نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

نه واقعی، نه منطقی ، نه مفید

منبع
اعتماد
بروزرسانی
نه واقعی، نه منطقی ، نه مفید
اعتماد/ متن پيش رو در اعتماد منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست عباس عبدي/ آقاي سردار جعفري در گفت‌وگويي تلويزيوني نکاتي را مطرح کردند که بازتاب گسترده‌اي داشت و موجب تعجب فراوان براي مخاطبان شد. بد نيست که برخي گزاره‌هاي مورد نظر ايشان را دقيق‌تر تحليل کنيم. در يک مورد اظهار داشته‌اند که: «الان در همين کشورهايي که مهد دموکراسي هم هستند بايد نگاه فرد با نگاه حکومت بخواند. اما آقاياني که اينجا روي کار مي‌آيند ابايي ندارند که بگويند ديدگاه ما با رهبري اختلاف دارد... در همه کشورها اينطور است که عقبه فکري افراد را بررسي مي‌کنند.» اين گزاره‌ها هيچ واقعيتي ندارند ولي مساله فراتر از واقعيت نداشتن است. فرض کنيم که اين گزاره‌ها درست باشند، در اين صورت بايد پرسيد که اين حکومت و نگاه آن از کجا آمده‌اند که مردم بايد با آن هماهنگ شوند؟ آيا پيش‌تر آن را کسي از آسمان نازل کرده است؟ يا کسي به زور آن را بر اين مردم تحميل کرده؟ يا آنکه خود مردم آن را انتخاب کرده‌اند؟ اگر دو مورد اول باشد که ديگر دموکراسي نيست و نيازي به انتخابات ندارند. اگر مورد سوم باشد، براساس چه منطقي خواهند گفت که مردم بايد با نگاه حکومت هماهنگ شوند؟ به‌علاوه بالاترين قدرت حکومت را مردم انتخاب مي‌کنند و نيازي نيست که با جاي ديگري هماهنگ شوند. دموکراسي‌ها برآمده از مردم هستند و نه برعکس. تنها در حکومت‌هايي که برآمده از مردم نباشند، مي‌توان گفت که نامزدها مجبورند که خود را با نگاه حکومت هماهنگ کنند. و الا خواست مردم در يک حکومت دموکراتيک بايد همواره جاري و ساري باشد و اگر نباشد آن حکومت دموکراتيک نيست. اتفاقا ويديويي که از ديدار مرحوم امام با خبرگان قانون اساسي پخش شده است، ناظر به همين نکته است. آنجا که اعلام کرده‌اند: «حق با اکثريت مردم است، حتي اگر اشتباه تصميم بگيرند. شما ولي آنها نيستيد که بگوييد اين به ضرر شماست پس ما نمي‌کنيم. ملت مي‌خواهد آن کار را بکند، به من و شما چه؟» حالا فرض کنيم همه جاي دنيا همين‌طور است که ايشان توصيف کرده‌اند. فرض محال که محال نيست. در اين صورت بر اساس منطق خودشان اتفاقا ايران نبايد چنين باشد. چون هر وقت به جاهاي ديگر جهان استناد مي‌شود فوري گفته مي‌شود که اينجا ايران است و فرق دارد. در هر حال نکته مهم اين است که مردم نمي‌توانند خود را با حکومت هماهنگ کنند، ممکن است تبعيت کنند، ولي اين تبعيت از روي اختيار نيست. اگر حکومتي به هر دليلي بخواهد مردم با آن هماهنگ شوند يا مديران و نمايندگان آن با حکومت هماهنگ باشند در اين صورت انتخابات بي‌معنا است. يا مشارکت گسترده انتخاباتي بي‌معنا است. مگر آنکه اکثريت مردم با ارزش‌ها و افکار مورد نظر هماهنگ باشند که در اين صورت مشکلي نمي‌ماند و به‌طور طبيعي همان افراد مورد نظر را انتخاب مي‌کنند و نيازي به وجود چنين قيودي نيست. شايد گفته شود که شناخت آن ويژگي‌ها نه کار مردم بلکه در اصل، کار شوراي نگهبان است. در يک جامعه شفاف و آزاد، مردم بهتر از هر کس ديگري مي‌توانند بگويند که چه کسي را مطابق آن معيار مي‌دانند يا نمي‌دانند. تجربه هم همين را نشان مي‌دهد. بنابراين جمله آقاي عزيز جعفري نه‌تنها واقعيت ندارد، بلکه معقول هم نيست و حتي اگر واقعيت داشت و معقول هم بود در ايران نبايد اجرا مي‌شد. البته مفيد هم نيست زيرا تالي فاسد اين نگرش آنجاست که بر اثر اجرايي شدن آن کم‌کم شکاف بزرگي ميان خواست‌ها و نگرش‌ها و مطالبات مردم و حکومت پيش مي‌آيد و هر چه مي‌گذرد اين شکاف بزرگ‌تر مي‌شود و در نهايت روند طبيعي امور متوقف و حکومت و کشور دچار بحران مي‌شوند. در ادامه خطاب به نامزدهاي نمايندگي اظهار شده است که: «خب اگر ديدگاهت اختلاف دارد براي چه آمدي؟... اينکه صرفا هر کسي مي‌گويد در چارچوب هستيم کافي نيست.» واقعيت اين است که چرا افراد بايد دروغ بگويند؟ اين همان وضعيتي است که رياکاري را ايجاد کرده است، که عده‌اي خود را در قالب‌هاي ديگري جا بزنند. البته همه چنين نيستند، بسياري نيز آرا و عقايد خود را خيلي شفاف و روشن بيان مي‌کنند. طبعا داور نهايي مردم هستند. اگر مردم ندانند که فلان ليست يا فرد وابسته به چه انديشه و برنامه‌اي است، ديگر چه انتظاري از مردم مي‌رود و اگر مي‌دانند، چرا نبايد به آنچه دوست دارند راي دهند؟ اگر مطابق نظر ايشان بخواهد عمل شود، اصولا راي‌گيري عملي بيهوده و اضافي است. بهتر خواهد بود که به جاي مردم خودشان هر کس را که صالح مي‌دانند انتصاب کنند هم مطمئن‌تر است و هم کم‌هزينه‌تر و هم اينکه خيال مردم راحت مي‌شود. اينکه نمي‌شود بگوييم: «از اول انقلاب تا امروز مشکل ما در اداره کشور با تفکراتي که به اسم تفکر انقلابي اما در حقيقت تفکر ليبرالي بوده‌اند، بوده است. براي حل اين معضل يا عبور از اين مشکل بايد کساني که در چارچوب اين نظام هستند پاي کار بيايند. مبناي اين جمهوري اسلام ناب است.» يعني در 40 سال گذشته مردم در انتخاب خود به خطا رفته‌اند. اين چه حرفي است؟ چه کسي چنين متر و معياري را به شخص مي‌دهد که اين‌گونه داوري کند؟ چه کساني در اين 40 سال بيرون گود نشسته بودند که اکنون به حضور در ميدان دعوت مي‌شوند؟ يک نفر را مي‌توان نام برد؟ همه آمده‌اند. وضع همين است که شاهديم. ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره