چگونه مایکروسافت با درسگرفتن از گذشته، آینده خود را بازترسیم میکند؟
زوميت/ در اين مقاله به قلب ردموند سفر خواهيم کرد؛ جاييکه از نزديک با کارمندان مايکروسافت آشنا ميشويم و از برنامههاي آنها براي بازطراحي آينده اين شرکت ازطريق زبان فلوئنت باخبر ميشويم. مقالهاي که در ادامه مطالعه خواهيد کرد، بهقلم تام وارن (Tom Warren) از وبسايت ورج بهنگارش درآمده است؛ بنابراين سعي شده براي حفظ قالب اصلي مطلب، ترجمه را از زبان نگارنده اصلي بيان کنيم. در مقر اصلي مايکروسافت واقع در شهر ردموند ايالت واشنگتن، اتاقي وجود دارد که تغييرات فلسفه طراحي مايکروسافت را درطول تمامي اين سالها آشکارا نشان ميدهد. در اين اتاق، چهار رديف ميز قرار گرفته که در رديف نخست، محصولات عرضهشده اين شرکت تاکنون را ميتوان مشاهده کرد. رديف دوم به نسل بعدي محصولات فعلي مايکروسافت مربوط است؛ اما رديفهاي سوم و چهارم شامل محصولات مفهومي ميشود که ردمونديها ميخواهند در آينده آنها را بسازند. اينروزها، نگاه مايکروسافت تماماً به مفاهيم بزرگ است. ديگر تمرکزِ ردمونديها به ساخت يک محصول و بازار هدفِ آن معطوف نيست؛ بلکه به چگونگي فروش، تکامل و سازگاري اکوسيستمِ کاملي از دستگاهها در سالهاي آينده ميانديشند. درحاليکه فرهنگ پيشين مايکروسافت به طراحي و توسعه محصولات توسط تيمهاي جداگانه در خفا تمايل داشت، اکنون ردمونديها رويکردي باز براي ساخت محصولاتشان پيگيري ميکند. آنها اکنون خود را با فلسفه جديدي تحتعنوان «طراحي باز» تطبيق دادهاند؛ فلسفهاي که به اشتراکگذاري ايدهها در سراسر شرکت براي بهکارگيري آنها در طيف وسيعي از دستگاهها اشاره ميکند. نکته جالب درباره اين فلسفه، ديدگاه آن درباره شکست است. غول دنياي نرمافزار با «طراحي باز» افزونبر موارد فوق، بهدنبال مشخصشدن سريعتر شکست در يک پروژه است. آنها اميدوارند تا ازاينطريق، ارتباط بهتري بين سختافزار و نرمافزارشان ايجاد کنند. تغييرشکلدادن شرکتي ۴۴ ساله براي تمرکز بر بازطراحي آيندهاش، قرار نيست کار سادهاي باشد اين موضوع تنها به بهبود زبان طراحي بصري مايکروسافت خلاصه نميشود؛ بلکه هدف تغيير عميقتري است که مايکروسافت را در مسير مدرنيزهکردنِ شيوههاي ارائه نرمافزار و رقابت با استارتاپهاي زيرکِ سريعالرشد قرار ميدهد. در طول سالهاي گذشته، مقالات بسياري درباره تغيير در فرهنگ مايکروسافت و نحوه تعامل تيمهاي ساکنِ اين شرکت با يکديگر در محيط اينترنت منتشر شدهاند. بهموجب تغييرات يادشده، افراد از تيمهاي مختلف نزديکتر از هرزمانديگري باهم کار ميکنند. چنين تغييري براي شرکتي بااينقدمت، بهغايت وسيع و دورازانتظار بهنظر ميرسد؛ ازاينرو، بهشخصه همواره دوست داشتهام تا از نزديک تغييرات ايجادشده در مايکروسافت را مشاهده کنم. براي تحقق اين موضوع، اوايل ماه آوريل عازم شهر ردموند در ايالت واشنگتن شدم تا سه روز را در مقر اصلي مايکروسافت بگذارنم. دراينمدت، با طراحان و مهندسين صحبت کردم، در جلسات برنامهريزي تصويري حضور پيدا کردم و با رهبران اصلي که در رأس تغيير رويکرد مايکروسافت قرار دارند، گفتوگو کردم. چيزي که هماکنون براي من عيان و آشکار است، درسگرفتن مايکروسافت از اشتباهات گذشتهاش است؛ اما تغييرشکلدادن شرکتي ۴۴ ساله براي تمرکز بر بازطراحي آيندهاش، قرار نيست کار سادهاي باشد. هر سهشنبه، تيمهاي سرفيس، ويندوز و اپليکيشن گردهم ميآيند تا درباره کارهايي که انجام ميدهند، بايکديگر به گفتوگو بنشينند. در خلال يکي از جلسات که در اتاقي آفتابي واقع در مقر اصلي مايکروسافت برگزار ميشد، طراحان درباره چگونگي تغيير زبانِ طراحي در مسير سرزندگي و پويايي بيشتر به بحث پرداختند؛ اينکه چگونه ميتوان ازطريق ويژگيهاي بصري به يک محصول شخصيت داد يا اينکه مايکروسافت بهچهترتيب ميتواند در طراحي محصولات نيز حرفي براي گفتن داشته باشد. در اين جلسه بيشتر از ۱۲ نفر از کارکنان مايکروسافت حضور داشتند. نکته جالب در اين جلسه، استفاده از سرويسهايي نظير واندرايو، واننوت و مايکروسافت تيم براي ارائهها بود که همگي جزو ساختههاي اين شرکت محسوب ميشوند. حضار خيلي راحت به طراحيهاي يکديگر نقد وارد ميکردند و نظرات خود را که شامل راهحل يا پيشنهاد ميشد، آزادانه بيان ميکردند. شايد چنين چيزي براي ديگر شرکتها عادي باشد؛ اما براي مايکروسافتِ ۱۰ سال پيش، از ناممکن نيز ناممکنتر بود. براي زبانِ طراحي جديدِ اين شرکت موسوم به فلوئنت ديزاين، مايکروسافت از تمامي بخشهاي شرکت ايده جمعآوري ميکند و ازطريق پخش کاتالوگهايي شامل برخي اصول و راهنماها، سعي دارد تا همهي افراد را در جريان پيشرفت لحظهبهلحظه پروژه قرار دهد. طراحان ميتوانند با واردشدن به اين کاتالوگ، طرحهاي مفهومي، موکآپها و طراحيهاي ديگران را مشاهده کنند. جان فريدمن، نايب رئيس بخش طراحي و پژوهشِ مايکروسافت ميگويد: اين نخستين قدم ابتداييمان براي دموکراتيزهکردن طراحي در مايکروسافت بود. اين رويکرد از دلِ يکي از بزرگترين شکستهاي ردمونديها بيرون آمده است؛ شکستي بهنام ويندوزفون! براي ساختِ ويندوزفون، مايکروسافت تيمهاي ويندوز، آفيس و سختافزار را دور هم جمع کرد تا با طراحي زبان «مترو»، ظاهرِ مدرني به سيستمعامل موبايلي جديدشان ببخشند. اگرچه ويندوزفون هرگز نتوانست بهعنوان يک پلتفرم موبايل به مؤفقيت چنداني دست پيدا کند؛ اما وجودش باعث شد تا گوگل و اپل سيستمهاي عامل موبايلي خود را بهتر سازند. آلبرت شام، مدير بخش طراحي ويندوز ميگويد: من فکر ميکنم حداقل موضوعي که در [تجارت] گوشيها ياد گرفتيم، اين بود که داشتنِ طراحي عالي فقط براي يک محصولِ خاص کفايت نميکند؛ بلکه چگونگي گسترش آن در مقياس بزرگتر و استفاده از آن در هزاران دستگاه مختلف که ميلياردها مشتري از آنها بهره ميبرند، اهميت دارد. زبان طراحي فلوئنت باعث شد تا مايکروسافت با تمرکز بسيار بيشتر بر سادگي، به اصول اوليه طراحي برگردد. بهجاي متون بزرگ و طراحي تمامصفحه که در زبان «مترو» شاهد بوديم، فلوئنت روي عناصر نامحسوسي همچون روشنايي، عمق، تحرک و مواد تمرکز ميکند. فعلاً عناصر اکريليک و تحرک به برخي قسمتهاي ويندوز راه خود را باز کردهاند؛ همچنين در فضاي وب و آفيس نيز شاهد پديداري اين عناصر در سرويسهايي نظير واندرايو، آفيس آنلاين و اوتلوک هستيم. غول دنياي فناوري بهتدريج سعي دارد تا فلوئنت را به هسته مرکزي تفکر شرکت بدل سازد. پيادهسازي فلوئنت در محصولات مايکروسافت باعث خواهد شد تا ميلياردها کاربر اين شرکت قدم در راه تجارب جديد بگذارند؛ دراينميان، طراحان بايد درنظر داشته باشند که ساختههاي آنها شامل طيف وسيعي از مشتريان، نظير دانشآموزان، کارگران و مصرفکنندگان عادي ميشود؛ بنابراين بايد زباني را بهوجود بياورند که خود را با شرايط و نيازهاي متفاوت تطبيق دهد. موارد بسياري بايد پوشش داده شود و هر بخش از طراحي نرمافزاري نيز بايد به سبک طراحي سيستمهاي عامل مختلف پايبند باشد. در يکي از کارگاههاي سختافزاري مايکروسافت، متوجه سرفيس ميني عرضهنشدهاي شدم که روي ميز يکي از طراحان لولاي مشهور سرفيس استوديو قرار داشت. پسازاينکه با رالف گروئن، مدير بخش طراحي سختافزاري مايکروسافت درباره پنهاننکردن سرفيس ميني از چشمِ من شوخي ميکردم، او گفت: ما يک شرکت نرمافزاري هستيم و طراحي بهتر نرمافزار ازطريق سختافزار موضوعي هست که همواره الهامبخش ما بوده است. بهلطف جريان کاري جديد مايکروسافت، طراحان ميتوانند روي دستگاههاي مختلفي در سراسر شرکت کار کنند. درهمينرابطه با کريس کوجاوسکي، طراح صنعتي بخش ايکسباکس گفتوگو کردم. او به من گفت که مايکروسافت معناي طراحي را در اين صنعت دگرگون ساخته است. اکنون فرصتهاي بيشتري براي طراحان وجود دارد و اين شغل کمتر از گذشته کهنه بهنظر ميرسد؛ زيرا طراحان ميتوانند آزادانهتر از گذشته با يکديگر همکاري کنند. از گفته فوق ميتوان اين نتيجه را گرفت، طراحي که روي کنترلر Xbox Adaptive کار ميکرده، هماکنون روي نسل جديد ايکسباکس يا نسخههاي آتي سرفيسها کار ميکند. شايد ايکسباکس و سرفيس هيچ وجه تشابهي با يکديگر نداشته باشند، اما طراحان اين دو تيم درکنار يکديگر مينشينند. کِيت شوئِک، يکياز طراحان صنعتي که روي سرفيسبوک کار کرده، ميگويد که اين شيوه جديد کارکردن باعث شده تا او مرتباً کارهاي جديدي را انجام دهد و دائماً چيزهاي جديدي را از همکارانش ياد بگيرد. مايکروسافت سختافزار را به چشمِ سکوي پرتابي براي نرمافزار ميبيند تمام محصولات سختافزاري براي ارائه توانشان به نرمافزار نياز دارند. گروئن ميگويد: مايکروسافت سختافزار را به چشمِ سکوي پرتابي براي نرمافزار ميبيند. در برخي مواقع اين سکوي پرتاب ميتواند روي عملکرد نرمافزار تأثير بگذارد؛ بنابراين هردو وجه اين عناصر وجود دارد. سرفيس RT نمونه بارزي از عدم تطابق سختافزار با نرمافزار و پيامدهاي منفي آن است. استفاده از ويندوز RT بهعنوان سيستمعامل اين دستگاه باعث شد تا با اپليکيشنهاي ناقص و عملکرد نامطلوبي روبهرو باشيم. گروئن ميگويد: «درحالي که نرمافزار بهصورت همزمان توسعه داده ميشد، ما بهشدت روي سختافزار متمرکز بوديم و [دو تيم]، هيچ تعاملي با يکديگر نداشتيم.» حال هدف تيم سختافزار براي دستگاههاي آتي سرفيس اين است که ديگر اشتباهي که آنها با سرفيس RT مرتکب شدند، دوباره تکرار نکنند و پيشاز هرچيزي از سازگاري نرمافزار با سختافزار مطمئن شوند. سرعت رشد رقبا نيز تأثير عظيمي روي مايکروسافت گذاشته است. مؤفقيت اپل در فروش مکبوک اير و آيپد باعث شد تا مايکروسافت بهفکر ساخت سختافزار اختصاصي خود تحت برندِ سرفيس بيوفتد. ازآنسو، بهروزرسانيهاي منظم گوگل براي کروم و سيستمعامل اندرويد نيز زمينهساز ساخت ويندوز ۱۰ شد که از رويکردي مشابه استفاده ميکند. بااينحال، تنها غولهاي تکنولوژي زمينهساز اين نگراني مايکروسافت نشدهاند. هماکنون هزاران استارتاپ در سراسر جهان فعاليت ميکنند که بخشهاي مختلفي از کسبوکار ردمونديها را به چالش ميکشند؛ از آفيس تا سرويسهاي مبتنيبر ابر و... . از زمان ورود مايکروسافت به کسبوکار، چشمانداز نرمافزاري بهطرز چشمگيري تغيير کرده است. در آن زمان، شيوه مايکروسافت بهاين گونه بود که هر چندسال، نسخه جديدي از ويندوز را در بازار عرضه ميکرد. تيمهاي نرمافزار، سختافزار و طراحي، هرکدام در پيلهي خود قرار داشتند و ظرفيت رقبا نيز خيلي اندک بود. در داخلِ شرکت بين تيمها رقابت، يا بهتر است بگوييم مبارزه سختي جريان داشت. بيل گيتس، مديرعامل پيشين ردمونديها تنها در يک جلسه، بسياري از تلاشهاي چندينساله تيمها را با نظرات منفياش بر باد ميداد؛ ازاينرو، تيمها شديداً با يکديگر رقابت ميکردند تا محصولي باب طبعِ گيتس توليد کنند. هفت سال پيش، يکي از مديرانِ محصولِ ويندوزفون درباره روابط داخلي کارکنان مايکروسافت به وبسايت ورج گفت: «خيليهايتان تصويري که در آن تيمهاي مختلف بهسمت يکديگر اسلحهاي را هدف گرفتهاند، ديدهايد. [بايد بگويم که] قطعاً مقداري از اين موضوع با واقعيت تطابق دارد.» بااينحال، درطول دهه گذشته، اوضاع در اين غول نرمافزاري تغييرات زياده کرده است. گوگل و اپل بهعنوان دو رقيب قدرتمند، محصولات درخورتوجهي را در رقابت با مايکروسافت توليد کردهاند. آفيس، کسبوکار سازماني مايکروسافت که درآمدي ۳۵ ميليارد دلاري را در سال برايشان بهارمغان ميآورد، اکنون بهشدت ازطريق سرويسهاي مشابه گوگل و فيسبوک تهديد ميشود. گوگل و بسياري از استارتاپهاي ديگر باسرعت درحال تعقيبِ کسبوکار مايکروسافت هستند دراينميان، استارتاپهاي کوچک با دستاندازي در کسبوکارهاي سودده مايکروسافت که درآمد سرشاري را براي اين شرکت فراهم آورده است، توانستند به مؤفقيتهاي بزرگي دست پيدا کنند. اسلک و دراپباکس دو نمونهاي هستند که توانستند در حوزههايي که مايکروسافت بهآرامي حرکت ميکردند، نوآوري بهخرج دهند. اسلک درحالحاضر با بيشاز ۳۰ ميليون کاربرِ پولي، ارزشي ۷.۱ ميليارد دلاري دارد. درآنسو نيز دراپباکس که شرکتِ سهامي عام شده، ارزشي ۱۰ ميليارد دلاري بهدست آورده است. البته بيراه نيست اگر بگوييم که برخي از اين تهديدها براي مايکروسافت به فرصتي براي تغيير تبديل شدهاند. از آنجايي که مايکروسافت روي پلتفرمهاي ديگر مانند اندرويد و iOS کنترلي ندارد، آنها بايد اجباراً خود را بهسمت کيفيت حرکت دهند تا افراد زمان بيشتري را با اپليکيشنهايشان بگذرانند. مفهوم برنامههاي پيشفرض در پلتفرمهاي رقيب براي مايکروسافت بيمعني است؛ ازاينرو، ردمونديها بايد براي کسب سهم بيشتر در بازاري پررقابت، مبارزه کنند. بعدتر در جريان جلسه طراحي، برخي طراحان درباره ساختِ يک لاکپشت تصنعي صحبت کردند. آنها به اين فکر ميکردند که چطور ميتوانند ازطريق يک لاکپشت، اتصال کمسرعت اينترنت را در اپليکيشن مايکروسافت تيم نشان دهند؛ اما پيشاز تصميمگيري نهايي، برخي موارد بايد روشن ميشد. آيا اين لاکپشت بايد انيميشني با حرکت آرام داشته باشد؟ نيازي به قراردادنِ هدبند روي سرِ اين لاکپشت وجود دارد؟ آيا مفهوم موردنظر در همه کشورها بهصورت واضح درک ميشود؟ طبيعيتاً هرچه تعداد افرادِ دخيل در يک پروژه بيشتر باشد، کار واضحتر و جامعتر بهپيش ميرود؛ اما از سوييديگر، ميتواند يک شرکت را نيز بهدليل درگيري تمامِ افراد، از دور خارج کند. بهشخصه چنين موضوعي را درجريان جلسات طراحان شاهدش بودم؛ جاييکه همه حضار روي تصوير متحرک براي عکس پروفايل گفتوگو ميکردند. درطي آن جلسه، تمامِ طراحان روي چگونگي پويانمايي تصوير تمرکز داشتند؛ اما مني که در گوشهاي ساکت و آرام نشسته بودم، عدمِ قرارگيري درستِ تصوير در ميان صفحه توجهم را جلب کرده بود. چنين موضوعي قطعاً براي شرکتي بهبزرگي مايکروسافت، چالشي عظيم محسوب ميشود؛ چالشي که آنها بايد با عموميسازي فرايند طراحي و رشدش در خلالِ کار، بر آن فائق آيند. براي مايکروسافت، بازنگري در روند طراحي، بازنگري در روند توليد و توسعه محصولات نيز محسوب ميشود. بهطرز خارقالعادهاي، ردمونديها اکنون از شکست نميهراسند و سعي ميکنند با آزمونوخطا، زمان توسعه را سرعت ببخشند؛ اين گونه نمونهسازيها سريعتر هستند، رويکرد نسبت به جامعه متنِباز بهسمت يادگيري گرايش دارد و از تغيير هسته اصلي برنامههاي تجاري ابايي وجود نخواهد داشت. رويکرد پيشين مايکروسافت، انجام صفر تا صدِ کدنويسي برنامهها توسط کارمندان داخلي شرکت بود؛ اما فرايدمن ميگويد، استارتاپهاي مدرن اکنون فقط ۵ درصد از کد برنامههايشان را خودشان مينويسند و براي ساير کار، به ابزارهاي متنِباز اتکا ميکنند. فرايدمن درادامه ميگويد: ابزارهاي عالي بسياري وجود دارد که توسط ديگر شرکتها بهصورت متنباز دراختيار ديگران قرار گرفته است؛ [دراينميان] ما نيز بهتازگي شروع بهساخت و اشتراکگذاري ساختههايمان با ديگران گرفتيم. چنين شيوهاي براي ما مصداقِ بارز درآغوشگرفتنِ مفهومِ متنباز در طراحي و مهندسي است. ردمونديها شيوه جديدي را نيز براي نمونهسازي محصولات سختافزاري و نرمافزاري بهوجود آوردهاند که زمانِ اين فرايند را از روزها و ساعتها به دقايق کاهش ميدهد. شيوه يادشده ابتدا در قالب ابزاري براي آزمايش تغييرات در نسخه تحتوب آفيس پيشاز متنبازکردنِ کد و شروعِ بهکارگيري آن در نمونهسازي مواردي نظير رابط جديد جستوجو مايکروسافت (شيوهاي نوظهور که نتايج جستوجو را به آفيس، ويندوز و... گسترش ميدهد) مورداستفاده قرار گرفت. ابزار موردبحث اساساً نسخه تحتوبي از آفيس و ويندوز است که توسط آن طراحان ميتوانند بخشهاي مختلف را دستکاري کنند. طراحانِ ويندوز، آفيس و مرورگر اج، اکنون براي آزمايش ويژگيهاي جديد از اين ابزار استفاده ميکنند. فرايدمن ميگويد: اين ابزار به ما امکان ميدهد تا سختافزار جديد را چه با نمايشگر و چه بدون نمايشگر تجسم کنيم و از هرگونه شيوهاي استفاده کنيم تا ارزش واقعي کاربران را پيشاز انجام سرمايهگذاري براي ساخت محصول نهايي، درک کنيم. سازندگان محصول نيز از ابزار اشارهشده براي درک تغييرات موردنياز نرمافزار درجهت سازگاري با سختافزارهاي آتي بهره ميبرند. برخي از اين دستگاهها آتي ميتوانند محصولاتي با نمايشگر دوگانه باشند يا از سازوکار تاشو استفاده کنند. در برنامههاي ردمونديها پشتيباني از چنين دستگاههايي در دستور کار قرار دارد؛ اما آنها منتظر موقعيت مناسبي تا محصولي با تفاوتهاي عمده را معرفي کنند. فرايدمن درباره روش پيشين مايکروسافت در ارائه نرمافزارها ميگويد: درگذشته، وقتي که پساز هر دو يا سهسال اقدام به انتشار نرمافزار ميکرديم، بهناچار بايد رخدادهاي آينده را که در اين صنعت ميافتد، پيشبيني ميکرديم تا همواره راهحل بجا و درستي را دردست داشته باشيم. چنين چيزي واقعاً نيازمند مهارت بالايي است؛ زيرا هماکنون صنعت سريع و سريعتر از هرزمان ديگري حرکت ميکند. هماکنون تيمها در مايکروسافت باسرعت و عجله کمتري روي نمونهسازيها يا طرحهاي نهايي کار ميکنند. بهجاي اينکه هرکس با ضربالعجل مخصوصبهخود تحتفشار قرار داشته باشد، نمونه ساده و ابتدايي از کار ساخته ميشود و بهتدريج به آن بالوپر ميدهند. درمقاممقايسه، درنظر بگيريد که يک پيتزا ابتدا با مختصرترين مواد اوليه تشکيل ميشود و سپس با اضافهکردن موادِ ديگر، به مرحلهي پخت ميرسد؛ اين گونه ارزش يا بيارزشي يک پروژه خيلي زودتر آشکار ميشود. فلسفه «طراحي باز» مايکروسافت نيز برگرفته از همين چارچوب و قوائد است و اجازه ميدهد تا نقاطقوت يک محصول به جاهاي ديگر نيز بسط داده شود. منظور اين نيست که در هرمحصولي شاهد شاخصههاي بنيادين مشابه باشيم؛ بلکه عناصر يک طراحي مشترک در جزئيات بايد همسان باشند. تمرکز روي سرعت و استقبال از جامعه متنباز شيوه تفکر مايکروسافت درباره عرضه محصولات در بازار را نيز دستخوش تغيير کرده است. فرايدمن ميگويد: فکر ميکنم فلسفه فرهنگي جديد ما حولِ يادگيري ازطريق آزمونوخطا ميگردد. اگر [در موضوع خاصي] با شکست مواجه شديم، سريعاً توقف ميکنيم. اين گونه يادگيري کمک بهسزايي در توليد محصولات آتيمان ميکند. روزبهروز افراد بيشتري در مايکروسافت بابت امتحانکردنِ چيزهاي جديد، يادگيري از آنها و اعمال تجارب پيشين در توليدات آينده، پاداش دريافت ميکنند؛ زيرا چيزي که ما اکنون روي آن سرمايهگذاري ميکنيم، فرهنگِ مبتنيبر رشد است. اگر رويکرد جديد پدرِ دنياي ويندوز بهدرستي کار کند، بايد در سالها آينده هماهنگي بيشتر سختافزار و نرمافزار را انتظار داشته باشيم؛ بااينحال، انجام چنين کارهاي هيچگاه آسان نبوده است. براي شرکتي به بزرگي مايکروسافت، چنين چيزي بيشتر به برنامهاي بلندمدت و چندينساله شباهت دارد و هيچ ضمانتي نيز براي مؤفقيت اين راه وجود ندارد. ردمونديها ۷.۵ ميليارد دلار از سرمايه خود را صرف خريد گيتهاب کردند تا توسعهدهندگانشان نزديکي بيشتري با يکديگر داشته باشند. حال چالش کنوني آنها اين است تا همهي اقشار را درون رويکرد جديدشان جاي دهند و فرهنگ داخلي شرکت را بهطرز کامل دچار دگرديسي کنند. مايکروسافت اکنون تبديل به شرکتي شده که با روي باز از جامعه متنباز استقبال ميکند، مرورگر اج را با موتور کروميوم بهبود ميبخشد و لينوکس را در بخشهاي زيادي از سيستمعامل خود وارد ميسازد و اگر همه اين موارد را درکنار هم قرار دهيد، به يک جمله خواهيد رسيد؛ مايکروسافت قصدِ بازترسيمِ آينده خود را دارد. فرايدمن ميگويد: اميدوارم که تا ۱۰ سال آينده، هرکسي بتواند بهنوبهي خود بخشي از تجربه مايکروسافت را بسازد. اميد دارم که در آينده نام محصولات بهکلي حذف شوند [و تمامي توليداتمان بهزير يک چتر واحد درآيند.] فراي جامعه متنباز و ويندوز، داستان بازترسيم آينده مايکروسافت بهطرز ملموسي همهجانبه و کاربرمحور جلوه ميکند. چنين موردي را اخيراً با کنترلر Xbox Adaptive و گامبرداشتنِ برندِ سرفيس با هدفونِ جديدشان بهسمتِ استفاده شخصي مشاهده کردهايم. اين رويکردي است که پيشتر ازطريق برنامه «دريافتِ بازخوردهاي کاربران ويندوز» با پوستوگوشتمان لمسش کردهايم و اکنون مايکروسافت بهطور فزايندهاي در تلاش براي گوشدادن بهصداي مشتريانش است تا از بازخوردهايشان در تصميماتِ مرتبط با طراحي محصولات نرمافزاري و سختافزاري بهره جويد. اميد ميرود که ازطريق صداي مشتريان، سختافزار و نرمافزارهاي بهتري پا به عرصه وجود بگذارند. بااينحال نبايد از احتمال شکست در اين طراحي متمرکز غافل شويم. رويآوردن به طراحي يکپارچه يعني تحمل ريسک بيشتر و اگر در چنين سازوکاري، يکي از اجزا بهشکست بخورد، همهچيز بهيکباره روبهسقوط ميرود. باتمامياينتفاصيل، اگر مايکروسافت حقيقتاً بهصداي مشتريانش گوش فرا دهد، رويکرد جديد و چابکشان به آنها کمک خواهد کرد تا همهچيز را بهسرعت رفعورجوع کنند. طراحيباز، شرطبندي و سرمايهگذاري هوشمندانه مايکروسافت روي آينده است مايکروسافت بهوضوح از گذشته خود درس گرفته و تغيير نقشه آنها، شرطبندي و سرمايهگذاري هوشمندانهشان روي آينده است. حال چالشي که پيشرو دارند، ترکيب ايدههاي مختلف از ميان ۱۰۰هزار کارمند و تبديل آن به يک طرح واحد است؛ طرحي که مقياسپذير و منسجم باشد و درعينحال براي ميلياردها کاربري که از محصولات آفيس و ويندوز استفاده ميکنند، حسي آشنا را تداعي کند. افزونبر مورد بالا، آنها با چالش مهم ديگري نيز روبهرو هستند؛ اهالي مايکروسافت نه بايد مانند گذشته شتابزده عمل کنند و نه بايد عکسالعمل کندي را نسبت به موضوعات مختلف نشان دهند؛ درعوض آنها بايد همواره بهدنبال حفظ تعادل باشند تا از تولد و مرگ محصولات در بازههاي کوتاهمدت جلوگيري بهعمل آورند