چرا کفاشیان و کیروش محبوبتر شدهاند؟
ايسنا/ در سالهاي اخير وضعيت فوتبال ايران به گونهاي پيش رفته که برخي از منتقدان سرسخت رفتارهاي محيرالعقول کيروش و سوء مديريتهاي کفاشيان، از دوره حضور اين دو در فوتبال ايران به نيکي ياد ميکنند و حتي براي رسيدن به انتخابي بهتر در برابر بازگشت احتمالي کفاشيان نيز سکوت کردهاند. بازگشت علي کفاشيان به فدراسيون فوتبال، فارغ از حواشي و جنجال ميان موافقان و مخالفانش، يک نتيجه عجيب را به دنبال داشته، در واقع بعد از گذشت يک سال و نيم، مرد خندان فوتبال ايران محبوبتر از قبل شده و شمار مخالفانش بسيار کمتر از موافقان او هستند. اين اتفاق درباره کارلوس کيروش هم رخ داده و کساني که مخالف رفتار و رويه اين مربي جنجالي در ايران بودند، اکنون به دليل در بلاتکيلف بودن فوتبال، فساد نهفته و دلالي بيپايان آن به ناچار از کفاشيان و حضور مجددش حمايت ميکنند. سوالي که مطرح ميشود اين است که مگر کفاشيان و کيروش از زمان جدايي از فوتبال ايران، کاري کردهاند که مستحق محبوبيت بيشتر باشد؟ جواب را بايد در عملکرد جانشينهاي آنها جست. همه در برههاي از زندگي مجبورند ميان بد و بدتر يکي را انتخاب کنند و اين امري اجتناب ناپذير است. در واقع انتخاب ميان بد و بدتر ايدهايست که ميگويد هنگامي که در بين دو انتخاب بد قرار داريم، يکي شان هست که مانند ديگري آنچنان بد نيست؛ پس بهتر است که از بين اين دو، بد را انتخاب کرد و بدتر را کنار گذاشت. *مديران نالايق برگ برنده کفاشيان اين ماجرا درباره علي کفاشيانهم صدق ميکند. وقتي قانون منع بکارگيري بازنشستگان مطرح شد، طيف زيادي از جامعه فوتبال و کساني که کفاشيان را ميشناختند، راضي و خشنود از رفتن مرد خندان بودند و فکر ميکردند براي هميشه از دست او خلاص شدهاند و ديگر خبري از خنديدن به مشکلات نيست اما فکر نميکردند روزي برسد که متوليان ورزش کشور با مصلحتانديشي و مذاکرات پشت پرده بخواهند او را به عنوان منجي فدراسيون فوتبال به منظور برگزاري انتخابات و اصلاح اساسنامه برگزينند. سوء مديريت، قراردادهاي فاجعهبار، هدر دادن بيتالمال، عدم تمکين از قوانين و مقررات داخلي، گردنکشي مقابل روساي قوا، بازي در زمين خلاف منافع ملي، نتايج ضعيف در انتخابي جام جهاني، ايرادهاي مربوط به اساسنامه، ناتواني در برگزاري انتخابات و لابي عليه منافع فوتبال و منافع ملي و ... حاصل عملکرد مديران فوتبال بوده که در دوره علي کفاشيان اين دست اتفاقات کمتر رخ ميداده است. به اين دليل است که وقتي کفاشيان به فدراسيون باز ميگردد، مخالفان گذشته، به جاي مخالفت، سکوت ميکنند و او را گزينه بهتري به جاي حلقه کنوني ميپندارند. *مرد نجيب ناجي کيروش شد! انتخاب بين بد و بدتر درباره کارلوس کيروش هم حکم ميکند. اگر چه او بهترين نتايج تيم ملي در جام جهاني را کسب کرد و به طور کلي دستاوردهاي ارزشمندي در دوره مربيگري داشت اما هميشه نسبت به اخلاق و رويه او در فوتبال ايران انتقاد بود و کار را به جايي رساند که مسئولان وقت قيد همکاري با او را زدند و حتي برخي مدافعان عملکرد فني او نيز، به دليل رفتارهاي تهاجمي وتندش در قامت منتقد برآمده بودند، ولي جانشينهاي او بلايي به سر فوتبال ايران و دلارهاي بيتالمال آوردند که مخالفان کيروش فيتيله انتقادات را پايين کشيدهاند و در مقايسه بين بد و بدتر حق را به کيروش ميدهند. اين اتفاقات هم در نتيجه اقدامات عجيب فدراسيوني است که قرار بود از قرارداد کيروش درس بگيرد و با ويلموتس وارد تفاهمي شوند که در بُعد فني و اخلاقي سرآمد همه قراردادها شود اما در عمل همه چيز بدتر از گذشته رقم خورده و حاصل آنچه شد که ميبينيد! در نهايت بايد تاکيد کرد سوء مديريت مهدي تاج، حيدر بهاروند، محمدرضا ساکت و ساير مقصران در هيات رئيسه فدراسيون فوتبال که تنها در قامت نظارهگر، تماشاگر وضعيت اسفبار فوتبال ايران بودند، شرايط را به گونهاي پيش برد که تا پاي مربياي همچون مارک ويلموتس به ايران باز شود و ميلياردها تومان از سرمايه ملي از دست برود.