سرمقاله جوان/ ۴ درصدیهای پرمدعا!
روزنامه جوان/ « ۴ درصديهاي پرمدعا!» عنوان يادداشت در روزنامه جوان به قلم محمدجواد اخوان است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد: در ميانه تحولات ثبتنام داوطلبان شرکت در انتخابات مجلس يازدهم، يکي از جنجاليترين اظهارنظرها را يکي از نامزدهاي طيف موسوم به اصلاحات طرح کرد که از قضا از نمايندگان مجلس ششم و دبيرکل حزبي است که بر خاکسترهاي حزب منحله مشارکت برپا شده است. علي شکوري راد در پاسخ به سؤال خبرنگاري که از تأثير اعتراضات و اغتشاشات اخير بر سبد آراي جريانات سياسي پرسيده بود، صراحتاً بيان کرد که به دليل آنکه پايگاه اجتماعي جريان متبوع وي در قشر مرفه است و اصولگرايان در مناطق حاشيهنشين و کمتربرخوردار عمدتاً پايگاه اجتماعي دارند، وي و دوستانش چندان نگران انتخابات نيستند. اين اعتراف و اذعان صريح يک فعال سياسي شناختهشده دومخرداد، خواسته يا ناخواسته، حقايق مهمي را در خصوص آرايش سياسي اجتماعي جامعه آشکار ميکند که همقطاران وي تاکنون از پذيرش آن خودداري ميکردند. برخي از اين حقايق را در ادامه ميتوان چنين برشمرد: ۱- اعتراف صريح وي مبني بر تمرکز سرمايه اجتماعي اين جريان و متحدانش در قشر مرفه، خط بطلان آشکاري بر تمام ادعاهاي چندين و چندساله جريان مدعي اصلاحات مبني بر اکثريت بودن در جامعه است. بهروشني پيداست که طبقه مرفه در مقابل طبقه محروم و متوسطبهپايين، بهمراتب داراي جمعيت کمتري است و اين حقيقت البته بر اساس واقعيات اقتصادي برگرفته از اصل «پارتو» قابلاثبات است. چگونه است که جرياني که خود ميداند شعارهايش تنها براي جمعيت اندکي که در مناطق مرفه تهران و کلانشهرها ساکن هستند جذابيت دارد، داعيه اکثريت دارد؟ البته اين اعتراف ديرهنگام اصلاحطلبان، قبلاً نيز بر تحليلگران پوشيده نبود؛ چراکه ميزان آراي نماينده اين طيف (دکتر مصطفي معين) در انتخابات سال ۱۳۸۴ سقف حمايت جامعه از شعارهاي افراطي اين طيف بود. ۲- در کوران انتخابات رياست جمهوري ۱۳۹۶، يکي از رقباي آقاي روحاني از شکاف ۴ و ۹۶ درصدي سخن گفت و البته اين نگاه بهشدت با واکنش آقاي روحاني و حاميانش از جمله اصلاحطلبان مواجه شد. نگارنده هيچگونه قضاوتي در خصوص دقت اين تقسيمبندي ندارد، اما اکنون يکي از حاميان آقاي روحاني صراحتاً اذعان ميکند که اين جريان پايگاهش در ميان مرفهان (نزديکترين تعبير به همان ۴ درصديهاي يادشده) است. البته تجربه ۱۶ سال مديريت دولتهاي سازندگي و دومخرداد و شش سالي که بار ديگر تکنوکراتها بر مديريت اجرايي کشور مستولي شدهاند، بهخوبي نشان ميدهد که چگونه قشر محروم و مستضعف در برنامهريزيهاي کلان دولتي به محاق رفته و برمبناي مطالبات اقليتي از مرفهان تصميمگيري ميشود. اظهارات امثال شکوري راد، به بسياري از رويکردهاي تکنوکراتها، معنا و مفهوم ميدهد و دليل لهشدن دهکهاي محروم جامعه را زير چرخهاي سنگين توسعه وارداتي آشکار ميکند. ۳- ۱۰سال پيش و در دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري، شکاف فقر و غنا به مهمترين گسل تعيينکننده در آراي مردم تبديل شد و هر ناظر منصفي که از وضعيت اقتصادي و اجتماعي کشور آگاه بود، ميتوانست درک کند که چرا نامزد جريان شمالشهرنشين در اين انتخابات ناکام مانده است! اما اصلاحطلبان که خود بهخوبي ميدانستند، سبد آرا چگونه بوده، حاضر به پذيرش حقيقت نشده و با برهم ريختن شهرهاي بزرگ، قدرتي را که نتوانستند در پاي صندوق کسب کنند در کف خيابانها طلب ميکردند. آيا اصلاحطلباني همچون شکوري راد که ميدانستند اين جريان تنها در مرفهان بالانشين محبوبيت دارد، اکنون بهخاطر اشتباه خود و متهم کردن نظام به تقلب و خدشهدار نشان دادن انتخابات، عذرخواهي ميکنند؟ جالب اينجاست که ۴ درصديها (که با توجه به اذعان شکوري راد نه يک برچسب، بلکه يک عنوان بامسما است) انتخابات بدون خود را غيررقابتي تلقي کرده و مدعياند که اگر صلاحيتشان احراز شود، آراي جامعه به سمت آنها گرايش پيدا خواهد کرد! سؤال اينجاست درحاليکه اکثريت جامعه در زمره افراد متوسطبهپايين و حتي محرومان هستند، به چه دليل بايد در انتخابات به نامزدهاي موردحمايت مرفهان رأي دهند؟ بهنظر ميرسد اميد اصلاحطلبان و ديگر حاميان دولت در انتخابات آتي آن است که در اثر بيتدبيرهاي چندسال اخير در عملکرد دولت اعتدالي، طبقه محروم و مستضعف از مشارکت در انتخابات رويگردان شوند و سبزها، بنفشها و اخيراً سفيدها با دوقطبيسازيهاي کاذب در موضوعاتي، چون حجاب و اينترنت بتوانند با رأي اقلي مناطق مرفهنشين و متوسط به بالا، انتخابات را ببرند. در صورت موفقيت اين جريانات، بايد اين سؤال را پرسيد که مجلس و دولتي که بر اساس مطالبات اقليت تشکيلشده و به خواستههاي اکثريت مردم توجهي ندارد، در صورت تشکيل تا کجا دوام خواهد آورد؟