پرسپولیس بدون برانکو؛ زندگی دوباره
آي اسپورت
بروزرسانی
آي اسپورت/ داستان به همين راحتي بود که فکرش را ميکرديم. اين همه سر و صدا نداشت. اين همه جنجال نداشت. نياز نبود سه روز تمام آسايش همسايههاي باشگاه پرسپوليس را به هم بريزيم. نيازي نبود آن خانم همسايه به نشانه اعتراض شيلنگ آب را روي سر و صورت هواداران بگيرد.
اصلا نيازي نبود آن همه انتظار زير آفتاب سوزان سي و چند درجهاي. لزومي نداشت بسط نشستن که مدير بيايد و توضيح بدهد که چرا اينطور شد. حرفهاي مدير البته تفاوتي با آنچه در رسانهها گفته بود، نداشت و طبيعي بود آنهايي که قبلتر راضي نشدهاند با اين حرفها عقب نخواهند نشست.
مرغ آنها يک پا داشت؛ درخواست استعفا. به صورت کلي حرف، حرف درستي بوده است. نه اين مدير، نه قبليها در جايگاه خودشان قرار نگرفته بودند، درست مثل هيات مديرهاي که هيچ وقت فوقالعاده که نه، اميدوارکننده هم نبود. اصلا همين تيم مديريت کلي ضعف دارد، کلي خطا کرده. اگر درخواست استعفا باشد درست است؛ براي نسبت درآمدزايي و هزينهکردها، براي عدم مديريت ورزشگاه درفشيفر و براي چند مورد کلان ديگر.
براي رفتن برانکو اما داستان به همين راحتي است. به همين راحتي که خود پروفسور گفت. اينکه رفتنش ربطي به پول و طلبکارياش ندارد. اينکه دنبال يک چالش و تجربه تازه است. اينکه همه جامها را در اينجا گرفته و موفقيت ديگري نمانده که به آن نرسيده باشد. اين ميتواند يک نقطه پايان باشد.
يک پايان منطقي از جانب مردي که هيچ وقت نخواست با هياهو پيش برود و اين بار شخصا وارد عمل شد تا بيجنجال و بيحرف پيش، هياهو را تمام کند. اينکه از هواداران بخواهد مثل گذشته پرسپوليس را روي شانههايشان بگذارند و از تيم محبوبشان حمايت کنند. ختم کلام همين بود.
حالا برانکو رفته و ديگر علت رفتنش هم نبايد فرق زيادي براي هوادار پرسپوليس داشته باشد. حالا بايد به افق پيشرو فکر کرد. به اينکه همين حالا پرسپوليس چقدر از استقلال، سپاهان و حتي پديده عقب افتاده و چگونه ميتواند اين عقبافتادگي را جبران کند؟
حالا زمان مناسبي است تا پرسپوليس سر و سامان تازهاي بگيرد. مثل همه تيمهاي بزرگ دنيا، با بهترينها و بزرگترين اهداف. اگر برانکو آمد تا پرسپوليس را به جايگاه گذشتهاش برگرداند حالا بايد يکي بيايد که اين مسير را ادامه دهد و حتي تکامل بخشد. اصلا چرا بايد جاهطلبيهاي هواداران پرسپوليس به همينجا محدود شود و ادامه نيابد؟ چه کسي گفته دوران خوشي و اقتدار تمام شده و از اين بعد خبري از جام نميشود و همه چيز رو به افول خواهد بود؟
اکنون زمان انتخاب است. روزهاي سختي بر هياتمديره پرسپوليس گذشت. روزهايي که انواع و اقسام دشنامها را شنيدند. تک تک آنها را ميتوان به خاطر مسائل کلي و جزيي تيم و باشگاه به نقد کشيد و محکوم کرد. افراد ورزشي را به خاطر کم نکردن فاصله بين تيم و مديريت. اقتصاديها را به خاطر اين همه کاستي در مسائل مالي و جور نشدن دخل و خرج باشگاه. مديران باسابقه را به خاطر بيتدبيري در همين مساله برانکو و هزار داستان ديگر.
اما امروز روز تازهاي است. بگذاريد پرسپوليس دوباره کارش را شروع کند. ممنون برانکو باشيد و برايش آرزوي موفقيت کنيد. تصويرش را در بالاترين بخش ويترين باشگاه بچسبانيد و نامش را بهعنوان پرافتخارترين مربي تاريخ پرسپوليس و مردي که هر آنچه ميخواستيم تقديممان کرد در گوشه ذهن نگه داريد.
اما برانکو، برانکوي دوستداشتني و موفق رفته است. بايد با اين واقعيت کنار بياييم و زندگي کنيم. به پرسپوليس اجازه تنفس دوباره بدهيم. با کادرفني و بازيکنان جديد. به حفظ ثبات تيم فکر کنيم و يکي که بتواند اين قطار را روي ريل موفقيت نگه دارد. شايد پيدا کردن همين فرد دانا، بهروز، عاقل، باهوش و توانمند که اتفاقا دنبال چالش بزرگي در دوران مربيگرياش باشد خيلي دشوار به نظر بيايد اما بايد پيش رفت و هر روز که از اين سکون بگذرد پرسپوليس است که متضرر خواهد شد.
روزي که پپ گوارديولا از بارسلونا رفت ديگر تصور اينکه يکي بيايد و اين همه موفقيت را تکرار کند محال بود. تيتو، مارتينو، انريکه و والورده همگي کلي جام گرفتند و ويترين باشگاهشان را پرزرق و برقتر کردند اما هيچکس براي بارساييها پپ گوارديولا نشد. حالا ميتوان برانکوي پرسپوليس را هم مثل پپ گوارديولا هميشه دوست داشت و تحسين کرد اما يادمان بيايد داستان پپ و بارسا هم يک جايي به پايان رسيده بود و دوران تازهاي بايد آغاز ميشد. درست مثل پرسپوليس که بدون برانکو نيز حتما زندگي را از سر خواهد گرفت.