روز عجیب طایفه آلکثیر!
ورزش 3/ «ديروز يک روز عجيب براي همه ما بود، اگر بقيه هواداران ميخنديدند و شادي ميکردند، ما اشک ميريختيم؛ اشک شوق». اين جملاتي است که از زبان برادر عيسي آل کثير بيرون آمده است.
يک برخورد با اکرم عفيف و بعد استارت انفجاري به سمت تير يک و ضربه سري که دروازه سعيد الشيب را فرو ريخت و السد را از ليگ قهرمانان آسيا کنار زد. آل کثير که احتمالا مهم ترين گل دوران زندگي اش را زده بود، بلافاصله پيراهنش را بالا زد و از تن درآورد تا با فيگورهاي خاص، سيکس پک خود را به نمايش بگذارد و با يک شادي هيجان انگيز، خوشحالي هواداران پرسپوليس را چند برابر کند. اما راز اين شادي استثنايي چه بود؟
عيسي که حالا 31 سالگي را آغاز کرده است، زندگي اش هميشه به خوبي اين روزها که در پرسپوليس حضور دارد، نبوده؛ احتمالا مثل خيلي از فوتباليست ها. کودکي اش را در محله «ميانرود» که واقع در جنوب دزفول است، سپري کرد و به ادعاي اعضاي خانواده و بچه محل ها، از همان زمان عضو تيم پرسپوليس محلشان هم بود! آنطور که آن ها گفته اند، در محلات دزفول يک تيم پرسپوليس و يک تيم استقلال بود و عيسي در تيم قرمزها بازي ميکرد. او از همان زمان روياي بازي در تيم سرخ پايتخت را در سر ميپروراند.
محمود آل کثير برادرش در اين باره به ما ميگويد: «نام محله ما ميانرود يا ساسا است و از همان زمان عيسي به همراه ما در تيم پرسپوليس همين محله بازي ميکرد و بعد از گلزني هم شادي هايي مثل چيزي که ديروز ديديد را انجام ميداد. من و بقيه دوستانش البته در سطح محلات باقي مانديم اما خدا را شکر او رفت و به آرزويش رسيد. ما هميشه با يک توپ پلاستيکي مثل بقيه بچه هاي ايراني بازي ميکرديم و اصلا امکانات آنچناني هم نداشتيم.»
چندي پيش عکسي از حضورش در ورزشگاه آزادي منتشر شد در حاليکه او مشغول تماشاي بازي پرسپوليس بود؛ خانواده اش ميگويند اين تصوير متعلق به 8 سال پيش و يکي از بازي هاي آسيايي پرسپوليس است، در زماني که مهاجم کنوني سرخ ها پيراهن پيکان را بر تن داشت و فاصله خود را تا پرسپوليس خيلي زياد ميديد. اما درخشش در آلومينيوم هرمزگان و کسب کفش طلاي ليگ يک سبب شد تا او به ليگ برتر بيايد و در تيم هاي نفت تهران، پيکان و صنعت نفت بازي کند و از پرسپوليس پيشنهاد بگيرد و به روياي کودکي اش برسد.
گلي که آل کثير به ثمر رساند، يک فرصت طلبي بي حد و حصر بود که از روز گذشته توجه بسياري را به خود ديد اما بايد اذعان داشت که توجه ويژه، به سوي شادي پس از گل اين مهاجم اهل دزفول و آمادگي بدني فوق العاده او بوده است. آل کثير که فصل گذشته با 12 گل سومين گلزن برتر فوتبال ايران شد، سيکس پک خود را در حالي به نمايش گذاشت که به نظر ميرسد زندگي در فضاي غيرشهري، کار سخت و تغذيه روستايي بيشترين تاثير را در اين آمادگي بدني گذاشته است.
اما با اين حال آنچه ماجراي درخشش آل کثير در پرسپوليس را ويژه تر کرده، انتشار تصاويري از مادر اوست که در حال راز و نياز ديده ميشود؛ تصويري وايرال شده در شبکه هاي اجتماعي که روز گذشته هم به شکلي شديدتر تکرار شد. برادر آل کثير در اين باره توضيح ميدهد: «مادر است و اين احساساتش، نميدانم چه بگويم. مادر ما هميشه حرص ما را خورده و نگرانمان بوده و براي عيسي هم همينطور است. او نه تنها بازي هاي ليگ برتر را نگاه ميکند بلکه يک آناليزور حرفه اي هم هست! باور کنيد در بازي قبلي پرسپوليس ما اصلا حواسمان به فوتبال نبود و فقط مادرمان را نگاه ميکرديم که با ذوق و شوق بازي را دنبال ميکرد و خداراشکر که عيسي هم گلزني کرد.»
او درباره بازي السد هم ميگويد: «ديروز يک روز عجيبي بود، اگر همه هواداران پرسپوليس مشغول بگو و بخند و شادي بودند، ما گريه ميکرديم، منظورم اشک شوق است. از بچه 4-5 ساله تا مادر 60-70 ساله همگي از شوق اشک ميريختيم و يک چيز ديگري بود. کل طايفه ما پرسپوليسي است و الان هم بهترين روزهايمان را سپري ميکنيم.»
يکي از دلايل اين خوشحالي گل، فشاري است که او پس از دو فرصت سوزي داشت و به اين شکل به آن واکنش نشان داده است.
علت شادي گل اين چنيني آل کثير، فشاري بود که او پس از دو فرصت سوزي و ضربه به تيرک دروازه تحمل ميکرد.
آل کثير مثل خيلي از فوتباليست هاي ايراني، از خانواده اي کم برخوردار اما شلوغ برخاسته و توانسته خود را به سطح اول فوتبال ايران برساند. اما در خانواده او دوگانگي «درس - فوتبال» کمتر وجود داشت و اعضاي خانواده عيسي را آزاد گذاشتند تا راه خود را انتخاب کند؛ راهي که حالا به حضور در پرسپوليس رسيده است. مهاجم شماره 72 پرسپوليس با انگيزه بسيار زيادي پيش ميرود و ميخواهد تا روز آخر تورنمنت اين اشک شوق را به خانواده و لبخند شادي را به هواداران پرسپوليس هديه کند. ترديدي نيست که از ته دل آرزو ميکند که اي کاش پدرش آقاعيدان هم ميبود و اين روزهاي استثنايي را ميديد...
ستاره شماره 72 پرسپوليس در رختکن رو به دوربين گفت که اين گل را به مادرش تقديم ميکند؛ در همان لحظات بود که يزله و اشک شوق فضاي خانه پدري عيسي را پر کرده بود.