نسل طلایی بلژیک ربطی به ویلموتس ندارد!
خبر ورزشي/ ملي پوش سابق تيم ملي با اشاره به اينکه ما بايد بدانيم از سرمربي بعدي ايران چه ميخواهيم گفت: وقتي ويلموتس ميخواهد وارد ايران شود تصور ميکند در اينجا هم با سيستم طرف است، ولي با اشخاص روبرو خواهد شد! در آستانه حضور مارک ويلموتس سرمربي بلژيکي در تهران و عقد قرارداد نهايي با فدراسيون فوتبال کشورمان به بررسي سبک و سياق فوتبال اين کشور و تشابهات و تفاوتهاي آنها با هم پرداختيم. عليرضا امامي فر لژيونر اسبق کشورمان که سابقه حضور در ليگ بلژيک را در کارنامه بازيگري اش دارد در گفت: *بلژيک کارخانه فوتباليست سازي است! اگر نگاهي به فوتبال بلژيک در اروپا بيندازيم ميتوان گفت اين کشور مرکز آموزش فوتبال در اروپاست. باشگاههايش به شکلي عمل ميکنند که بازيکناني که داراي استعداد تکنيکي يا فهم تاکتيکي هستند را از برزيل يا کشورهاي آفريقايي جذب ميکنند. سبک فوتبال در بلژيک بطور کلي بيشتر فيزيکي است و در يکي دو سالي که بازيکنان را به خدمت ميگيرند فوتباليستها را با سبک زندگي و فوتبال در اروپا آشنا ميکنند و بعد از آنجا با توجه به شرايط خود بازيکنان از نظر تکنيکي، فهم فوتبال و تاکتيکي از اين کارخانه تقسيم شان ميکنند در ليگهاي در اروپا. برخي به انگليس ميروند برخي به آلمان ميروند و تعدادي هم در بلژيک ميمانند. *بلژيکيها نگاهي به قهرماني ندارند! اگر دقت کرده باشيد فوتبال بلژيک غير از جام جهاني و جام ملتهاي اروپاي اخير، از نظر باشگاهي خيلي رشد و موفقيت ندارند. يعني در يورو ليگ يا چمپيونزليگ، خيلي به مراحل بالا نميرسند. در نهايت تيم استاندارد لي يژ يا بروژ شرکت ميکنند يا گاهي اندرلخت ميرود و نهايتاً يک دور بالا ميروند و دور دوم حذف ميشوند. اين خودش يک پيامي از فوتبال بلژيک ميدهد که نگاه آنها نگاه سازندگي است نه قهرماني. *کاپيتاني در تيم ملي ويژگي مهمي نيست! کشور بلژيک به لحاظ اقتصادي نيز کشور قوي نيست. مرکز اروپاست و اکثر اجلاسها در آن کشور برگزار ميشود. بيشتر درآمدش از ماليات است. من که آنجا بودم نزديک به ۵۰ درصد ماليات ميداديم. اينکه ميگويند ويلموتس بازيکن و کاپيتان بزرگي در بلژيک بوده و در جام جهاني براي تيم ملي شان مربيگري کرده دليل محکمي بر موفق بودنش نيست. *ميدانيم از ويلموتس چه ميخواهيم؟ ما بايد ببينيم دنبال چه چيزي هستيم. ما با کي روش از جايي راه افتاديم و به نقطه A رسيديم. آيا از نظر کارشناسي اين ادامه مسير را با ويلموتس ميتوانيم ادامه بدهيم يا فقط ميخواهيم دنبال اين باشيم که مثلاً يک مربي اساساً جوان داشته باشيم از کشور بلژيک؟ *فوتبال ما شباهتي به بلژيک ندارد! فوتبال آن کشور به نوعي متفاوت با فوتبال کشور ماست. کلاً از نظر ساختاري با هم مشکل داريم. به طور کلي فوتبال ما با خيلي از کشورهايي که صاحب نام هستند تفاوت دارد. با اينکه ما در آسيا به لحاظ رنکينگ جايگاه خوبي داريم، ولي خودمان ميدانيم که وضعيت مان به چه صورتي است. وضعيت ساختاري، زيرساختها، فوتبال باشگاهي، تيمهاي پايهاي و خيلي مسائل ديگر. يک جورهايي ما هميشه ياد گرفته ايم که در بحران خوب تصميم بگيريم. اين خيلي بد است. واقعيت اين است که ما برنامه ريزي کوتاه و بلند مدت نداريم. *فدراسيون ما ديگر بي تجربه نيست! ما ۸ سال تيم را با آقاي کي روش پيش برديم. چه چيزي عايدمان شد؟ مسائلي بود که به لحاظ فني و شخصيت تيمي بدست آمد و ضمن اينکه در خيلي از مسائل هم فدراسيون تجربه کسب کرد که با يک مربي بزرگ و نامي چطور بايد برخورد کند. چه امتيازاتي را بدهد و چه امتيازاتي را بگيرد. ما در خط دفاعي مان تقريباً يک شکل خاصي را پيدا کرده بوديم و به راحتي گل نميخورديم. اين ساختار را بدست آورديم. *از مسئولان فدراسيون توضيح ميخواهيم! مسئولان فدراسيون ما بايد توضيح بدهند! آيا ويلموتس را بر اساس کارنامه اش انتخاب کرديم؟ اينکه نشد حرف. ما بايد ببينيم در ادامه مسير چه کاري از فوتبال مان ميخواهيم و دنبال چه بوديم و تا چهار سال بعد چه چيزي بايد داشته باشيم. فوتبال ملي مان بايد به چه نقطهاي رسيده باشد؟ بايد در چه جايگاهي قرار بگيريم؟ مسئولان بايد توضيح بدهند که دليل انتخابشان چه بوده است؟ *ويلموتس با مشتي ستاره نتيجه گرفته است! آنچه من از انتخاب ويلموتس متوجه ميشوم فقط يک درمان مقطعي براي تيم ملي است که شايد بعد از رفتن کي روش مدنظر قرار گرفته است. عملکرد ايشان به لحاظ فني در باشگاههاي بلژيک يا تيم ملي آن کشور به چه صورت بوده است؟ وقتي مشتي بازيکن خوب و ستاره که در حال بازي کردن در سطح اول اروپا هستند را به ويلموتس بدهند خب او هم با آن تيم نتيجه ميگيرد. آيا اين مربي ميتواند با بازيکنان ما نيز همان نتايج را بگيرد؟ *کارنامه ويلموتس چيزي براي باليدن ندارد! نسل طلايي بلژيک حاصل کار اين مربي نبوده است. آنهايي که در تيم ملي با ايشان کار کردند اکثرشان در ليگ انگليس و فوتبال اروپا تربيت شده اند. نمونه اش بازيکنان خودمان هستند که در ليگ برتر انگليس بازي ميکنند. همين جهانبخش چقدر از برايتون و ليگ انگليس تأثير ميگيرد؟ مسلماً خيلي يادگيري و سبک فوتبالش متفاوت خواهد بود تا از حضور در فوتبال هلند. اين است که ميگويم کارخانه بلژيک در ساختن بازيکنان اثر گذار است. بازيکنان بلژيکي هم همينطور. با آن دست بازيکنان موفقيت را تا مقاطعي بدست آوردن کار دشواري نيست، ولي اينکه خودش به لحاظ ساختاري بتواند بيايد در فوتبال ايران تأثير بگذارد در کارنامه اش چنين چيزي را ندارد. *بايد خط حمله تيم ملي را درست کنيم! ما دنبال اين هستيم که بياييم و يک مقطع نسبت به زمان کي روش پيشرفت کنيم. مثلاً در خط هافبک مان تغييري ايجاد شود و يک ارتباطي بين خط دفاع و هافبک مان برقرار شود تا شروع بازيسازي فوتبال، گردش توپ و مالکيتش را ياد بگيريم. اينکه برنامه ريزي براي حمله را ياد بگيريم و بعد فرصتي ديگر داشته باشيم تا تيم ملي را به نتيجه برسانيم. در واقع ميخواهيم تمام زحماتمان به ثمر برسند. تا برسيم به خط حمله و آنجا بتوانيم نتيجه بگيريم و مقام کسب کنيم. *بازيکن ايراني در باشگاه فوتبال ياد نميگيرد! البته که اين اتفاق فقط با تيم ملي نميافتد. ما بايد باشگاههاي مان هم تأثيرگذار باشند. با اين وضعيت ساختار تيمداري و باشگاه داري حالا حالاها به هدفمان نخواهيم رسيد. يک مربي خارجي مانند ويلموتس وقتي که بازيکنان تيم ملي را به او ميدهند بايد همه چيز را بلد باشند، چون بايد در باشگاههاي شان تاکتيکهاي پيشرفته را ياد گرفته باشند. اما اين اتفاق براي تيم ملي ما نميافتد. مگر باشگاههاي ما چه وضعيتي دارند؟ مگر دانش مربيان ما چقدر است؟ *ويلموتس ميتواند ذهنش را ايرانيزه کند؟ وقتي يک نفر از فوتبال اروپا وارد شده اختلافش با سطح فوتبال ما چقدر است؟ به نظرم کي روش يا هر مربي خارجي که اول ورود ميکند به فوتبال ايران بايد ابتدا چيزي که در ذهنش است را "ايرانيزه" کند، چون مجبور است با سيستم ما کنار بيايد. يعني همين مسأله متأسفانه انرژي سرمربي را ميگيرد و ما نميتوانيم از تفکراتش استفاده کنيم. *ويلموتس نميداند در ايران سيستم وجود ندارد! وقتي ويلموتس ميخواهد وارد ايران شود تصور ميکند در ايران هم با سيستم طرف است، ولي در ايران با اشخاص طرف ميشوند! آنها در بدو ورود تصور ميکنند مانند کشور خودشان يک نفر به لحاظ سخت افزاري کارها را انجام ميدهند و همه چيز آماده است و برنامه ريزي دارد، ولي وقتي ورود ميکند مانند کي روش بايد خودش بگردد اسپانسر پيدا کند، حريف پيدا کند، بايد براي تيم ملي لباس پيدا کند و انرژي اش براي همين کارهاي اضافي از بين ميرود. *با کوته فکري پيشرفت مان لاکپشتي است! يک نفر در فدراسيون از کميته فني صحبتي کند و بگويد ما با کي روش به اين نقطه رسيده ايم و از اين به بعد هم ميخواهيم با ويلموتس به نقطه بعدي برسيم، ولي اينکه يک نفر بيايد و برود سر تمرين و فقط کار را دست بگيرد دردي از فوتبال ما دوا نميکند. بايد ديد ما با اين فرد دنبال چه چيزي هستيم؟ اينکه ما برويم و به جام جهاني برسيم و چندتا بازي کنيم عين کوته فکري است. بايد بلندمدتتر به قضيه تيم ملي نگاه کرد تا ببينيم در ۱۰ سال بعد حداقل جايگاه بهتري را از نظر فني و تکنيکي کسب کرده باشيم. ما حتي با کي روش تاکتيک منجر به موفقيتي نداشتيم. نتيجه نهايي کار ما، بازي با ژاپن بود. شما نوع، سبک و سيستم فوتبال ژاپن را با خودمان مقايسه کنيد. جي ليگ اينقدر پيشرفته برگزار ميشود که بايد برويد و ببينيد. اينقدر اسپانسر دارند که نميدانند کداميک را انتخاب کنند. تلويزيونهاي خصوصي کمک ميکنند. ما فعلاً با اين شرايط حرکات مان خيلي لاکپشتي خواهد بود.