شماره 6های استقلال در لیگ برتر
آخرين خبر/ سايت فوتبالي نوشت: در چند فصل اخير بازيکناني در استقلال که پيراهن شماره ۶ را بر تن کرده بودند هميشه بازيکنان کليدي اين تيم بوده اند.
شماره 10 در بسياري از تيمهاي ملي و باشگاهي، شماره اي است براي معرفي ستاره؛ شماره اي خاص که شايد تعريف موجز همه تاريخ فوتبال آن کشور يا تيم باشد. پله در برزيل، مارادونا در آرژانتين، توتي در رم، زيدان در فرانسه و نمونه هاي ديگر. در دنياي آبي ها اما، شماره 7 معناي خاصي دارد چون سالها بر تن فرهاد مجيدي بود و بعد از او، هرگز يک جانشين شايسته نداشت تا دياباته آمد (منهاي روزهايي که مامه تيام در ليگ قهرمانان آسيا با شماره 7 بازي مي کرد) و البته شماره 6؛ شماره اي که بيشتر اوقات بر تن ژنرال خط مياني استقلال بوده؛ مرد ريتم دهنده و کنترل کننده نبض بازي. در اين چند فصل اخير، شماره 6، وزن و مرکز ثقل استقلال بوده، بازيکني که از سپاهان مي آيد، در استقلال تبديل به ستاره مي شود و نه چندان جوانمردانه و حرفه اي، آبي ها را به مقصد قطر، ترک مي کند. سان جان اورسويچ، آرش برهاني، هادي شکوري و کيانوش رحمتي هم با شماره 6 استقلال در ليگ برتر بازي کرده اند.
* محمود فکري
در 6 دوره ابتدايي ليگ برتر، محمود فکري با شماره 6 و بازوبند کاپيتاني استقلال، جلوتر از همه وارد زمين مي شد. فکري (چه به عنوان يک هافبک دفاعي- مرکزي قلدر و چه به عنوان مدافع آخر در چيدمان 2-5-3)، بازيکني بود جنگجو؛ از آن دست بازيکناني که وقتي در تيم تان باشد، محال است دوستش نداشته باشيد.
* جواد نکونام
در ليگ هاي دوازدهم و سيزدهم، شماره 6 به جواد نکونام رسيد. هافبکي که از لاليگا آمده بود و کمتر تصويري از او بدون شماره 6 در تمامي تيمهايي که براي شان بازي کرده، در ذهن داريم.
* اميد ابراهيمي
4 فصل با پيراهن شماره 6 بازي کرد و بعد از سالها، خاطرات دوران بازي محمود فکري را تداعي کرد. ابراهيمي از دقيقه يک تا سوت پايان بازي، مي جنگيد و هرگز منفعلانه به تماشاي بازي نمي نشست. در تمامي فصول حضور ابراهيمي، او يک ستاره تمام عيار بود که نمي شد استقلال را بدون حضورش در مرکز زمين، تجسم کرد.
* علي کريمي
24 ساعت بعد از قطعي شدن رفتن اميد ابراهيمي، علي کريمي به استقلال پيوست و وارث شماره 6 شد. او در ليگ هجدهم، چندان نمايش درخشاني در استقلال نداشت و انتقادات زيادي از نحوه بازي اش مي شد اما استراماچوني براي استقلال ليگ نوزدهم، از کريمي ستاره اي بدون جانشين ساخت؛ يک مغز متفکر همه فن حريف که حالا مثل گل هم مي زد.