چرا زنان داعش از مردان خطرناکترند؟
فرارو/ زماني که پليس اسپانيا اعضاي دخيل در حمله تروريستي روز پنجشنبه را دستگير کرد، همانطور که انتظار ميرفت همه آنها مردان جوان بودند. الگوي قديمي جهاد هميشه اينگونه بوده است. اما کارشناسان مبارزه با تروريسم خبر از يک تهديد جديد ميدهند. پديدهاي که جرمشناس فرانسوي آن را "زنانه شدن داعش" مينامد. داعش که هماکنون در خاورميانه تحت محاصره است، به دنبال تشديد اقدامات تلافيجويانه خود در غرب است. بااينکه تعداد زنان با مردها قابلمقايسه نيست، اما "باوئر" ميگويد تابهحال حضور اين تعداد از زنان در يک گروه تروريستي سابقه نداشته است. مثلاً درست يک سال پيش در فرانسه، توطئهاي برملا شد که تمام اعضاي آن زن بودند و نقشه داشتند يک ماشين را در نزديکيِ کليساي نوتردام پاريس منفجر کنند، يکي از مقاصد اصلي توريستها که اهميت مذهبي نيز دارد. به گفته منابع امنيتي فرانسه، در ميدانهاي نبرد خاورميانه زنان داعش نيز درست همانند مردان توسط کماندوهاي اروپايي هدف قرار ميگيرند. درواقع، يک سنت قديمي در ميان سرويسهاي اروپايي وجود دارد: "اول به زنان شليک کنيد". اين جمله اولين بار در سال 1991 توسط روزنامهنگار بريتانيايي "ايلين مک دونالد" مطرح شد که تحقيقات گستردهاي درباره زنان تروريست انجام داده بود. يکي از مقامات ارشد امنيتي بيش از 25 سال پيش گفت: "زنان تروريست شخصيت قويتر، قدرت و انرژي بيشتري نسبت به مردها دارند. موردهاي زيادي گزارششده که مردها در لحظه محاصره لحظهاي ترديد و سپس خود را منفجر کردهاند، اما زنان بلافاصله بدون ترديد دکمه انفجار را فشار ميدهند." "ميا بلوم" درباره انگيزه و تأثير زنان در حملاتي تروريستي در مکانهاي مختلف تحقيقات گستردهاي صورت داده، از روسيه تا سريلانکا و خاورميانه. او در گزارشي که در سال 2011 منتشر کرد نوشت: "در حملات انتحاري، زنان موفقتر از مردان عمل ميکنند. پيامِ حملات آنها با مردها متفاوت است: تروريسم ديگر پديدهاي حاشيهاي نيست و شورشيان اطراف شما هستند." اما چرا زنان ميخواهند به دنياي خشن، بيرحم و زنستيز داعش بپيوندند؟ "آنه اسپکارد" و "اردين شاکوفسي" در مرکز بينالمللي مطالعات افراطگرايي، با دهها زن و مردي که عضو داعش بودند مصاحبه کردند. سخنان آنها به سؤالات مهمي درباره زنانه شدن داعش پاسخ ميدهد. - "کريستوفر ديکي"، سردبير "ورلد نيوز" بروکسل- "لئورا پاسوني" تنها 19 سال داشت و به تازگي مسلمان شده بود. همسرش او و پسر کوچکش را ترک کرد. به اميد قويتر کردن ايمانش و يافتن مردي که به او و زندگي زناشويي متعهد باشد، تصويرِ مذهبيتري براي پروفايل فيسبوکش انتخاب کرد و اندکي بعد يکي از استخدامکنندههاي داعش با او تماس گرفت. فرد داعشي به او قولِ مردي را داد که هرگز او را ترک نخواهد کرد. همچنين قولِ خانهاي در سوريه، شغلي بهعنوان پرستار و مدرسهاي خوب براي فرزندش را داد. دخترِ دلشکسته قبول کرد سفر به سمت سرزمين داعش را آغاز کند. براي اينکه دستگير نشوند، به همراه کودک و مردي که برايش انتخاب شد زميني به ونيز سفر کردند. ازآنجا با کشتي به ازمير رفتند. مسير خود را با ماشين به مقصد "غازي عينتاپ" ادامه دادند و با عبور از مرز به سوريه رفتند. لئورا سفر با کشتي را سفري رمانتيک و شبيه به ماهعسل با همسر غريبهاش ميدانست. داعش با آنچه تصور کرده بود خيلي فرق داشت. او مجبور شد در "خانه خواهران" بماند تا شوهرش براي دريافت آموزشهاي جنگي برود. از او دعوت شد بهعنوان يک استخدامکننده اينترنتي يا يکي از اعضاي پليس اخلاقي فعاليت کند. او هر دو پيشنهاد را رد کرد. زماني که شوهرش به مبارزه ميرفت او در خانه محبوس ميشد. اين موضوع شديداً پاسوني را نااميد کرد.هيچيک از وعدههايي که به او دادند محقق نشد، نه آموزش پرستاري و نه درآمد. مجبور بود پسرش را تنها بيرون بفرستد تا با "برادرها" بازي کند يا با ديگر جنگجويان داعشي به مسجد برود. وقتي ديد داعش پسرهاي خيلي کوچک را استخدام ميکند (معمولاً براي عمليات انتحاري)، ترسيد پسرش هم به سرنوشت آنها دچار شود. باردار هم شده بود. تصميم گرفت فرار کند. به همراه پسرش سوار يک تاکسي شد و به سمت مرزِ قلمروي داعش رفت. اما راننده تاکسي او را تحويلِ پليس داعش داد. شوهرش او را از زندان آزاد کرد و به حبس خانگي درآورد. در زمانهاي غيبت شوهرش نگهبانان از خانه او محافظت ميکردند تا دوباره فرار نکند. درنهايت پاسوني موفق شد شوهرش را متقاعد به فرار کند، و به کمک قاچاقچيان اين خانواده سهنفره به بلژيک بازگشتند. اگر دستگير ميشدند، داعش سر از تنِ همسرش جدا ميکرد و او و فرزندش را به رقه باز ميگردانند و وادارش ميکردند با جنگجوي ديگري ازدواج کند. به ديگر زناني که تلاش به فرار کردند تجاوز شد و در برخي موارد توسط قاچاقچيان کشته شدند. شوهر پاسوني اکنون در زندان به سر ميبرد، اما خودش بهطور مشروط آزاد شده است. کودکانش نيز دوباره نزد او بازگشتند. او در وقت آزاد خود براي جوانان بلژيک سخنراني ميکند و به آنها درباره خطرات پيوستن به داعش هشدار ميدهد. اکثر زناني که به داعش ميپيوندند، الگويي مشابه با داستان پاسوني را دنبال ميکنند. مسير منتهي به خشونت تقريباً هميشه شامل تعاملِ اين چهار عامل مهم است: يک گروه، ايدئولوژي گروه، حمايت اجتماعي، آسيبپذيريها و انگيزههاي شخصي. اما معمولاً دلايل خاص و منحصربهفردي نيز وجود دارند. يکي از آنها خشم سياسي است. تمام دنيا شاهدِ سقوط سوريه به دلآشوب و خشونت بودند. آنها از سياستهاي بشار اسد در قبال نهتنها شورشيان، بلکه غيرنظاميان سوري به خشم آمدند. انگيزه برخي از اين زنان (همانند مردان)، نگراني از خشونت دولت و بيثباتي سياسي کشور بود. برخي ديگر نيز تحت تأثير روايت داعش و القاعده قرار داشتند که ميگفت مسلمانان و سرزمينهاي اسلامي موردحمله قدرتهاي غربي قرار دارند و جهاد دفاعي ضروري است. اين زنان تحت تأثير ويدئوهايي واقعي در يوتيوب قرار گرفتند که بيعدالتي و رنج واقعي مسلمانان در سراسر جهان را نشان ميداد که مورد ستم رهبران غرب پسند قرار ميگيرند. اين تصاوير تأثير مهمي در تصميم آنها براي دفاع از ضعيفان دارد. درواقع زنان و دختران بيشتر از مردان بسته به روابط قضاوت ميکنند: مثلاً ممکن است يک کار غيراخلاقي که سبب نجات زندگي افراد شود را اخلاقي بدانند، بخصوص اگر آن فرد يکي از نزديکانش باشد. داعش و القاعده در جذب وفاداري با شعارهاي حمايت از جامعه مسلمان و ايجاد خانوادهاي بزرگتر موفق بودهاند. آنها با بهرهبرداري از ابعاد مختلف پوپوليسم و طرح آموزههايي که مسلمانان جهان را احساساتي کند، بسيار موفق بودهاند. آنها با اين تبليغات خواستههاي مسلمانان را عليه دشمن مشترک (غرب) متحد کردند. مسئله به حاشيه راندن و تبعيض زنان مسلمان در غرب نيز به اين تبليغات پيچيده افزوده شد. در برخي کشورهاي غربي پوشيدن نقاب يا بورکيني ممنوع است. در برخي موارد زنان مسلمان به دليل حجاب استخدام نميشوند يا در خيابان مورد اذيت و آزار قرار ميگيرند. براي بسياري از زنان، جابهجايي جغرافيايي به سوريه يا عراق فرارِ خوشايندي از مشکلات شخصي و عاطفي است. تا همين اواخر داعش ادعا ميکرد به تحقق آرمانهاي اسلامي ميپردازد. از زنان دعوت ميشد تا براي آمرزش گناهانشان به خلافت بپيوندند و در زندگي جاويد به بهشت بروند. طبق موعظههاي خلافت، زنان و مردان گناهکار ميتوانند با پيوستن به داعش و بهتر از آن، با انتحار، خود را از عذاب جهنم نجات دهند. هيچچيز مانند "شهادت" تضمينکننده جايگاهي در بهشت نيست. اغلب تصور ميشود زنان مجبور به پيروي از مردان هستند و به دنبال آنها به داعش ميپيوندند. در برخي موارد، ترس از تنهايي، وفاداري و اجبار نقش مهمي ايفا ميکند. دختري اروپايي به نام "ليلا" همچنين سرنوشتي داشت. زماني که نامزدش به استانبول پرواز کرد تا به داعش بپيوندد، ليلا به پليس اطلاع داد. ليلا تصور ميکرد او را از پيوستن به داعش نجات داده، اما بعد از ازدواج فهميد همسرش هنوز هم روياي سفر در سر دارد. شوهرش گفت اگر مانع پيوستنش به داعش شود، او را طلاق خواهد داد و از مسئوليت يک همسر مسلمان گفت که "از شوهرش پيروي ميکند." ليلا هم تصميم گرفت از او پيروي کند. همسر ليلا کشته شد و او را با فرزندي در شکمش رها کرد. ليلا ميترسيد همانند ديگر بيوههاي داعشي وادار به ازدواج با شخص ديگري شود. پدر ليلا شجاعانه تلاش کرد چند قاچاقچي استخدام کند تا قبل از به دنيا آمدن فرزند ليلا، او را از قلمرو داعش خارج کنند. زماني که داعش متوجه فرار او شد، به والدين ليلا پيام داد تا او به خلافت برگردد و بچهاش را به دنيا آورد. ميگفتند "کودک مال ماست." ليلا درنهايت موفق شد فرار کند. آمارها نشان ميدهد نرخ بازگشت زنان بسيار کمتر از مردان است. بعيد است که اين آمار به دليل تمايل خودِ زنان به ماندن باشد. بلکه نشاندهنده اين حقيقت است که زنان بدون پول و قاچاقچي نميتوانند از قلمرو داعش خارج شوند. آنها تحت کنترل مردها زندگي ميکنند و حتي بهسختي از خانه خارج ميشوند. زناني که در قلمرو داعش بچهدار شدهاند، با دشواريهاي بيشتري روبرو هستند زيرا مدارک شناسايي معتبر ندارند. مثلاً يک مادر بلژيکي قبل از فرار با کنسولگري کشورش در ترکيه تماس گرفت. به او گفتند براي دريافت مدارک شناساييِ فرزندان بايد پدر کودک نيز حضور داشته باشد. درنهايت تصميم گرفت همانجا بماند. داعش موفق شده هم زنان بزرگسال و هم دختران نوجوان را جذب کند. دختران دبيرستاني از اسکاتلند، لندن، قرقيزستان و هلند بهسوي داعش فرار کردهاند. برخي از آنها تشنه ماجراجويي و برخي ديگر خامِ وعدههاي عاشقانه مردان داعشي شدند. با توجه به پستهاي وبلاگهاي تبليغاتي داعش، تصور ميکردند به سفري رمانتيک و دليرانه و دنيايي سرشار از عشق، اعتماد و وفاداري ميروند. بسياري از زنان اعتقاد داشتند داعش سبک زندگي "خالص و پاکي" برايشان به وجود ميآورد؛ حتي بااينکه از قساوت و کشتارهاي خشونتبار داعش آگاه بودند. وقتي زنان اين رفتارها را زير سؤال ميبرند، با اين پاسخ روبرو ميشوند: "هيچ انقلابي بدون خونريزي صورت نميگيرد، اما درنهايت کساني که براي هدف مقدس مبارزه کنند، با اسلام خالص زندگي خواهند کرد." بنا به گزارش نيويورکتايمز در سال 2015، دختر جواني در نيويورک که مادرش معتاد به الکل بود در توييتر نوشت "چرا داعش سر خبرنگاران را ميبرد؟" يکي از استخدامکنندههاي داعش در پاسخ به او نوشت هيچ انقلابي بدون خونريزي صورت نگرفته و داعش نيز از اين قاعده مستثنا نيست. سپس شروع به فريب دادن دختر کردند. به همين ترتيب، دختر ديگري در لندن هم پروفايلهاي داعش در توييتر را دنبال ميکرد. ناگهان متوجه شد آنها نيز او را دنبال ميکنند و ناگهان با افزايش تعداد فالوئرها به او حس "محبوبيت" دادند. سپس طي پيغامي از او خواستند به داعش بپيوندد. گفتند بهعنوان يک مسلمان ميتواند از سرزمين کفر هجرت کند. زماني که دختر اعتراض کرد که براي ازدواج هنوز خيلي جوان است، به او گفتند ميتواند بعد از يک يا دو سال با يکي از "برادران" ازدواج کند. هنگاميکه دستگير شد اعتراف کرد از تصاويري که برايش از مناطق و خانههاي سوريه ارسال ميشد، فکر ميکرد قرار است به "ديزني لند اسلامي" سفر کند. افرادي که تازه مسلمان ميشوند، در برابر استخدامکنندههاي داعش بسيار آسيبپذيرند. زيرا دانش محدودي از ديندارند. اغلب ميخواهند خود را اثبات کنند و گاهي از طريق خشونت وفاداري خود را اثبات ميکنند. در برخي موارد هم از بيتوجهي اعضاي خانواده رنج ميبرند و به دنبال چيزي براي پر کردن اين شکاف هستند. نوجوان آمريکايي "شانون کنلي" نيز در اين دام افتاد. او در سن 17 سالگي از مسيحيت کاتوليک به اسلام تغيير ديدن داد و در 19 سالگي به داعش پيوست. او تفسيرهاي قرآن را در اينترنت پيدا کرد و از جانب افراطيها متقاعد شد که اسلام تحت حملهي غرب قرار دارد. در بازجويي اعتراف کرد که دستورالعمل مربوط به انجام حملات گرگ تنها در آمريکا را دانلود کرده بود. او متقاعد شده بود که حتي غيرنظامياني که روزانه با آنها برخورد دارد ميتوانند هدف حملهاش باشند. زناني که به داعش ميپيوندند، درواقع واردِ سازماني زنستيز ميشوند. اما بايد اشاره کرد به طرق زيادي از گروه قدرت ميگيرند. از زنان خارجي دعوت ميشود به عضويت پليس اخلاق درآيند.آنها مسئول اجراي قوانين سختگيرانه شريعت در لباس پوشيدن و زندگي روزمره هستند. اين زنان مسلح هستند و موقعيتشان فراتر از غيرنظاميانِ عادي است. آنها تقريباً به هيچکس جواب پس نميدهند و بدين ترتيب موقعيتي برتر پيدا ميکنند که در کشورهاي خود نداشتند. اکثر کشورها زناني که به سوريه و عراق مهاجرت کردهاند را دوباره ميپذيرند و بسياري از کشورها اين زنان را محاکمه نميکنند. حتي اگر محاکمه شوند، مجازات سبکتري دريافت ميکنند. زيرا تصور ميشود آنها فريبخوردهاند يا به اجبار يک مرد قدم در اين مسير گذاشتهاند. با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد