالغ بر ۱۲۰ دعوتنامه از سراسر جهان براي ما ارسال شده بود تا گروههاي تئاتري ما جهت اجرا به کشورهاي مختلف بروند. يک بار کل بودجهاي که براي تئاتر ايران در نظر گرفته بودند مبلغ ۲۰ ميليون تومان بود ولي براي آنکه اين رقم را افزايش دهم، مدت يک هفته در مجلس خوابيدم تا بتوانم از ۱۰۰ نماينده محترم براي حمايت از تئاتر امضا جمع کنم. در نهايت هم موفق شدم و بودجه تئاتر در آن سال به ۹۰ ميليون تومان رسيد. از آژانس شيشهاي تا ميليونر زاغهنشين سينما هم يکي از هنرهاي مورد علاقه من است. ديدن فيلم توبه نصوح حس خاصي برايم داشت. البته فيلم آژانس شيشهاي را هم بسيار دوست دارم. در عرصه سينماي جهاني به جرأت ميتوانم بگويم جوزپه تورناتوره فراتر از زمان خودش بوده است. کنار همه فيلمها و کارگردانان که نام بردم، از کنار نام فيلم ميليونر زاغهنشين هم به آساني عبور نميکنم، چون واقعاً فيلم ارزشمند تلقي ميشود. مشکلات کارگردانان کارگردانان در سينماي ايران واقعاً افراد مظلومي هستند. يک مثال برايتان ميآورم. ۲۰ سال قبل در اروپا فيلمي ديدم که آرنولد شوارتزنگر در آن بازي ميکرد. در آن فيلم يک هواپيماي هارير نابود شد. عزيزاني که اهل فن هستند، ميدانند هارير هواپيمايي عمود پرواز است که هنوز هم جزو ادوات جنگي مهم و محرمانه محسوب ميشود ولي هاليوود ۲۰ سال قبل براي رسيدن به اهداف خودش و کمک به کارگردان، اين هواپيما را به طور کامل در اختيار او قرار داده بود، اما در ايران کارگردانان براي استفاده از وسايل و ادوات بسيار قديميتر دچار دردسر و مشکل ميشوند، چون به آنها اعلام ميشود اين وسيلهها امنيتي است. به طور کلي سينما در دنيا يک شکل است و در ايران شکلي ديگر. گفتند تو را دستگير ميکنيم و ميبريم اولين دورهاي که قرار بود جشنواره تئاتر فجر به صورت بينالمللي برگزار شود، کلي داستان و ماجرا داشتيم. به هر حال تعدادي از بازيگران خارجي خانم بودند و بايد به ايران سفر ميکردند، اما بعضي از دوستان که در آن زمان پستهاي خاصي داشتند و الان جزو رفقايم به حساب ميآيند، پيش من آمدند و گفتند؛ «اگر اين خانمها در ايران حجاب را رعايت نکنند، تو را دستگير ميکنيم و ميبريم!» يعني تا وقتي که آن جشنواره تمام شد و خانمها به کشورشان برگشتند، من مضطرب بودم. يادش بهخير، به خانم مرضيه برومند گفتم قبل از ورود اين بازيگران برايشان روسري و مانتو بخرد. شما حساب کنيد در اوايل دهه ۷۰ ما براي هر کدام از آن بازيگران روسري خريديم دانهاي ۱۵ هزار تومان و البته مانتوهايي به ارزش هر کدام ۳۰ هزار تومان که در آن مقطع بسيار گران محسوب ميشد. آنها را خريديم و به بازيگران خارجي داديم. باورتان نميشود، اما آن بازيگران از لباسها استقبال کرده و آنقدر خوب رعايت کردند که تا انتهاي جشنواره کوچکترين مشکلي درست نشد. البته وقتي خانم برومند فاکتور خريدها را برايم آورد، به ايشان گفتم با اين فاکتورهايي که شما آوردهاي، هم من را اخراج ميکنند و هم خودتان را (ميخندد). دوچرخهسواري به عشق تخممرغ رنگين خدا همه اموات را بيامرزد. من يک عمه داشتم که با کاه تخممرغها را رنگ ميکرد و آنها را به رنگهاي مختلف در ميآورد. من هر سال عيد براي گرفتن اين تخممرغها از شهرستان خوي با دوچرخه به روستاي بولامات ميرفتم. کلاً آيين سنتي رسم و رسوم جذابي دارد. من خودم به هفتسين اعتقاد دارم و هر سال آن را پهن ميکنم. البته متأسفانه در سالهاي اخير اين رسوم تا حدي کمرنگ شده است. به آداب مذهبي هم بسيار معتقدم. هر سال از اولين روز محرم تا اربعين يک کتل کوچک امام حسين (ع) را در دفترم ميگذارم. مؤمنزاده در ايام نوروز استقلالي شد طي تمام دوراني که مديرعامل باشگاه استقلال بودم، شايد فقط يک يا حداکثر دو مرتبه توانستم همراه با خانوادهام در ايام نوروز به مسافرت بروم. به قول معروف هميشه عيدمان به خاطر درگيريهاي استقلال و فوتبال خراب ميشد (ميخندد). در نوروز سال ۷۸ تصميم گرفتيم براي ملاقات با خواهرم به شهر اروميه سفر کنيم، اما همين که به آنجا رسيديم، دقيقاً سر سفره ناهار آقاي نظريجويباري زنگ زد و گفت پرسپوليسيها به طور جدي مشغول مذاکره با باشگاه سپاهان شدهاند تا رضايتنامه احمد مؤمنزاده را بگيرند. من بلافاصله از سر سفره بلند شدم و به آقاي جويباري گفتم شما حرکت کنيد به سمت اصفهان. من هم خودم را خيلي سريع ميرسانم. خلاصه همانجا مهماني را رها کردم و به اصفهان رفتم تا زمينه براي جذب مؤمنزاده فراهم شود. در واقع احمد را در عيد نوروز استقلالي کرديم. تماسهاي حجازي خداوند همه پيشکسوتان عرصه ورزش و هنر را رحمت کند. تعداد قابل ملاحظهاي از آنها محبت داشتند و براي تبريک سال نو به من زنگ ميزدند، اما هيچوقت تماسهاي ناصر حجازي عزيز يادم نميرود. به جرأت ميتوانم بگويم ناصرخان تقريباً در اغلب نوروزها بلافاصله پس از تحويل سال لطف ميکرد و به من زنگ ميزد. اين روزها هر وقت به قطعه نامآوران ميروم با اين بزرگواران درددل ميکنم. چه اشکالي دارد يک سال آجيل نداشته باشيم؟ نقش مردم در موفقيت يا زمين خوردن يک صنف بسيار تعيينکننده است. آجيل و خشکبار در تمام روزهاي سال وجود دارد و ما ميتوانيم آن را هر زمان که ميخواهيم، بخوريم، اما واقعاً چه اشکالي دارد اگر يک سال هنگام نوروز آجيل نخريم و نداشته باشيم؟ چرا بايد قيمت چنين محصولاتي تا اين حد بالا برود؟ واقعاً يک شخص با حقوق ۱/۵ ميليون توماني چطور ميتواند شرمنده خانوادهاش نشود؟ آنهايي که باعث ميشوند مردم شرمنده خانوادههايشان شوند در همين دنيا يا آن دنيا بايد جواب پس بدهند و ميدهند. شبهاي برره و پايتخت وقتي شما يک پديده را درک ميکنيد، بدون شک از آن لذت بيشتري ميبريد. حکايت هنر هم همينطور است. من تا امروز هرگز با آقاي مهران مديري به صورت خصوصي گفتگو نکردهام، اما واقعاً کاري که در برنامه دورهمي انجام داد بسيار بزرگ بود. موفقيتي که به راحتي حاصل نميشود. شبهاي برره هم همينطور. آن سريال نگاهي عميق به مسائل و مشکلات داشت. همين الان دنبال مجموعه کامل شبهاي برره هستم تا دوباره آن را از ابتدا تماشا کنم. حکايت سريال پايتخت هم همينگونه بود. بازي محسن تنابنده، احمد مهرانفر، ريما رامينفر و... در اين سريال واقعاً عالي بود. بايد قدرشناس عوامل سريال پايتخت باشيم که طي سالهاي اخير در ايام عيد ساعات خوشي را برايمان ساختند. از مديريت سلطانيفر تا دلار ۷ توماني اگر بخواهم دروغ سيزده بگويم، در عرصه هنري ميتوانم بگويم آقاي مسعود دهنمکي رئيس جشنواره عروسکي يونيما شد! در مقوله ورزش هم از قول من بنويسيد آقاي دکتر سلطانيفر مديرعامل باشگاه استقلال شد! در رابطه با دروغ سيزده اقتصادي نيز بايد بگويم با تدابير دولت، قيمت دلار به ۷ تومان ميرسد! روز شيرين نداشتم تلخترين روز سال ۹۷ براي من ۱۷ مهر بود. همان روزي که خبر درگذشت مرحوم بهرام شفيع را شنيدم. ايشان يکي از زحمتکشان عرصه ورزش و رسانه بود. در مورد شيرينترين روز هم مشکلات اقتصادي مردم آنقدر زياد شده که هر قدر فکر ميکنم، روز شيريني به ذهنم نميرسد. ماراتن پيروزيهاي استقلال در روز دهم فروردين سال ۹۰ من مديرعامل باشگاه استقلال بودم و توانستيم پرسپوليس را با حساب يک بر صفر شکست دهيم. حالا پس از هشت سال اين دو تيم دوباره در روز دهم فروردين با هم بازي دارند. اميدوارم ماراتن پيروزيهاي استقلال در دهمين روز نوروز ادامه پيدا کند. در واقع عيد واقعي هواداران استقلال از دهم فروردين آغاز ميشود.