logo

چرا اپل باید نت‌فلیکس را تصاحب کند؟

منبع
زوميت
بروزرسانی
چرا اپل باید نت‌فلیکس را تصاحب کند؟
زوميت/ به باور برخي کارشناسان، خريداري نتفليکس توسط اپل مي‌تواند در آينده به سود هر دو شرکت باشد. در حالي که اپل در آخرين مراسم معرفي دستگاه‌هاي خود در ماه اکتبر، اکثر نگاه‌ها را معطوف مک‌بوک‌پروهاي جديدش کرد؛ از ديدگاه کارشناسان و تحليل‌گران، نکته‌ي اصلي مراسم در معرفي تلويزيون اپل نهفته بود. تيم کوک در آن مراسم به‌ روشني اهداف و برنامه‌هاي شرکتش را اين‌گونه بيان کرد: ما قصد داريم تلويزيون اپل را به‌‌عنوان تنها مکان قابل دسترسي به محتواي تلويزيوني مورد علاقه شما قرار دهيم. يک تجربه‌ي تلويزيوني يکپارچه. اين محصول يگانه فضاي دسترسي به برنامه‌هاي تلويزيوني و فيلم‌هاي شما خواهد بود. يک مکان اختصاصي براي کشف محتواي جديد. بنابراين امروز ما يک اپليکيشن جديد معرفي مي‌کنيم و به‌سادگي آن را «تي‌وي (تلويزيون)» مي‌ناميم... بعد از پيش‌نمايش اپليکيشن، کوک اضافه کرد: در حال حاضر تلويزيون اپل، آيفون و آيپد به ابزارهاي اصلي ما در بهره‌مندي از برنامه‌هاي تلويزيوني تبديل شده‌اند و اکنون با اپليکيشن اپل تي‌وي ديگر دليلي ندارد براي تماشاي تلويزيون از ابزار يا دستگاه‌ ديگري استفاده کنيم. البته مگر اين‌که قصد تماشاي نت‌فليکس داشته باشيد. قاعده‌ي بازي اپل نکته‌ي اصلي در دست‌يابي اپل به سلطه بر صنعت فناوري، در وفاداري مشتريان به اين شرکت نهفته است. بهترين مثال در اين زمينه آيفون است. در سال ۲۰۰۶، اپل در پي اين بود تا آيفون اصلي را تنها در ورايزن، اپراتور اصلي در ايالات متحده، عرضه کند. با اين وجود، اپل خواستار اين بود تا در فرآيند عرضه و استفاده از آيفون، نه از برند ورايزن و نه از کنترل آن‌ها بر تجربه کاربري خبري باشد و نه هيچ‌گونه ارتباطي فراتر از مديريت برنامه‌ي ديتا با کاربران آيفون برقرار شود. از اين‌رو اپل آيفون را روي اپراتور دوم (AT&T) عرضه کرد. اين اپراتور با درخواست‌هاي اپل به‌طور کامل موافقت کرد، با اين اميد که اين شرکت بتواند کاربران وفادار خود را براي روي آوردن به آيفون قانع کند. نتيجه‌ي اين سياست اين بود که ۵ سال پس از عرضه‌ي آيفون، AT&T از رقم ۴۰۰ ميليون دلار و رتبه‌ي دوم در زمينه‌ي سود ارتباطات بي‌سيم، با رقم ۷۰۰ ميليون دلار ورايزن را پشت سر گذاشت و در صدر برترين اپراتورها قرار گرفت. به لطف مشتريان وفادار اپل و روي آوردن آن‌ها به اين اپراتور براي خريد آيفون، مجموع ۱.۱ ميليون دلار سود به حساب اين اپراتور واريز شده است. تأثير اين اتفاق بر اپراتورهاي کوچک، بيشتر از اين هم بود. اپراتورهايي که چاره‌اي جز گردن نهادن به شرايط و خواسته‌هاي فزاينده‌ي اپل نداشتند؛ در نتيجه نه‌تنها اپل مشتريان اپراتورها را تصاحب کرد، بلکه اپراتورها براي پشتيباني از آيفون، به‌جز موافقت با هزينه‌هاي عمده‌ي بازاريابي و فروش تضمين‌شده آن راه ديگري نداشتند. اپل اين فرمول را در بازارهاي مختلف نيز به‌صورت يکسان اجرا کرد، براي مثال در ژاپن، اپراتور سافت‌ بانک از طريق رشد بي‌نظير آيفون، سهم بالايي در بازار اين کشور از آن خود کرد که در نتيجه آن NTT Docomo، ديگر اپراتور رقيب آن به‌ناچار به شرايط اپل براي فروش آيفون تن درداد. نفوذ اپل همچنين باعث شد چاينا موبايل اپراتور اصلي چين نيز به پاي ميز مذاکره کشيده شود و به همراه آن، اپل تأثير عمده‌اي در بالا بردن متوسط قيمت‌هاي فروش شبکه جديد نسل چهارم اين اپراتور چيني برجاي گذاشت. آيفون اولين وسيله‌اي نبود که اپل براي فروش آن از چنين شيوه‌اي استفاده کرده باشد. احتمالا معروف‌ترين مثال در زمينه‌ي سلطه‌ي اپل بر مشتريانش، فروشگاه آيتونز و محصول آيپاد بود؛ يعني زماني که اپل با تأثيرگذاري بر کاربران وفادارش قادر بود شرايط و خواسته‌هاي خود را بر صنعت موسيقي تحميل کند. از طرفي ديگر، اين دستاورد قابل‌توجه‌تري محسوب مي‌شود؛ چرا که خدمات اپراتورها به‌شدت متفاوت است (تصور کنيد در مکاني با پوشش مشابه و يکسان از چند اپراتور زندگي مي‌کنيد و حق انتخاب متنوعي داريد)، اما ناشرين موسيقي در اين صنعت عظيم، داراي حقوقي انحصاري هستند. اين مسئله، به‌ظاهر بايد تأثير قابل‌توجهي در مذاکرات بگذارد؛ اما مخصوصا زماني که فروشگاه موسيقي آيتونز شروع به کار کرد، ناشرين از تأثيري که دسترسي غيرقانوني به محتواي موسيقي بر کسب‌وکار آن‌ها مي‌گذاشت، عميقا احساس خطر مي‌کردند. اپل در اين ميان يک جايگزين بهتر براي دسترسي غيرقانوني ارائه داد و سرانجام با گسترش اين جايگزين، وضعيت به نقطه‌اي رسيد که ناشرين جز همراهي با آن و قرار دادن محصولات خود روي آيتونز راه ديگري در مقابل خود نديدند. مشکلي که اپل در حال حاضر با آن مواجه است، محتواي تصويري غير رايگان است و پرواضح است که با وجود تلاش‌هاي متمادي آن‌ها براي پياده کردن سياست سابق در اين صنعت و عدم توفيق، مشکلي جدي بر سر راه قرار دارد و آن‌هم اين است که سازندگان ويدئو ظاهرا فراموش کرده‌اند چگونه مسئله‌ي دسترسي غيرقانوني به محتواهاي موسيقي بر موفقيت آيتونز تأثير مثبت گذاشت. اين گزارش وال‌استريت ژورنال در تابستان گذشته يکي از چندين گزارش مشابه در طول اين سال‌ها است که تلاش پيوسته‌ي اپل در يافتن دسترسي به محتواي تصويري غير رايگان را شرح مي‌دهد: ادي کيو علاوه بر سمت معاونت ارشد اپل در بخش سرويس‌ها و نرم‌افزارهاي اينترنتي، به مديري با سخت‌گيري زياد در مذاکرات نيز معروف است. يکي از مديران اجرايي شبکه‌هاي تلويزيوني، استراتژي آقاي کيو را اين‌گونه خلاصه مي‌کند: «ما اپل هستيم»... مالکين شبکه‌هاي تلويزيوني نظر مساعدي به اپل ندارند و با طرح پرسش‌هايي نظير «آيا آن‌ها اصلا مي‌دانند نحوه‌ي کار اين صنعت چگونه است؟» صلاحيت اپل را مورد ترديد قرار مي‌دهند. يکي از مديران سابق شرکت تايم وارنر با شرح اظهارات ادي کيو مي‌گويد:... ايشان گفته است صنعت تلويزيون، عرصه بسيار پيچيده‌اي است. وي به برخي از مديران رسانه‌ها گفت: «[با اين حال] زمان به نفع ما است». تايم وارنر ممکن است طرف اپل باشد، اما مشکل بزرگ‌تر براي کيو و اپل اين است که نفوذ لازمي که آن‌ها به آن نياز دارند، به شرکتي تعلق دارد که به‌واقع در حال تهديد سازندگان محتواي غير رايگان است؛ يعني نت‌فليکس. در نظر ديگران کارکرد نتفلکيس در ايجاد دسترسي غيرقانوني به محتواهاي تصويري تعريف مي‌شود، اما متأسفانه براي اپل، نت‌فليکس شرکتي واقعي است که قادر به استفاده از نفوذ مؤثر خود در اين عرصه است. ظهور نت‌فليکس درست همانند تقابل اپل با صنعت موسيقي در دهه‌ي ۲۰۰۰ ميلادي، نت‌فليکس نيز کار خود را با صنعتي آغاز کرد که با وجود نزديکي به آن در ابتدا، سرانجام به عاملي تهديدزا براي آن تبديل شد. فروش ديسک‌هاي دي‌وي‌دي با نزول شديد به‌سرعت در انتهاي فهرست صنعت ويدئوي غير رايگان قرار گرفت. زماني که اين شرکت از طريق امضاي يک قرارداد با شبکه استارز، به استريم اين نوع محتوا اقدام کرد؛ اساسا به‌عنوان يک منبع درآمدزايي به آن مي‌نگريست. با وجود استريمينگ، به اين شيوه‌اي که شرح مي‌دهيم تجربه‌ي کاربري را براي مردم دگرگون ساخت: در حالي که استارز يک فهرست ۱۱ هزارتايي از فيلم‌ در اختيار داشت، تعداد فيلم‌هاي قابل مشاهده‌ در يک زمان تنها يک عدد، آن‌هم فقط محتواي در حال پخش از شبکه بود. اما در مقابل، در نت‌فليکس به تمام آن ۱۱ هزار فيلم موجود، دسترسي کامل وجود داشت. کاربران نت‌فليکس مي‌توانستند هر زمان که بخواهند، هر فيلمي را که دلشان بخواهد، در هر دستگاهي که دوست داشته باشند تماشا کنند. اين تجربه‌ي کاربري منحصربه‌فرد تعداد کاربران در حال رشد نت‌فليکس را افزايش داد و به اين شرکت امکان داد تا با پولي که هنوز در آن زمان براي مالکين شبکه سود خالص محسوب مي‌شد، محتواي بيشتري خريداري کند. با پيشرفت نت‌فليکس، شبکه‌هاي ذکرشده اين حقيقت را درک کردند که اين شرکت در حال جذب کاربران و تماشاگران آن‌ها به‌سوي خود است؛ درست همانند کاري که اپل در دهه‌ي ۲۰۰۰ با صنعت موسيقي انجام داد و به‌طور فزاينده‌اي ناشران را به شرکتي وابسته کرد که زماني يکي از خريداران بزرگ خودشان بود. در همان زمان نت‌فليکس در حال سرمايه‌گذاري روي توليد محتواي اختصاصي خودش بود و قراردادهايي به‌صورت مستقيم با سازندگان محتوا منعقد مي‌کرد. اين عمل ارزش محتواي ارائه‌شده از نت‌فليکس را براي مشتريان بالا برد و قدرت چانه‌زني شبکه‌ها را تضعيف کرد و توپ بازي را در زمين نت‌فليکس قرار داد تا از طريق شبکه پرنفوذ اينترنت، سرويسش را براي تقريبا تک‌تک مشتريان روي زمين عرضه کند. استراتژي نت‌فليکس يک مثال بسيار خوب از نظريه‌ي تجميع محسوب مي‌شود. نت‌فليکس قدرت انحصارگري و اثرگذاري‌ در صنعت محتواي تصويري را، نه از طريق کنترل و نظارت بر توزيع محتوا (حداقل نه در آغاز کار)، بلکه از طريق ارائه‌ي يک تجربه‌ي کاربري منحصربه‌فرد و ساخت يک چرخه‌ي بي‌نظير کسب کرده است. بدين صورت که نت‌فليکس از طريق جذب کاربران، سلطه‌اش بر تأمين‌کنندگان محتوا را افزايش مي‌دهد و اين خود موجب جذب کاربران بيشتر مي‌شود و آن‌ها نيز سلطه‌ي اين شرکت را روزبه‌روز افزايش مي‌دهند. اين همان چرخه‌ي بي‌نظيري است که نت‌فليکس ۵۴ ميليارد دلاري را به‌پيش مي‌راند و نرخ قيمت به درآمد آن‌ها را به رقم بسيار بالاي ۳۴۰ رسانده است. اين شرکت در حال افزايش ساخت محتواي اختصاصي خود، از طريق سرمايه‌گذاري ميلياردي است و در حال حاضر تهديدي جدي براي آينده‌ي شبکه‌هاي تلويزيوني محسوب مي‌شود، به‌گونه‌اي که رشد آن‌ها سبب نگراني هاليوود از حق امتياز محتوا شد. سؤال اصلي اما اينجا است که آيا نت‌فليکس چنان قدرت مالي دارد تا با وجود مشکلات فعلي به مسير خود ادامه دهد يا نه. اين شرکت در سه‌ماهه‌ي پاياني سال ۲۰۱۵ به لطف تغيير گام به گام مسيرش از خريد حق امتياز محتواي اختصاصي شبکه‌ها (که به‌محض پرداخت قابل دسترسي هستند) و ورود به مسير توليد محتواي اختصاصي خودش (که قبل از در دسترس قرار گرفتن، نيازمند ماه‌ها يا سال‌ها سرمايه‌گذاري هستند)، منفي ۵۰۶ ميليون دلار جريان نقدي آزاد در اختيار داشت. اين تغيير رويه سبب نفوذ بيشتر نت‌فليکس و قطع دست بيشتر شبکه‌هاي تلويزيوني سنتي از بازار شد. اما اين حرکت قطعا پرخرج خواهد بود و شرکت براي افزايش بدهي خود بايد فرض را بر افزايش لازم تعداد مشترکان قرار دهد. ما گزارشات ضد و نقيضي مبني بر اين‌که چرا نت‌فليکس در اپليکيشن جديد اپل تي‌وي جايي نخواهد داشت، در اختيار داشتيم. پيتر کافکا گزارش داده بود که نت‌فليکس قبل از رويداد اپل از آن خارج شده بود؛ در حالي که خود نت‌فليکس در مصاحبه با وب‌سايت Wired اظهار کرده بود که اين سرويس استريمينگ در حال ارزيابي اين موقعيت است. با اين حال، به باور ما اين گزارش‌ها اساسا تفاوت چنداني با يکديگر ندارند. اشتياق اپل براي عملي کردن شعار «يگانه مکان ممکن براي دسترسي به تمام محتواي تلويزيوني» مستلزم حذف نت‌فليکس به‌عنوان واسطه و يکي از تأمين‌کنندگان محتوا، درست همانند HBO و بسياري شبکه‌هايي ديگرِ فاقد هرگونه رابطه با مشتري است. اين کاملا خلاف استراتژي نت‌فليکس است، زيرا اساس نت‌فليکس در برقراري رابطه با مشتري از طريق ارائه يک تجربه کاربري منحصربه‌فرد بنا شده است و اين شرکت از طريق دنبال کردن آن به چنين جايگاهي دست يافته است. بنابراين اگر اپل در پيگيري اين استراتژي مصمم باشد، به هيچ موفقيتي دست نخواهد يافت. نه‌تنها اپل تي‌وي فقط يک جعبه سياه ديگر خواهد بود که به تلويزيون شما متصل مي‌شود (و البته گرا‌ن‌ترين نيز هست)، بلکه کار براي نت‌فلکيس، با وجود داشتن يک پلتفرم (نسبتا) بدون محدوديت، آسان‌تر نيز مي‌شود. نت‌فليکس مي‌تواند محتوايش را با شرايط خودش روي سخت‌افزار اپل ارائه دهد و اپل هم در مقابل توان مقاومت نخواهد داشت. حقيقت اين است که ظاهرا ذهنيت مديران اپل هنوز در دوره آيپاد/آيتونز به سر مي‌برد؛ جايي که فروش ۷۰ درصد از تمام پخش‌کننده‌هاي موسيقي، به تأثيرگذاري بر ناشرين موسيقي سوق داده مي‌شد. اما امروزه با امکان استريم محتوا روي هر دستگاه و در هر زمان، کسب نفوذ از طريق فروش سخت‌افزار ديگر اهميت سابق را ندارد. اگر اپل مالکيت هميشگي خودش را بر کاربران نهايي مي‌خواهد بايد نت‌فليکس را به تملک خود درآورد. چرا اپل بايد نت‌فليکس را تصاحب کند؟ ما، معمولا در مورد خريدهاي بزرگ خوش‌بين نيستيم، اين‌کار غالبا ساخت يک امپراطوري بر پايه‌ي نتيجه‌ي عمل ديگران محسوب مي‌شود و براي سهامداران به نوعي تخريب‌کننده‌ي ارزش نيز تلقي مي‌شود. علاوه براين نه‌ تنها عمل تلفيق و تشريک دو شرکت اغلب به شکست مي‌انجامد؛ بلکه هم شرکت خريدار و هم شرکت خريده‌شده براي سال‌ها به‌شدت از اذهان منحرف مي‌شوند. عدم خوش‌بيني ما زماني که يک خريد بزرگ با تلفيق دو الگوي کسب‌وکار عمودي و افقي همراه باشد، بيشتر هم مي‌شود. هدف يک الگوي کسب‌وکار افقي نظير نت‌فليکس، جذب حداکثر تعداد مشتريان روي تمام دستگاه‌هاي ممکن به‌منظور کسب سود بيشتر است؛ اما يک الگوي کسب‌وکار عمودي نظير اپل، بر ارائه سرويس‌هاي اختصاصي به‌منظور افزايش تمايز بين دستگاه‌هاي خودش و ديگر رقبا و فروش آنها با سود بيشتر متمرکز است. بنابراين چرا ما از خريداري شرکتي که دو ويژگي ذکر شده يعني بزرگي و الگوي کسب‌وکار متضاد را دارد، دفاع مي‌کنيم؟ ما به طرز غافلگيرانه‌اي علاوه بر دفاع از اين امر، معتقديم که اپل بدون شک بايد مالک نت‌فليکس باشد: همان‌طور که ما در سال گذشته استدلال کرديم، آيفون، نقطه‌ي اوج مدل کسب‌وکار اپل محسوب مي‌شود: اپل از طريق ارائه‌ي يک نرم‌افزار اختصاصي روي دستگاه‌هاي بي‌شمار و فروش حيرت‌آور آن‌ها با حاشيه‌‌ي سود بسياربالا (هم درصدي و هم مطلق) در طول سالهاي گذشته عملکرد بي‌نظيري داشته است، اما آينده‌ي محصولات فيزيکي گران‌قيمت، به‌تدريج به سمت عرضه به‌عنوان يک سرويس پيش مي‌رود. ما عميقا مطمئنيم که اين واقعيت، دليل اصلي راه‌اندازي مجدد پروژه خودروي اپل بوده است. در يک دنياي ايده‌آل، مي‌توان اين گونه استدلال کرد که اپل براي افزايش سود بالاي دستمزد‌ها، بايد ترکيب دريافتي کارکنانش را تغيير دهد. برنامه‌ي سود سهام خود را به‌طرز چشم‌گيري افزايش دهد و تا زماني که مي‌تواند به آرامي از الگوي کسب‌وکار فعلي خود در سخت‌افزار استفاده کند. بنابراين حداقل نه در واقعيت، بلکه به‌صورت بالقوه اپل نيازمند يافتن جايگزيني براي آيفون خواهد بود. اپل زماني در بهترين حالت خودش قرار دارد که با خلق يک محصول جديد، نهايت توان و سعي خود را به‌کار مي‌گيرد تا آن را بهترين در نوع خودش بسازد، اين قابليتي است که تا‌حدودي از بزرگترين سرمايه‌هاي استراتژيک اپل مستقل است و به کاربران و سرمايه‌ي مادي آن‌ها اختصاص دارد. نتايج اين خريد براي اپل اين موارد خواهد بود: يکي از بزرگ‌ترين برگ‌هاي برنده در زمينه‌ي مدل‌هاي کسب‌وکار آينده را در اختيار اپل قرار مي‌دهد. يک روايت بسيار قانع‌کننده‌تر از روايت فعلي کسب‌وکار سخت‌افزار اپل فراهم مي‌کند (مخصوصا باتوجه به مزيتي که اپل به نت‌فليکس مي‌بخشد و در بالا آن را شرح داديم). سرمايه‌هاي اپل را به شيوه‌اي اثرگذار مي‌کند تا نيروي شرکت براي تمرکز بر انجام بهترين کار ممکن آزاد شود. نتايج اين خريد براي نت‌فليکس نيز شامل موارد زير خواهد بود: همان‌طور که در بالا اشاره کرديم، در حال حاضر بهاي نت‌فليکس با سهامي که ارزششان شديدا درنوسان است، بسيار بالا است؛ به نحوي که مديرعامل نت‌فليکس ريد هستينگز به‌خاطر جلسات توضيحي اخير شرکت، ناچار به عذرخواهي از سرمايه‌گذاران شد. مشکل اين جا است که پتانسيل نت‌فليکس به دلايلي که در بالا شرح داديم بسيار بالا است؛ اما تبديل اين پتانسيل به پول، مستلزم صرف هزينه و اميد به دريافت آن از سوي مشترکان آينده است. بنابراين، هر حرکتي در جهت افزايش تعداد کاربران جديد، باعث رشد نرخ سهام مي‌شود. داشتن پشتيباني مالي اپل، اين نگراني‌ها را برطرف خواهد کرد. علاوه بر اين، حساب بانکي اپل به نت‌فليکس امکان مي‌دهد به روند دستيابي به استراتژي خود مبني بر مالکيت تمام محتواي اصلي شتاب بخشد. همان‌طور که در بالا اشاره کرديم، نت‌فليکس در حال حاضر مالک اغلب محتوايي که ارائه مي‌دهد نيست، بلکه حق امتياز آن را خريداري کرده است. اين شيوه به دو دليل مشکل‌زا است: اول اينکه نت‌فليکس با اين‌گونه محتوا دچار محدوديت‌هايي نظير حق پخش موقت يا محدوديت ارائه مکاني خواهد بود. دوم، با توجه به اينکه الگوي کسب‌وکار نت‌فليکس قطعا قدرتمند است، اما اين شرکت نمي‌تواند براي هميشه از نهايت سود حاصل از محتواهاي اختصاصي خود بهره‌مند شود؛ چرا که محتوا نه فقط زماني که براي اولين بار نمايش داده مي‌شود، بلکه براي دفعات بعدي نيز ارزش خود را حفظ خواهد کرد. اين يک سياست نامناسب است که به علت جايگاه مالي ضعيف، به‌ناچار توسط نت‌فليکس اتخاذ شده است. با پشتيباني اپل نت‌فليکس مي‌تواند همان استراتژي مشابه را که در تابستان گذشته در مورد سريال اتفاقات عجيب (Stranger Things) به‌ کار گرفت، دنبال کند؛ يعني توليد محتوا بدون هيچ واسطه‌، درو کردن تمام سود حاصل و رهايي از وابستگي براي هميشه. اپل نبايد سياست انحصاري‌سازي خود را در مورد نت‌فليکس به کار بندد. زيرا محدود کردن نت‌فليکس به دستگاه‌هاي اپل، باعث تخريب شديد ارزش آن خواهد شد؛ چرا که ماهيت نت‌فليکس بر اين اصل بنا شده است که در همه جا قابل دسترسي باشد و با توجه به اينکه دستگاه‌هاي اپل در حال حاضر بر تعيين رده قيمتي خود تسلط دارند، يا به عبارتي قيمت تمام شده آن‌ها رقابتي نيست، به‌هيچ وجه کارساز نخواهد بود. بنابراين اپل بايد نت‌فليکس را به‌عنوان يک سرويس چند پلتفرمي حفظ کند، اما اين به اين معني نيست که قرار دادن نت‌فليکس به‌صورت پيش‌فرض روي دستگاه‌هاي اپلي، پتانسيل جذب مشترکين نت‌فليکس را نخواهد داشت. اين کار از آن‌جايي که برند اپل شهرت بيشتري از نت‌فليکس دارد، به‌خصوص در سطح بين‌المللي مي‌تواند موثر واقع شود. اپل حق انجام هيچ اشتباهي نخواهد داشت؛ زيرا اين يک قرارداد بسيار بزرگ خواهد بود. احتمالا اين شرکت، حداقل بايد ۲۰ درصد مازاد قيمت پايه را پرداخت کند، به اين معني که سقف قيمت خريداري حدودا ۶۵ ميليارد دلار خواهد بود (شرط مي‌بنديم بيشتر هم خواهد شد!). و بزرگ‌ترين دليلي که ما را نسبت به اين توافق بدبين مي‌سازد، اين است که از جواب مثبت نت‌فليکس اطمينان نداريم. اين شرکت از طريق ارائه‌ي يک تجربه کاربري منحصربه‌فرد و بالا رفتن از نردبان اين استراتژي در چنين جايگاهي قرار گرفته است و قرعه‌ي اولين تأثيرگذار جدي در صنعت ويدئو و سودآوري از اين راه به نام آن‌ها است. بدون شک، سرويس آمازون پرايم ويدئو، از آن‌جايي که از يک الگوي کسب‌وکار ترکيبي و همچنين از شرکتي بزرگ در پشت سر خود که توانايي رقابت پاياپاي در خريداري محتوا را به آن‌ها مي‌دهد بهره مي‌برد، تهديدي جدي محسوب مي‌شود. اما با سختي‌هايي که شرکت تا بدين اينجا متحمل شده است، آيا اکنون تمايل ندارد راه جديد را امتحان کند؟ در مقابل، از آن‌جايي که تيم کوک که تا به اينجا در پيروي از اصول و عقايد استيو جابز مصمم بوده است، پذيرفتن چنين خريداري بزرگي از طرف او تا حدودي نامحتمل به نظر مي‌رسد. با اين وجود، با نگاه به گذشته و تماشاي حمله ساعت اپل به بازار، آثار دگرگوني در آن‌ها در حال مشاهده است؛ اپل براي حفظ حاشيه‌ي سود و ميانگين قيمت‌ فروش، در حال بالا بردن قيمت‌ها است. در همين حال به‌نظر مي‌رسد آن‌ها در حال کاهش هزينه‌ها براي حفظ حاشيه سود نيز هستند. آيا بهتر نيست کوپرتينويي‌ها به جاي کشيدن آخرين قطره‌ي خون از آيفون و تکيه‌ي محض بر سود‌آوري آن، بر فروش يک محصول آينده‌نگرانه‌ي ديگر تمرکز کنند؟ بدون شک، آيفون به‌عنوان يک گاو شيرده و نت‌فليکس به صورت يک مجموعه‌ي مستقل زيرمجموعه اپل و به‌عنوان يک سرويس در حال رشد، بالاترين توانايي ممکن را در بازسازي دوباره آينده خواهد داشت. مطالب جذاب، داغ و آموزشي فناوري اطلاعات در کانال تلگرامي «آي تي»