خداوند مقدر کرد که این خانه برای ما باشد؛ اسرائیل با خشونت نظاممند در حالِ تغییر بافتِ جمعیتی در فلسطین است
بروزرسانی
ترجمان/ متن پيش رو در ترجمان منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
در ۹ جولاي ۲۰۰۵ و پس از ۱۶ سال گفتگوهاي بيحاصل صلح سازمانهاي مدني، افراد و گروههاي سياسي فلسطيني زندگي خود را در دستانشان گرفتند. کميتۀ ملي بايکوت (بي.ان.سي) بيانيه خود را صادر کرد و اعلام کرد که اسرائيل بايد بايکوت و تحريم شود تا دست از اشغالگرياش بردارد. اين جنبش خواستار عدالت براي فلسطينيها است و از حق آوارگان فلسطيني براي بازگشت به خانههايشان حمايت ميکند. اين جنبش حمايت همهجانبۀ آمريکا از اسرائيل را محکوم ميکند و خواهان اين است که جامۀ جهاني ضعف و ناتوانياش را کنار بگذارد و در برابر اسرائيل بايستد.
سفر به خانۀ ريفقا امالکُرد در بيتالمقدس شرقي شبيه سفري به قلب خشونت است. براي ديدن پيرزن ۹۲ ساله، که بزرگ خاندان خويش است، بايد از راهروي باريک خانهاي گذشت که او تا سال ۲۰۰۹ مالک آن بود. پيرزن خانۀ بتنيِ دوخوابهاي براي بزرگترين فرزندش، که به همراه خانوادۀ خود با مادرشان زندگي ميکردند، ساخته بود. او زماني را به ياد ميآورد که خانهاش را سبزههاي چمن، باغچهاي از گلهاي رنگارنگ و حياطي زيبا ميآراست. اما اکنون چمنها را علفهاي هرز پوشانده است و روي ديوارها پُر است از شعارهايي که او و خانوادهاش را تهديد ميکنند تا اين خانه را رها کند.
در سال ۲۰۰۹، گروهي از اهاليِ يهودي-اسرائيلي به خانۀ امالکرد هجوم آوردند و به او گفتند که خداوند چنين مقدر کرده است که اين خانه متعلق به آنها باشد. مهاجمان چنان لباس پوشيده بودند که گويي قرار بود به پيکنيک بروند. آنها با پشتيباني مالي دولت اسرائيل و زور پليس، خانۀ امالکرد را تصاحب کردند. پروژۀ اسکان شهرکنشينان اسرائيلي در حومۀ بيتالمقدس شرقي و محلۀ «شيخ جراح»، مدام درحال گسترش است.
امالکرد اصالتاً اهل «حيفا» است، اما پس از تأسيس دولت اسرائيل در سال ۱۹۴۸ مجبور شد خانهاش را رها کند. فلسطينيان سالروزِ تأسيسِ دولت اسرائيل در ۱۹۴۸ را يومالنکبه مينامند. در سال ۱۹۵۶ اردن در محلۀ شيخ جراح و در بالاي درختستانهاي زيتون، خانههايي مسکوني براي آوارگان فلسطيني ساخت. پيرزن از آن زمان تا بهحال در اين محل زندگي ميکرده است. محلۀ شيخ جراح به همراه محلههاي فلسطيني ديگر مانند «بيت سفافا»، «سيلوان»، «واديالجز»، «بيت حنينا»، که همگي حاشيهنشينهاي فلسطيني در بيتالمقدس شرقي هستند، اکنون مانعي در برابر پروژۀ بزرگ اسرائيل هستند: يهوديسازي تمامي بيتالمقدس و حاشيههاي آن. پروژهاي که تخطي آشکار از قطعنامههاي شوراي امنيت، دادگاهِ بينالمللي عدالت کيفري، قوانين انساندوستانۀ بينالمللي و حتي مصوبههاي ديپلماتيک دولت آمريکاست.
در ويديويي که از قضيۀ تصرف خانۀ امالکرد منتشر شد، اين پيرزن با تمام تواني که در تن رنجورش وجود دارد بر سر مهاجمان فرياد مي زند: برويد بيرون، اقوام و خويشان امالکرد او را گرفتهاند تا بر زمين نيفتد. مردان فلسطيني جرأت نميکنند تا هيچ مداخلهاي در اين ميانه کنند؛ زيرا ميدانند که حتي اگر شهرکنشينان را لمس کنند به زندان ميافتند. امالکرد هيچ پناهگاهي ندارد، هيچ پليسي نيست تا او شکايت خود را به آنجا ببرد، هيچ دولتي وجود ندارد که ادعاي او را براي زندگي در خانهاش بهرسميت بشناسد، هيچ قانوني وجود ندارد تا او بتواند به حمايت آن دل خوش کند و هيچ اخلاقي وجود ندارد تا دست او را بگيرد.
از زماني که انجمن مطالعات آمريکا (اي. اس. اي) پيوستن خود را به جنبش بايکوت اعلام کرده است، بلوايي برپا شده است. در ميانۀ اين بلوا حتي يک مقاله دربارۀ هزاران هزار فلسطيني که مانند امالکرد روزگار گذراندهاند، نوشته نشده است. جريان اصلي رسانهاي، حتي مدتها پيش از اينکه جنبش بايکوت اعلام موجوديت کند، در بازنمايي اين وضعِ گروتسکِ بيخانمانکردن فلسطينيان و اسکان شهرکنشينان قصور ميکرد، وضعي که به مريضيِ همهگيرِ زندگي فلسطينيان تبديل شده است. يگانه تصويري که مخاطب غربي از فلسطينيان ميبيند تصاويري متناوب از خشونت جنبش فلسطينيان است، در حالي که در بستر زندگيِ روزانه، فلسطينيان تنها دربرابر خشونتِ ساختاريِ اسرائيل مقاومت ميکنند؛ خشونتي که زندگي، خانوادهها و تمامِ هست و نيستشان را تهديد ميکند. محوکردنِ اين خشونتِ اسرائيليها و برجستهکردنِ فعاليتِ فلسطينيها، تأثيري عميق و مخرب داشته است.
در واقع محوکردنِ چنين خشونتهايي اشغالِ زمينهاي فلسطينيها را براي اسرائيل ساده ميکند و آن اسطورۀ صهيونيستي را در ذهن ميآورد: «سرزميني بدون مردم و مردماني بدون سرزمين». اين فرايند انتقالِ اجباري فلسطينيان از بيتالمقدس شرقي، درۀ اردن و ناحيۀ سي (تقريباً ۶۲ درصد از خاکِ کرانۀ باختري) و حتي درون خود اسرائيل را نيز تسهيل ميکند. کمپينِ پُر سروصدايي عليه جنبش بايکوت به راه افتاده است، زيرا اين جنبش فرايندِ محوکردنِ خشونتهاي اسرائيل را تهديد ميکند. جنبش بايکوت واقعيت خشونت عريان اسرائيل عليه فلسطينيان را فاش ميکند و چهرۀ ديگري از زندگي فلسطينيها ارائه ميکند: يورشي مداوم بر حياتِ سياسيِ آنها.
بحثهايي که در آمريکا دربارۀ جنبش بايکوت صورت ميگيرد و اساساً نزاع ميان فلسطين و اسرائيل، يا در چارچوب بحث از منافع ملي آمريکا در خاورميانه است يا در چارچوب نزاع ميان يهوديان دربارۀ آيندۀ صهيونيسم. فلسطينيها از مباحث بهکلي حذف ميشوند و اگر هم سخني از آنها به ميان آيد يا بهعنوان قربانيانِ بيگناه است يا يادگاريهايي صوري، يا آدمهايي در شُرُف تروريستشدن. اما اشغالِ خانۀ امالکرد به دستِ شهرکنشينان، داستاني نيست که رسانهها دربارهاش بنويسند. اين مسئلهاي مرکزي است که همسو با هدفِ اسرائيل براي کوچِ اجباري جمعيتهاي فلسطيني و ساختنِ شهرکهاي يهودينشين است. جنبشِ بايکوت با تمرکز بر خواستهها و مطالبات فلسطينيها مشروعيت خشونتِ ساختاري عليه آنان را به چالش ميطلبد.
به همين دليل است که واکنشها به پيوستن انجمن مطالعات آمريکايي به بايکوت، تلاش نميکند پيمانِ شکلگرفته عليهِ اسرائيل را به چالش بکشد، بلکه ميکوشد کليۀ حرف و حديثهايي که در اين باره هست به يکباره سانسور و خفه کند. نمايندگانِ مجلس در نيويورک، مريلند و ايلينويز طرحي را آمادۀ تصويب کردهاند که براساس آن، کمکهزينههايي که به دپارتمانهاي مطالعات آمريکايي حاميِ بايکوت پرداخت ميشده، قطع شوند. بسياري از رؤساي دانشگاهها بهصورت يکجانبه جنبش بايکوت را محکوم کردهاند، بدون اينکه با دانشکدههاي خود مشورت کنند. «بنيامين نتانياهو» جنبش بايکوت را جنبشي يهودستيزانه خوانده است. اما جنبش بايکوت چيزي نيست مگر ابزاري سياسي براي اينکه دولتي را که به ديپلماسي اعتقاد ندارد تحت فشار بگذارد.
عجيب نيست که هيچ فعالِ سياسيِ مليگرايي، هيچ دايرۀ دولتياي، هيچ رئيس دانشگاهي يا هيچ فرمانداري دلش نميخواهند دربارۀ اين موضوع حرف بزند. آنان فقط در اين انديشه هستند که روايتهايي را که فلسطينيان را در مرکزِ توجه خود گذاشتهاند، خفه کنند و جنبش بايکوت را فلج سازند. براي اينکه صداي فلسطينيان را بشنويم بايد نخست بر اين تاکتيکهاي سکوتآور غلبه کنيم.
بيتالمقدس شرقي نمونۀ کوچکي است از مهاجرت اجباري که مشخصۀ زندگيِ هر روزۀ فلسطينيها است. اين بخش نمونهاي منحصربهفرد است؛ زيرا برخلاف ساير شهرهاي فلسطيني که اسرائيل در سال ۱۹۴۸ آنها را به خود ضميمه کرد، بيتالمقدس شرقي تا سال ۱۹۶۷ تحت حاکميت قوانين اردن بود. اسرائيل در سال ۱۹۶۷ اين بخش را نيز به اشغال خود درآورد. از آن زمان تاکنون بيتالمقدس شرقي بخشي از دولت نوخاستۀ فلسطين است و بهنوعي پايتخت آن بهحساب ميآيد؛ اما، برعکس نوارِ غزه و کرانۀ باختري، اسرائيل در سال ۱۹۸۰ به صورت يکجانبه بيتالمقدس شرقي را به خود ضميمه کرد و از آن زمان تاکنون تلاش ميکند تا اين بخش را از حيطۀ موافقتهاي سياسي بيرون بگذارد. اسرائيل ميکوشد تا بيتالمقدس شرقي را به بخش ديگري از «واقعيتي که هست» تبديل کند: حلکردنِ عملي مشکلات بدون اينکه دردسرهاي اخلاقي، قانوني يا حقوقي را در پي داشته باشد. بهاينترتيب، بيتالمقدس شرقي نمادي است از واقعيت تاريخي شهرهاي فلسطيني؛ شهرهايي مانند صفد، حيفا، جافا و...؛ شهرهايي که شاهد مهاجرت فلسطينيان از سرزمين مادريشان و آوارهشدنشان بودند. باقيماندۀ فلسطينيهايي که هنوز در اين شهرها زندگي ميکنند شهرونداني درجه دوم هستند. آنان بايد تاريخي را بخوانند که اسرائيليها نوشتهاند؛ تاريخي که در آن هيچ نشاني از فلسطين، قبل از تأسيس اسرائيل نيست.
من به بيتالمقدس شرقي رفتم تا از نزديک مکانيسمهاي قانوني و پليسي بهکارگرفته شده براي منزوي و آوارهساختن جمعيت فلسطيني را بررسي کنم. ميتوانم بگويم که جنبش بايکوت اقدامي ضرروي و نه کافي براي جلوگيري در برابر اين فرايند است.
مستعمرهسازي بيتالمقدس و اخراج اجباري ساکنانِ فلسطينياش: از ۱۹۴۸ تاکنون
اسرائيل از زمان تأسيس، فلسطينياني را که در بيتالمقدس زندگي ميکنند همچون مانعي بر سر راه خود ميبيند که اجازه نميدهند جمعيت يهودي بيتالمقدس و ساکنان مناطق ساحلي اسرائيل به هم متصل شوند. بيتالمقدس غربي، که روزگاري تنوع جمعي و مذهبي فراواني داشت، اکنون به منطقهاي تبديل شده که اکثر ساکنان آن يهودي هستند. صهيونيستها براي رسيدن به چنين انتقال جمعيتي حدود ۸۰ هزار فلسطيني را از بيتالمقدس غربي بيرون راندند؛ اين يعني نيمي از فلسطينيان ساکن بيتالمقدس غربي. پس از جنگ ۱۹۶۷، اسرائيل بخشهاي ديگري را نيز از کرانۀ باختري تصرف کرد. اکنون از نظر قانونِ اسرائيل، ساکنان فلسطينيِ بيتالمقدس شهروند نيستند و «ساکنانِ خارجي» محسوب ميشوند. اين فشارها براي اين است که آنان خانه و کاشانۀ خود را ترک کنند. بهاينترتيب، فلسطينيهاي بيتالمقدس بايد در سرزمين مادريشان بهعنوان خارجي زندگي کنند. آنها هرلحظه در معرض خطر از دستدادنِ خانهشان هستند.
در دسامبر ۱۹۹۵، وزير کشور اسرائيل، مصوبهاي را ابلاغ کرد که براساس آن، فلسطينيهايي که براي هفت سال پياپي ساکن اورشليم نبودهاند سلب مالکيت ميشوند. اين فلسطينيها ناچار شدند به کرانۀ باختري بروند. در سال ۲۰۰۸، اسرائيل براساس اين مصوبه اجازۀ اقامت ۴۵۰۰ فلسطيني ساکن اورشليم را باطل کرد. اين مصوبه در سال ۲۰۰۸ باطل شد، اما تأثيرات جمعيتي آن براي هميشه باقي ميماند. اسرائيليها با طرح کلان بيتالمقدس ۲۰۰۰ اظهار کردند که مصمماند تا نسبت جمعيت يهودي به فلسطيني را ثابت نگاه دارند؛ يعني نسبت ۷۰ به ۳۰ را. دادگاههاي بيتالمقدس بهگونهاي دعاوي فلسطينيان عليه مشکلات را مردود اعلام ميکنند که انسان مطمئن ميشود اين سياست راهبردي آنان است. اسرائيل اعلام کرده است که فلسطينيها فقط حق دارند در ۱۳ درصد زمينهاي بيتالمقدس زندگي کنند. اجازۀ ساختوساز بهسختي به فلسطينيها داده ميشود. در سال ۲۰۰۸، مقامات اسرائيلي از ميان ۴۰۰ درخواست ساختوساز، فقط ۱۲۵ درخواست را پذيرفتند. درنتيجه، فلسطينيان مجبور ميشوند بدون مجوز اقدام به ساختوساز کنند.
در فاصلۀ سالهاي ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۸، مقامات اسرائيلي حدود ۶۷۰ خانۀ فلسطيني را بهدليل نداشتن مجوز تخريب کردند. اسرائيلي-يهوديها نيز پيوسته درحال ساختوساز غيرمجاز هستند، اما کسي خانۀ آنها را خراب نميکند. از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱، ۸۲ درصد از ساختوسازهاي غيرمجاز در بيتالمقدس را يهوديان انجام دادهاند. اين درحالي است که ۸۰ درصد اقدامات عليه فلسطينيان بوده است. اينها همه سياستهاي تبعيضي اسرائيل هستند که در روز روشن انجام ميگيرند.
اسرائيل در سال ۱۹۶۷، ۷۰۰۰۰ کيلومتر مربع از بيتالمقدس شرقي را به اشغال خود درآورد. يکسوم اين زمينها ملک خصوصي عربهاي فلسطيني بود. براساس گزارش گروه حقوق بشر اسرائيلي، بتسلم، تا پايان سال ۲۰۰۱ حدود ۴۶۰۰۰ واحد مسکوني در اين مناطق براي يهوديها ساخته شده است، اما فلسطينيها حتي نتوانستهاند يک خانه هم بسازند. ۱۰۰۰ پارک، ۳۴ استخر و ۲۶ کتابخانه هم براي جمعيت يهودي بيتالمقدس ساخته شده است. درمقابل، فلسطينيهاي ساکن بخش شرقي ۴۵ پارک دارند، دو کتابخانه و هيچ استخري ندارند. دولت اسرائيل دست در دست يهوديان درحال بيرون کردن فلسطينيها از خانههايشان است. آنان بهانۀ خود را براي خلع يد پيدا ميکنند: عدم اثبات اينکه زمين اصالتاً متعلق به آنهاست، نداشتن مجوز براي ساختن يا مطابق نبودن با انبوهي از قانونهاي ظالمانهاي که عليه فلسطينيان به تصويب رسيده است. دادگاه براساس همين قوانين حکم صادر ميکند و آنگاه نوبت شهرکنشينان يا پليس است تا اقدام به تخليۀ خانه کنند. پليس مأموريت محافظت از شهرکنشيناني را دارد که به خانهها هجوم ميآورند. اسرائيل حدود ۲۰ ميليون دلار براي محافظت از شهرکنشينان در بيتالمقدس شرقي هزينه اختصاص داده است. شهرکنشينان با خيال راحت هر قانوني را که دلشان بخواهد ميشکنند و هيچکس هم حق اعترض ندارد؛ چون پليس براي محافظت از آنان مستقر شده است. خانوارهاي فلسطيني از خانهشان بيرون ميشوند، شهرکنشينان خانهشان را تصرف ميکنند و آنان مجبورند درمقابل خانهشان در چادر زندگي کنند تا جايي براي زندگي پيدا کنند. دادگاههاي اسرائيلي، نيروي پليس و شهروندان مسلح اسرائيل دست در دست هم درحال تغيير بافت جمعيتي بيتالمقدس شرقي هستند.
جنبش بايکوت، مقاومت و روايت فلسطيني
شوراي امنيت سازمان ملل در قطعنامۀ ۴۷۶ خود که در سال ۱۹۸۰ صادر شده است، تلاش اسرائيل براي الحاق بيتالمقدس شرقي به خاک خود را محکوم کرده است: تمامي اقداماتي که براي تغيير بافت جمعيتي، جغرافيايي و تاريخي بيتالمقدس انجام ميپذيرد، فاقد ارزش حقوقي و بياعتبار هستند و بايد متوقف شوند.
حتي آمريکا نيز بهعنوان قدرتمندترين و نزديکترين متحد اسرائيل با اين اقدامات مخالف است. اما اسرائيل هيچ بازخورد عملي و واقعي دربرابر رفتارش نميبيند و به همين دليل بدون هيچ وقفهاي درحال گسترش استعماري شهرکهاي خود است. فرايند صلح اسلو نيز نه تنها به مقاومت فلسطين ياري نرسانده است، بلکه به توسعهطلبي اسرائيل دامن زده است. قرارداد اسلو که براساس منطق زور تحميل شد اعلام کرده است که ۵۴ درصد از شهرکنشينان يهودي «همسايگان» هستند و بنابراين قانوناً حق سکونت دارند. جمعيت شهرکنشينان يهودي از ۲۰۰ هزار نفر در سال ۱۹۹۳، که قرارداد اسلو امضا شد، تا کنون ۳ برابر شده و به ۶۰۰ هزار نفر رسيده است. در فوريۀ ۲۰۱۱، رهبران فلسطيني پيشنويس قطعنامهاي را تقديم شوراي امنيت کردند که شهرکسازي اسرائيلي را محکوم ميکرد. دولت اوباما اما جلوي تصويب قطعنامه را گرفت. «سوزان رايس»، نمايندۀ آمريکا در سازمان ملل در آن زمان گفت: «از بهار دهۀ پيش تاکنون شهرکسازيهاي اسرائيل در مناطقي که در سال ۱۹۶۷ اشغال شده است امنيت اسرائيل را به خطر انداخته است و تمامي اميدها را براي صلح و ثبات در منطقه نقش بر آب کرده است. ادامۀ شهرکسازي نقض آشکار تعهدات بينالمللي توسط اسرائيل است و اعتماد ميان طرفين را از ميان برميدارد و چشمانداز صلح را نيز تيره و تار ميکند. اما تصويب اين قطعنامه صرفاً اوضاع را پيچيدهتر و دشوارتر ميکند».
آمريکا از اسرائيل بهصورت نظاممند حمايت ميکند، بههمين دليل اسرائيل هيچ انگيزهاي ندارد تا سياستهاي خود را تغيير دهد. «جو بايدن» در سفرش به اسرائيل در سال ۲۰۱۰ گفت که شهرکسازي، گفتگوهاي صلح را به خطر مياندازد. طرفه آنکه طي همين ملاقات، دفتر نتانياهو بيانيهاي صادر کرد و اعلام کرد که قصد دارد شهرکهاي جديد بسازد. حتي خودِ جو بايدن هم به زمانِ صادرشدن اين بيانيه اعتراض کرد. اسرائيل در سال ۲۰۰۲ شروع به ساختن ديوار حائل کرد و اين ديوار قرار است تا سال ۲۰۲۰ تمام شود و تا آن زمان، از ميان ۸۵ درصد از زمينهاي کرانۀ باختري عبور خواهد کرد. اسرائيل حتي حاضر نيست به حق فلسطينيان براي زندگي در ۱۳ درصد باقيماندۀ سرزمينشان نيز گردن بگذارد.
در ۹ جولاي ۲۰۰۵ و پس از ۱۶ سال گفتگوهاي بيحاصل صلح سازمانهاي مدني، افراد و گروههاي سياسي فلسطيني زندگي خود را در دستانشان گرفتند. کميتۀ ملي بايکوت (بي.ان.سي) بيانيه خود را صادر کرد و اعلام کرد که اسرائيل بايد بايکوت و تحريم شود تا دست از اشغالگرياش بردارد. اين جنبش خواستار عدالت براي فلسطينيها است و از حق آوارگان فلسطيني براي بازگشت به خانههايشان حمايت ميکند. اين جنبش حمايت همهجانبۀ آمريکا از اسرائيل را محکوم ميکند و خواهان اين است که جامۀ جهاني ضعف و ناتوانياش را کنار بگذارد و در برابر اسرائيل بايستد.
اين جنبش، طي حيات کوتاه خويش و بدون داشتن رهبري متمرکز و با وجود تنگناهاي شديد مالي، به موفقيتهاي بزرگي دست يافته است: بزرگترين بانک دانمارک، بانک اسرائيليِ «هاپوآليم» را در ليست سياه خود قرار داد؛ زيرا اين بانک از ساختِ شهرک در مناطق اشغالي حمايت مالي ميکرد. بزرگترين نهاد سرمايهگذاري هلند پنج بانک اسرائيلي را به دليلي مشابه تحريم کرد. بزرگترين دانشگاه آفريقاي جنوبي، دانشگاه ژوهانسبورگ، روابط خود را با دانشگاه «بنگوريون» بسيار محدود کرد. «نائومي کلاين»، روزنامهنگار مشهور و نويسندۀ کتاب دکترين شوک، جلوي انتشار کتابش در اسرائيل را گرفت. خوانندۀ مشهور، «الويس کاستلو» از اجراي کنسرت در اسرائيل انصراف داد. «استفان هاوکينگ»، مشهورترين دانشمند جهان، از شرکت در کنفرانسي در اسرائيل خودداري کرد. «کن لوچ»، کارگردان شهير انگليسي، دعوت جشنوارۀ فيلم حيفا را رد کرد. در تازهترين تحول نيز انجمن مطالعات آسيايي آمريکاييها و چند نهاد ديگر به بايکوت اسرائيل پيوستند. اينها بخشي از پيروزيهاي جنبش بايکوت در طول ۹ سال حياتش است.
اگرچه هيچکدام از اين پيروزيها نتوانستهاند وضعيت عيني مردم فلسطين را بهبود ببخشند، اما آنها معادلات جهاني را برهم زدهاند؛ اسرائيل ديگر نميتواند هرکاري که خواست انجام دهد و هيچ واکنشي نبيند. اين جنبش خشونت نهادي اسرائيل عليه فلسطينيها را به دادگاه برده است. علاوهبراين و از همه مهمتر، اين جنبش باعث شده است تا فلسطينيها نقش فعالتري در عرصۀ سياسي ايفا کنند.
«هانا آرنت» در ريشههاي توتاليتاريسم مينويسد که نقض بنيادين آزادي، محروم کردن فرد از حق آزادياش نيست؛ بلکه محروم کردن فرد از حقش براي عمل است، محرومکردن فرد از حقش براي فکرکردن نيست؛ بلکه محرومکردن او از حقش براي اظهار عقيده است. اسرائيل به همراه آمريکا حق فلسطينيان براي عمل را منکر ميشوند. جنبش بايکوت تلاشي است براي احقاق حقوق فلسطينيان براي عملکردن و حمله به اين جنبش؛ يعني هرچه محدودتر کردن فلسطينيها.
امالکرد و هزارانهزار فلسطيني مانند او ميخواهند کاري کنند تا شرايط را بهتر کنند اما نميتوانند. محکوم کردن جنبش بايکوت اين پيام را به آنها ميرساند که از پشتيباني بينالمللي هم برخوردار نيستند. تضعيف جنبش بايکوت باعث ميشود تا هزارانهزار فلسطيني بپذيرند که اوضاع قرار نيست هيچوقت تغيير کند و آنان مجبورند ظلم تحميلي را بهعنوان وضعي طبيعي قبول کنند. براي احقاق آزادي فلسطينيها يقيناً جنبش بايکوت کافي نيست، اما اين جنبش بههرحال گونهاي مقاومت است. نميدانم چه کسي اولين بار اين سخن را گفته است، اما من نيز اکنون ميگويم: «مقاومت ميکنم پس هستم». فلسطينيها تصميم گرفتهاند باشند.
- اين نوشتار ترجمهاي است آزاد از «دادگاهي براي خشونت نهادي: جنبش بايکوت اسرائيل و جنبش مقاوت».
*لس آنجلس ريويو او بوکز
* نورا عراکات
وي نويسنده و وکيلي است مدافع حقوق بشر که درحال حاضر در دانشگاه تمپل، حقوق تدريس ميکند. او يکي از اعضاي «مرکز بديل»، شبکهاي متشکل از وکلاي مدافع حقوق بشر است که هدف حمايت از پناهندگان فلسطيني و حق سکونت آنها را دنبال ميکنند. عراکات از سال ۲۰۰۹ در دانشگاه جورجتاون بهعنوان استاد مدعو، حقوق بشر بينالمللي تدريس ميکند.