آخرين خبر/ بنناتال، نوجوان دارنده 3 رکورد جهاني گينس است. آدام باته، خبرنگار ارشد اسکاياسپورت در ملاقات با اين ستاره نوظهور بررسي ميکند که او چطور تصميم گرفت مسير زندگياش را تغيير بدهد و چالشهاي سختي را پشت سر بگذارد. وقتي بنناتال يک پسربچه بود، تنها روياي او تبديل شدن به يک فوتباليست حرفهاي براي تيم محبوبش، بيرمنگام بود. او به اسکاياسپورت ميگويد: «بيرمنگام هميشه باشگاه رويايي من بوده است. اين علاقه از پدربزرگم به من رسيده است. قلبم به اين حالت تنظيم شده بود و وقتي 12 سال داشتم وارد آکادمي بيرمنگام شدم بنابراين تمرين ميکردم و با آنها بازي ميکردم. تا آن زمان تنها به اين فکر ميکردم که يک فوتباليست خوب براي باشگاه بيرمنگام باشم. رويايم رسيدن به تيم بزرگسالان بود اما وقتي 13 ساله شدم آنها من را از باشگاه کنار گذاشتند.» براي بسياري که نميتوانند استعداد خود را نشان بدهند اين اتفاق ناگوار ميتواند آنها را تا مرز نابودي پيش ببرد اما ناتال يک راه جديد پيدا کرد. او با افتخار ميگويد: «من هميشه اميد داشتم وقتي جوانتر بودم در زمين بيرمنگام حضور داشته باشم اما هرگز همه چيز آنطور که ميخواهيد نيست.» ناتال اکنون يک فرياستايلر است. فرياستايلر به صورت مشخص به ورزشکاران گفته ميشود که در فوتبال نمايشي به انجام حرکات نمايشي با توپ ميپردازند. فرياستايل فوتبال فقط يک ورزش محسوب نميشود بلکه به عنوان يک هنر نيز شناخته شده است. ناتال 19 ساله که مهارتهاي خود را در ورزشگاه اولدترافورد هم به نمايش گذاشته بود اکنون 3 دوره متفاوت رکورد گينس را به نام خودش ثبت کرده است. اين رکوردها شامل بيشترين تعداد ضربات گردن در يک دقيقه، بالاترين ضربات در يک دقيقه در حالي که مچ پاي او با وزنه پوشيده شده بود و بيشترين تماس پياپي با توپ راگبي بدون آنکه زمين بخورد، است. او موفق شده بود با توپ راگبي 187 ضربه بزند که باورکردني نيست. براي ناتال فرياستايلر بودن بهتر از هر چيز ديگري است: «وقتي از باشگاه بيرمنگام اخراج شدم هيچ چيز خوب نبود اما به محض اينکه يک فرياستايلر شدم، تمام ذهنم را خرج کردم. من عاشق گامها و تماشاي رونالدينيو و همه آن چيزي که او انجام ميداد، هستم. به عنوان يک فوتباليست وينگر چپ بودم. من هميشه خيلي سريع و ماهر بودهام اما کمي براي آن پست کوچک بودم و البته به راحتي توپ را دور ميکردم. کسي چه ميداند اگر من به بدنسازي رفته بودم و روي عضلاتم کار ميکردم شايد امروز هنوز يک فوتباليست بودم. در عوض هنگامي که من آزاد شدم، فقط تصميم گرفتم که روي مهارتهايم کمي بيشتر کار کنم. در آن زمان چيز جدي نبود. هنوز هدف وجود داشت، بخشي از من فکر ميکرد که اگر بتوانم مهارتهاي خود را به اندازه کافي بهبود ببخشم، ميتوانم دوباره به آکادمي در بيرمنگام برگردم اما اساسا هرچه بيشتر تمرينات و مهارتهاي خود را انجام ميدادم، به معناي واقعي کلمه به فوتبال آزاد(فرياستايل) معتاد شدم. من صرفا ميخواستم ترفندها را امتحان کنم. من شروع به تماشاي فيلمهاي يوتيوب و قهرمانان فرياستايل جهان کردم. متوجه شدم که جامعهاي وجود دارد که اين حرکات را انجام ميدهند. تا آن زمان من اين کار را براي سرگرمي انجام ميدادم فقط به عنوان راهي براي بازگشت به فوتبال اما بعد فهميدم که فوتبال آزاد جذابيتهاي خاص خودش را دارد.» ناتال درباره علاقه به فرياستايلر بودن ميگويد: «حقيقتا به فرياستايل اعتياد پيدا کردم و متوجه شدم که از خود فوتبال لذتبخشتر است. از سن 13 سالگي به بعد هيچ وقت واقعا وارد فوتبال نشدم. همه چيز در مورد فرياستايل بود. من از آن به بعد حتي در يک مسابقه رسمي هم بازي نکردم.» شايد اينطور به نظر برسد که او با جدايي از فوتبال از دوستانش جدا شده باشد اما ناتال ميگويد که با دوستان جديد آشنا شده است: «شما ميتوانيد با دوستان خود در فرياستايل روبهرو شويد و با هم برخي از حرکات را تمرين کنيد. هيچ حسودي وجود ندارد و همينطور هيچ رقابتي. بسيار دلگرمکننده است و تنها اين نيست. علاوه بر اين فوتبال نميتواند مانند فرياستايل آزادي و استقلال داشته باشد. اين دقيقا تفاوت بزرگ است. شما در فوتبال مربي داريد که به شما ميگويد چه کاري انجام دهيد و چه زماني ميتوانيد تمرين کنيد. اما در فرياستايل من هر کاري که خودم بخواهم انجام ميدهم. پس هر چيزي که خودم به کار بگيرم به همان اندازه بازدهي خواهد داشت. اينطور نيست که در فرياستايل از نظم خاصي پيروي نکنم. نه، يادگيري مهارتها نياز به نظم و شکيبايي فوقالعادهاي دارد. تلاش و شکستهاي زيادي وجود دارد.» او مدتي است که به مدرسهها و آکادميها ميرود اما سال گذشته نيز به اميد الهام بخشيدن به آنها براي چرخاندن زندگي خود به گفتوگو با جوانان مجرم در زندان رفت! او توضيح ميدهد: «اين کاملا داوطلبانه است. من با سيستم متخلفين جوانان در تماس بودم و جلسهاي را در شهر دربي برپا کردم. اين بخشي از ابتکار عمل با خيريه پرينس تراست بود. من بعضي از مهارتهايم را به آنها نشان دادم و ترفندهايي را به آنها ياد دادم. بديهي است که آنها سالم و فعال هستند. وقتي شروع به اين کار کردم، به من اين امکان را ميداد که روي آن تمرکز کنم و مرا در يک مسير مستقيم نگه داشت. من ميخواستم به اين زندانها بروم و سفر خود را با ديگران در ميان بگذارم، ترفندها و چيزهايي را به آنها ياد بدهند. در زندان جوانان، وقتي آنها ترفندي درست انجام دادند، لزوما نه مانند چيزي که من در بيرون ميبينم اما ميتوانيد بگوييد که از آنها راضي هستند. آنها از خوشحالي به هوا نميپرند اما بازخوردي که آنها دارند دلگرمکننده است. من زياد سرگرمکننده نيستم اما به طور مشخص از افرادي که طي هفته به آنجا ميروند و سخنراني ميکنند متفاوتتر هستم. همه افراد يکسري چيزهايي دارند. اين ميتواند در فوتبال، موسيقي يا هنر باشد. من فقط دوست دارم آن پيام را دوباره انتقال دهم؛»
بازار