شبکههای اجتماعی و دموکراسی
آسمان آبي/ متن پيش رو در آسمان آبي منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست فرانسيس فوکوياما| در چند ماه گذشته حال شبکهها، غولهاي مجازي و سيستم عاملهاي بزرگ اينترنتي چون فيسبوک، گوگل و توئيتر خوب نبود. مارک زاکربرگ، بنيانگذار فيسبوک پس از برگزاري انتخابات سال 2016 درآمريکا اين ادعا را که شبکه فيسبوک شبکههاي مجازي را تحت تأثير قرار داده است، ادعايي غيرمنصفانه و احمقانه توصيف کرد. با اين حال شريل سندبرگ، مديرعامل اجرايي فيسبوک مجبور شد براي جبران خسارتي که فعاليت اين سيستم عاملها در آمريکا به وجود آورده بودند يک هفته را در واشنگتن بگذراند زيرا اخيرا مشخص شده است روسها نهتنها در فرايند انتخابات رياست جمهوري آمريکا نقش برجستهاي داشتند، بلکه توانستند برخي از اعضاي کمپين انتخاباتي ترامپ را بخرند. پس از آن بود که توئيتر اعلام کرد حساب کاربري موسوم به TEN-GOP@ که در ظاهر بهعنوان سخنگوي اعضاي حزب جمهوريخواه مستقر در ايالت تنسي فعاليت ميکرد، اما در عمل در قامت يک غول يا ترول روسي نقشآفريني داشت و تلاش ميکرد تا پيامهاي نژادپرستانه و توهينآميز را منتشر کرده و زمينه را براي افزايش موج خشونتها فراهم کند. اين اکانت ماهها فعاليت ميکرد تا اينکه هسته اصلي حزب به سيستم عامل توئيتر پيام داد تا مانع از فعاليت اين اکانت شوند. پسلرزههاي انتخابات رياست جمهوري ايالات متحده دامان بسياري از شرکتهاي عامل اينترنتي را گرفته است تا جايي که مديران بسياري از اين سيستمها ناچار شدند در برابر کميتههاي کنگره ايستاده و در ارتباط با مسئوليت خود نسبت به دموکراسي و اصول آمريکايي توضيحاتي را ارائه دهند. اينترنت و ظهور شبکهها و رسانههاي مجازي، زمينه و بستر را براي گفتوگوي آزاد در سراسر جهان فراهم کرده و حتي ابعاد آن را گستردهتر کرده است. هرچند اين حقيقت را نبايد ناديده گرفت که اينترنت و دسترسي آزاد به اطلاعات و دادهها موجب شده است تا شرايط گفتمان نيز تغيير کند. طبيعتا اطلاعات و دادههاي نادرست ميتواند سياستها را تحت تأثير قرار داده و زمينهساز نتايج غيرمعکوس شود. بهطور کلي حمايت از آزادي بيان يک ايده جهاني است و حاميان زيادي دارد، در چنين شرايطي براي مقابله با دادههاي نادرست و گمراهکننده، راهحل سانسور اطلاعات نيست، بلکه ميتوان با ارائه اطلاعات درست و دقيق مانع از هرگونه گمراهي شويم. هر اندازه اطلاعات و دادههاي بيشتري در اختيار داشته باشيم طبيعتا بهتر ميتوانيم با اطلاعات نادرست مقابله کنيم. با اين حال هنوز مشخص نيست که آيا پيروي از اين استراتژي در عصر اينترنت نتيجه بخش خواهد بود يا خير، چرا که هماکنون شرايط بهگونهاي است که هرکس به راحتي ميتواند با استفاده از سيستمهاي عامل و رباتها پيامهاي بد را به سرعت منتقل کند. به بياني ديگر سيستمهاي عامل به فرايند جهاني شدن کمک کردند و موجب شدند تا اطلاعات به راحتي و با سرعت منتشر شوند، اين خود نکتهاي مثبت است، اما داستان زماني تلخ ميشود که گروهي بااستفاده از اين مزايا زمينه را براي توطئهسازي فراهم ميکنند. مديران سيستمهاي عامل ميگويند همانگونه که افراد به راحتي و بدون محدوديت قادرند با يکديگر گفتوگو کنند، طبيعتا ميتوانند در فضاي مجازي پيامهايشان را به اشتراک بگذارند. از اينرو نظارت کامل و دقيق بر فعاليتهاي آنها امکانپذير نيست. با اين حال انتشار سريع اخبار جعلي و هدفمند و همچنين استفاده از سيستمعاملها براي تحقق اهداف سياسي مضر باعث شده است تا رهبران به احيا و بازبيني مقررات حاکم بر اين ساختارها بينديشند. بهعنوان نمونه آلمان براي مقابله با کساني که پيامها و اخبار جعلي را منتشر ميکنند جريمههاي سنگيني را پيشبيني کرده است. به بياني ديگر سيستمعاملهايي که اجازه انتشار اخبار خلاف واقع را ميدهند، ممکن است به پرداخت مبلغي بيش از 50 ميليون يورو محکوم شوند. در ايالات متحده افرادي چون جان مک کين همراه با دو سناتور ديگر لايحهاي را پيشنهاد کرده و بر مبناي آن محدوديتهايي را پيشنهاد دادند. چنين پيشنهاداتي و همچنين تلاش دولتها براي مجازات کساني که اخبار را جعل ميکنند تا اندازهاي ميتواند نظم حاکم بر فضاي مجازي را کنترل کند، با اين حال حقيقت آن است که کنترل کامل اين بخش بسيار دشوار است. در اين ميان آنچه بيش از هر چيز بحث برانگيز شده، آن است که آيا محدوديتهاي اعمال شده بر رسانههاي اجتماعي در تقابل با دموکراسي و ارزشهاي حاکم بر آن قرار ميگيرد يا خير. اين دقيقا همان چالشي است که هماکنون آمريکا و اروپا با آن دست به گريبان هستند. در اين ميان ميتوان گفت در ميان دموکراسيهاي توسعهيافته، اصلاحيه اول آمريکا در ارتباط با آزادي بيان که اندک محدوديتهاي سياسي را تعريف کرده است در نوع خود منحصر به فرد است، اما در مقابل عملکرد بسياري از کشورهاي اروپايي در اين زمينه نادرست بوده است. بهطور کلي اروپاييها در جستوجوي قدرت دولتي براي تنظيم رفتارها و واکنشها هستند. بر همين اساس براساس باور آنها و همچنين در خوشبينانهترين حالت دولت در قامت يک محافظ بيطرف منافع عمومي ظاهر ميشود؛ بنابراين بخشهاي دولتي در اروپا بيش از آمريکا بهعنوان اهرمي براي مبارزه با اخبار جعلي شناخته ميشوند. اين در حالي است که از منظر آمريکاييها دولت تهديدي جدي عليه آزادي فردي قلمداد ميشود. براساس چنين نگاهي بخشهاي عمومي هيچگاه در قالب خيرخواه جمعي و حامي منافع عمومي قلمداد نميشوند. با اين حال در شرايط کنوني تلاشهايي براي کنترل محتوا هم در آمريکا و هم در اروپا در جريان است و در چنين شرايطي نميتوان گفت آيا حاکميت قانون در اولويت قرار دارد يا ارزشهاي حقوق بشري. اين وضعيت در ايالات متحده دشوارتر است چرا که رئيسجمهوري اين کشور براي مقابله با منتقدانش اخبار آنها و رسانههايشان را جعلي قلمداد ميکند. بنابراين به باور گروهي از تحليلگران کنترل محتوا و اطلاعات بايد توسط خود سيستم عاملها انجام شود. طبيعتا اين مسئله مسئوليت اين غولهاي مجازي را افزايش خواهد داد. تا پيش از اين سيستم عاملها بايد در برابر نشر و انتشار پيامهاي تروريستي، مواردي مربوط به هرزهنگاري کودکان و آزار و اذيت آنها محدوديتهايي را تعريف ميکردند، اما حالا دامنه پيامهايي که بايد محدوديتهايي براي آنها تعريف شود، گسترش يافته است. در اين ميان مشکل ديگري نيز وجود دارد و آن رقابت ميان شرکتهاي رسانهاي است که تلاش دارند ديدگاه متفاوتي را ارائه دهند. اين مسئله در ارتباط با سيستمهاي عامل صادق نيست چرا که برخلاف رسانه، سيستمهاي عامل متنوع و زيادي وجود ندارد. با اين حال بستري چون فيسبوک بهعنوان پيامرسان جهاني فعاليت ميکند، اما از برنامه سياسي خاصي پيروي نميکند. اين بنگاه در جستوجوي سود حداکثري است. علاوه بر اين، اين سيستم عامل و ساير اپليکيشنهاي مشابه از قدرت و توان و حتي امکانات کافي براي اعمال محدوديت بر پيامهايي که مردم در سراسر جهان تلاش دارند تا آنها را با يکديگر بــه اشــتــراک بگذارند، برخوردار نيستند.