سرمقاله وطن امروز/ دشمن دوستی و مردم غریبگی
وطن امروز/ « دشمن دوستي و مردم غريبگي » عنوان يادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم مجتبي اصغري است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد: بهطور معمول دولتهايي که به اصطلاح ما ايرانيها از ملت خود«رو» ميگيرند و اقدامات بينالملليشان را در لفافهاي از پنهانکاري، مخفي ميسازند، از شاخصههاي واجب «قدرت مردمي» فاصله خواهند گرفت. پيگيري«ديپلماسي محرمانه» توسط دولت يازدهم و تيم مذاکرهکننده ايراني در موضوع هستهاي بهرغم نهي صريح رهبر انقلاب، امروز به تضعيف روحاني و يارانش در فضاي جهاني منجر شده است. به نحوي که رسانههاي آمريکايي و اروپايي با بيان روايتهاي محرمانه و دردآور از روابط پنهاني که دور از چشم مردم ساليان دراز ادامه داشته، به تلاشهاي خود در مسير«تغيير ايران» اعتراف ميکنند! موضوعي که البته از نظر آنها يک«موفقيت ديپلماتيک جدي» به جهت تاثيرگذاري بر برنامهريزيها و محاسبات جديترين رقيب فرامنطقهاي حاضر در ميدان به شمار ميرود. اکنون سياستمداران نظام ليبرال ـ سرمايهداري براساس اصل «شفافيت اطلاعات»، در حال ثبت روايت تاريخي خود از مذاکرات و معاملاتي هستند که از سمت ايران تاکنون «محرمانه» نگاه داشته شده و به جز مواردي که با صراحت و شفافيت خاص رهبر انقلاب به سمع و نظر مردم رسيده، باقي در حال افشا شدن از سمت دشمن است! پس از افشاگري جالب توجه بنياد برادران راکفلر درباره هزينهکرد ميليارد دلاري 10 ساله، با تمرکز بر برخي از مشهورترين ديپلماتهاي ايراني در قالب برنامه «پروژه ايران»، اکنون آمريکاييها بخشهايي از ديدارهاي محرمانه صورت گرفته ميان تيمهاي مذاکرهکننده آمريکا و ايران را در معرض قضاوت افکار عمومي جهاني قرار دادهاند. «جان ففر»، سردبير يکي از پايگاههاي خبري دموکراتها به نام «لابلاگ» که از همکاران رسانهاي برنامه«ايران پروجکت» به حساب ميآيد، با اشاره به مخاطرات «شفافيت اطلاعات» تلاش کرده در مقاله «چالشهاي عمليات صلح»، سياستمداران مخالف توافق و جامعه رسانهاي آمريکا را متوجه اين موضوع کند که چنين عملکردي در برخورد با ايران تا چه اندازه ميتواند خطرناک باشد! او ميگويد «هر چند ما سالهاست از شفافيت اطلاعاتي و به عبارتي تاباندن نور به هر نکته تاريک اطلاعاتي استقبال ميکنيم و معتقديم آفتاب بهترين ضدعفونيکننده و از بين برنده فساد است اما حقيقت اين است که شفافيت زيادي، همچون قرار گرفتن طولانيمدت در معرض آفتاب، ميتواند به سوختگي منجر شود!» مدير سياست خارجي موسسه فارينپاليسي در ادامه ميگويد: «ما نياز به حفظ سياست محرمانگي در امضاي توافق مخفي با ايران داريم، چرا که اغلب کار براساس اعتماد صورت گرفته است!» وي سپس در حمايت از «حس اعتماد تيم ايراني به آمريکاييها» استدلال ميکند که «ديپلماسي نياز به اعتماد دارد و دو طرف اين اعتماد را پردازش خواهند کرد. پس هيچ بعيد نيست طرف مقابل مطالبي را با هدف اعتمادسنجي به شما بگويد تا ببيند فردا سر از رسانهها در ميآورد؟» در حقيقت معناي اين جملات آن است که لطفا کمتر به اعتماد تيم مذاکرهکننده ايران خيانت کنيد، چون اين موضوع براي صلح مورد علاقه آمريکا و اسرائيل خطرناک است! آنچه در ميان افشاگريهاي پيدرپي آمريکاييها براي ما مهم است، صرفا زمان و مکان مذاکرات صورتگرفته و افشاي هماهنگي بينظير برخي داخليها با «ديپلماسي آمريکايي» نيست، بلکه تاکيد آنها بر«اعتماد به آمريکا» با موضعگيريهاي آشفته در عين پريشانحالي، در تقابل با گروههاي متنوعي از مردم و رسانههاي داخلي است. هماکنون در ويترين انديشکدههاي آمريکايي همچون رند و همين پايگاه خبري لابلاگ، مقالات تحقيقي متعددي با اين سرفصل به چشم ميخورد که آمريکا بايد از دولت ايران حمايت کند تا فضا براي ايجاد «تغييرات از درون» در اين کشور مهيا باقي بماند. حتي به صراحت درباره اهميت تمرکز آمريکا بر حفظ «ظرفيت سياسي تيم فعلي» در برهههاي انتخاباتي آينده ايران، گمانهزني ميشود! از طرفي محرم نگاه داشتن آمريکاييها در بحث مذاکرات به جايي رسيده که مشاور امنيت ملي اوباما، رسما اعلام ميکند: «متن توافق محرمانه ايران و آژانس انرژي اتمي را ديدهام و به آژانس هم گفتم براساس قوانين آمريکا، اگر از من خواستند بايد تمام محتواي آن را در جلسهاي محرمانه به اعضاي سنا بگويم!» البته نمايندگان کنگره آمريکا حتي به اين ميزان «شفافيت» نيز بسنده نکردند و رأسا وارد ميدان شده و رئيس آژانس را به کنگره احضار کردند! حال سوال اين است که آيا تيم ايراني، همچون موضوع قطعنامه 2231 باز هم مجلس و مردم را بيگانه فرض کرده و آمريکا را شريک محرمانهترين اطلاعات ايران و آژانس قرار داده يا خيانت آژانس منجر به چنين فاجعهاي شده است؟ اکنون ملت ايران ناباورانه به صحنهاي از تحولات ديپلماتيک خيره مانده که برخي نمايندگان مجلس ملياش، بيانيه پاياني مذاکرات را بدون بررسي رها کرده و با مقايسه آن با «قطعنامه 598» در حال تعميق اين موضوع هستند که کار تمام شده است و اين فقط کنگره آمريکاست که لازم است بر دولت آمريکا نظارت کند! از طرفي دستگاههاي مختلف دولتي نيز با رسانهها، محققان و منتقدان برجام و قطعنامه به نحوي رفتار ميکنند که انگار قانون محرمانهاي وجود دارد که نقد توافق بدون تصويب وين را در ايران همانند نفي هولوکاست در غرب ميداند. مقايسه پردههاي مختلف اين نمايش آمريکايي- ايراني که با حساسيت بسيار شديد طرف مقابل و بيخيالي غيرحقوقي طرف ايراني همراه است، حقيقتا براي نگارندگان تاريخ جهان، شوکآور خواهد بود. وضعيت امروز برخي دولتمردان در بررسي يک بسته فوقتخصصي حقوقي که با تمرکز بر جلب«اعتماد طرف ايراني» از سوي آمريکا، دشمن درجه يک کشورمان در طول قرن اخير، پس از سالها تحريم و فشار ذيل ادامه انواع تهديدات امنيتي و اقتصادي تحميل شده، به هيچ وجه قابل قبول نيست. اعتماد ملت کماکان بر پيش آگهي رهبر مدبر انقلاب است که فرمودند: «هر ملتي به آمريکا اعتماد کرد، ضربه خورد؛ حتي آن کساني که دوست آمريکا بودند». قطعا اين موضوع درباره «دولت يازدهم» نيز صادق است و امتحان آن دستکم تا همين امروز نيز «هزينهساز» بوده است و دولت به واسطه «اعتماد به دشمن» سرمايه قدرت دروني خود در«اعتماد به ملت» را به واسطه تنيدن تارهاي ديپلماسي محرمانه به دور خود تضعيف کرده است. رمزگشايي از علل تحمل شرايط پراسترس و مملو از خلف وعده و تهديد و افشاگري مکرر آمريکاييها درباره محرمانهترين و مهمترين مسائل فيمابين همراه با سکوت توسط دولت و تيم مذاکرهکننده ايراني ميتواند به آشکار شدن «هدف نهايي» از مذاکرات و توافق و نيتخواني دروني افراد بينجامد. اين طبيعي نيست که گروهي از سياستمداران آمريکايي، نيروهاي داخلي خود را دعوت به «سکوت» ميکنند تا از تيم مذاکرهکننده ايراني در برابر «اطلاعات افشاشده از مذاکرات و توافقات» حفاظت کنند! «عدم تقارن در شفافيت اطلاعاتي» ميان طرفهاي مذاکرهکننده، بنابر اصول مسلم علمي، منجر به «عدم تقارن قدرت» در تصميمسازيهاي آينده خواهد شد، چرا که دست حريف براي وارد آوردن ضربات خوارکننده با افشاي رازهاي پنهان، در مقاطع زماني حساس و بزنگاههاي اعتمادستيز تاريخي باز خواهد ماند. اکنون آمريکاييها رسما اعلام ميکنند رفتار جهان سومي غربگرايان کشورمان در نحوه تعامل با مردم و نمايندگان در موضوع مهم مذاکرات بينالمللي، موقعيت آنها را متزلزل کرده است به نحوي که «در شرايط فعلي» ديگران را به پرهيز از افشاي اسرار و صيانت از «اعتماد غربگرايان ايراني» تشويق ميکنند. تشويق و ترغيبي که تاکنون بيپاسخ مانده و قطعا فاشگوييهاي بزرگتري در پيش خواهد بود!