آخرين خبر/ بيش از 40 سال است که تيتر روزنامه هاست و استراحت هم براي علي پروين معنايي نداشته جز يکي دو برهه کوتاه مثل هو شدن در استاديوم آزادي. اين روزها اما شاگرد پرحاشيه اش آن روي پنهان علي پروين را با گلايه بازگو کرد. مجتبي محرمي در مورد پروين گفت: «علي پروين ۴ کلاس سواد دارد و چرا بايد مديريت پرسپوليس به او برسد اما به من که ديپلم ردي هستم نرسد.»
به گزارش خبر ورزشي، پيشکسوت باشگاه پرسپوليس گفت: نخواستم و اجازه ندادم علي پروين خراب شود. حالا هم جواب کار جواني من اينجور خراب کردنم نيست...
چرا عليه پروين؟
حرف، حرف ميآورد. من صحبتهايي در خصوص نحوه مديريت اشتباه محمدحسن انصاريفرد انجام دادم که بحث به جاي ديگري کشيده شد. حالا هم که ۱۰۰ نفر زنگ زدند که چرا عليه علي پروين مصاحبه کردي؟ اما من عليه کسي مصاحبه نکردم. خود آقاي پروين بارها گفته است ۴ کلاس سواد دارد و من چيز جديدي نگفتم.
به هر حال علي پروين هم انتظار نداشت که شاگردش...
من در دوران اوج و جواني هر چه علي پروين گفت، گفتم چشم! حالا که سني از ما گذشته توقع ندارم و نداشتم هر جايي بنشيند بگويد براي مجتبي محرمي خانه گرفتم. ۸۰ ميليون تومان خودم گذاشتم و بقيه اش را شرکت پيشکسوتان و آقاي سعيد شيريني دادند، اما يک روز سعيد نعيمآبادي زنگ ميزند و ميگويد مجتبي خانه شمال شهر گرفتي؟ يک روز ديگر مرتضي فنوني زاده زنگ ميزند و ميگويد خانه که گرفتي و گفتم عيدي تپلي هم به تو بدهند! اين حرفها ميچرخد و قشنگ نيست!
پس به اين خاطر از علي پروين دلخور شدي؟
دلخور نه، انتظار نداشتم. من خاطرم هست زماني بانک تجارت ۶ ميليون تومان به من ميداد. ستارههاي فوتبال را خريده بودند و آقايي به نام کريميان به همراه طباطبايي مالک سابق پاس آمدند و سر کلکل و لجبازي با علي پروين به من گفتند ۶ ميليون تومان ديگر هم ميدهيم!
يعني ۱۲ ميليون تومان ۳۰ سال پيش؟
بله، آقاي طباطبايي گفت ۶ ميليون بانک تجارت ميدهد و ۶ ميليون تومان هم خودم ميدهم که من هم گفتم به خاطر رو کم کني با علي پروين؟ گفت بله و من قبول نکردم. آن فصل ۵۰ هزار تومان هم از پرسپوليس نگرفتم، اما نخواستم و اجازه ندادم علي پروين خراب شود. حالا هم جواب کار جواني من اينجور خراب کردنم نيست. (با بيحوصلگي ادامه ميدهد) واقعاً حوصله هم ندارم. نميخواهم دوباره جنجال شود، اما از عليآقا هم انتظار دارم وقتي در مورد من حرف ميزند از آن زمان و رد پيشنهاد بانک تجارت بگويد. اتفاقاً عليآقا مهمان خانه ما بود و يک کله پاچه هم با پدرم خورد و خوب بايد خاطرش باشد!
بازار