سریال فرصتسوزی در بورس تهران
دنياي اقتصاد/ متن پيش رو در دنياي اقتصاد منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست سليمان کرمي/ رشد بورس تهران ادامه دارد و جولان نقدينگي خرد بيش از هميشه خودنمايي ميکند. شايد براي کمتر کسي اين تصور وجود داشت که شاخص اينچنين راحت تا مرز ۴۰۰ هزار واحد رشد کند. هر چه جلوتر ميرويم امکان پيشبيني روند آتي سهام به شدت کاهش مييابد و اين موضوع نيز از دو عامل التهاب نقدينگي در بازار و از سوي ديگر تشديد روزافزون عدم قطعيتها ناشي شده است. از ميانه شهريور که ارزش معاملات بورس به دو و در بعضي روزها به سه هزار ميليارد تومان رسيد اشاره شد که با اين حجم نقدينگي نبايد انتظار رفتار منطقي از بازار داشت. بهنظر ميرسد صاحبان سرمايه خط پاياني را براي رشد روزافزون سرمايه خود متصور نيستند.
يکي از دلايل اصلي خروج بورس از مسير منطقي و تسلط فضاي هيجاني بر سهام را ميتوان در سياستگذاريهاي سازمان بورس بهعنوان مقام ناظر دانست. البته نميتوان هيجان شديد در معاملات سهام را تنها به عملکرد مقام ناظر مرتبط دانست بلکه برخي انتظارات و واقعيتهاي اقتصادي هستند که همچنان شرايط رشد را براي برخي از سهمها فراهم ميکنند و انتظارات فعالان بورسي که حالا بخش قابلتوجهي از اقتصاد کشور هستند سيگنالهاي هشدار را فعال کرده است. رشد سهام به کام بسياري شيرين نشسته است و بار ديگر صحبت از خطراتي که تهديدکننده بازار سرمايه و اقتصاد کشور از اين مجرا است احتمالا به مذاقشان خوش نيايد. سازمان بورس که به رشد پرشتاب شاخص بورس بهعنوان نمرهاي درخشان از کارنامه خود تکيه دارد نيز علائم هشدار را مشاهده کرده و نگراني خود را در قالب پيامکهايي به منظور «فرهنگسازي» به همگان ارسال ميکند. بخش زيادي از هيجان معاملاتي اين روزهاي سهام از تفکر ناظر بازار بهعنوان نمونهاي از دخالتهاي دولتي در اقتصاد کشور ناشي ميشود. کنترل، حمايت يا تنظيم بازار و قيمت از کليدواژههايي هستند که نشاندهنده نقش دولت در اقتصاد هستند. حال همين موارد بهخوبي در سياستگذاري ناظر بازار سرمايه نيز بهخوبي مشاهده ميشود. اما جبران مشکلات ناشي از دخالتهاي دولتي خود را در قالب واژهاي در ظاهر زيبا و سازنده مانند «فرهنگسازي» نشان ميدهد ولي در اصل مبنايي براي رفع تکليف و پاک کردن صورت مساله است.
پيامکهاي دلسوزانه ناظر به سهامداران
سازمان بورس طي روزهاي اخير پيامکهايي را بهصورت عمومي منتشر کرده است و درخصوص برخي ريسکهاي متوجه سرمايهگذاري در سهام هشدار و حتي به سرمايهگذاران استراتژي معاملاتي بهينه را نشان داده است. بهصورت خلاصه اين پيامکها شامل مواردي مانند: استفاده از صندوقهاي سرمايهگذاري مشترک در صورت نداشتن دانش تخصصي براي معامله سهام، لزوم در نظر گرفتن تنوع در سبد سرمايهگذاري از صنايع و شرکتهاي مختلف، پرهيز از توجه به شايعات، لزوم در نظر گرفتن ديد بلندمدت، توجه به سودآوري و ارزش ذاتي شرکتها، اشاره به سايتهاي رسمي اطلاعرساني مانند کدال، استفاده توامان از تحليل تکنيکال و بنيادي، توجه به آموزش و مديريت اعتبار خريد سهام است. در اينجا از اين قسمت بگذريم که اتفاقا اگر يک سرمايهگذار خلاف موارد بالا عمل ميکرد در يک سال اخير سودي به مراتب بيشتر از کساني داشت که همين موارد را رعايت ميکردند. احتمالا به وضوح مشاهده ميشود که هر چه آگاهي معاملهگر سهام طي يکسال اخير از اصول سرمايهگذاري در سهام کمتر بود و درک دقيقي از ريسک نداشت با بيتوجهي به هشدارها سرمايه خود را چند برابر ميکرد. با قوانين و بستري که فراهم آوردهايم بهصورت علني تحليل را تضعيف کردهايم و حال به سرمايهگذاران صندوقهاي سرمايهگذاري (بهعنوان جايي که تحليل بيشتر حاکم است) را پيشنهاد ميکنيم.
اما اگر واقعا اين اتفاقات اينچنين در بازار سرمايه کشور رايج شده است دليل آن چيست؟ کاش سازمان بورس ابتدا از خود اين سوال را ميپرسيد که چرا اتفاقا رفتارهاي غيرمنطقي و عدم توجه به ارزش ذاتي (به قول ناظر معيار مهمي به نام سودآوري) براي يک سرمايهگذار خرد سود بيشتري به همراه داشت؟ چرا فعاليت در بازار تبعيديهاي بورس (بازار پايه) با ساختاري کاملا غيرشفاف اتفاقا امکان کسب سودهاي بسيار بالاتر را فراهم ميآورد؟
فرق ناظر و معاملهگر در چيست؟
وضعيت کنوني و رونق و هجمه سنگين نقدينگي به بازار سرمايه از طرفي خوشحالکننده است و اميدواريم بورس سرانجام جاي خود را در اقتصاد کشور پيدا کند اما از سوي ديگر هشدارهايي که فعال شدهاند ما را نسبت به آينده نگران کرده است. کارشناسان بازار سرمايه يکي پس از ديگري طي چند ماه اخير به سازمان بورس درخصوص وضعيت کنوني بازار و دست روي دست گذاشتن مديران سازمان انتقاد داشتهاند اما بهنظر ميرسد توجه چنداني به اين انتقادات نميشود. نهايت تلاش ناظر که بيشتر جنبه رفع تکليف داشته فرستادن پيامک براي عموم است. در کمال تعجب اينکه گفته ميشود دامنه نوسان جز پمپاژ هيجان فايدهاي براي بازار سرمايه نداشته است همچنان براي بسياري قابل درک نيست. تشديد عرضههاي اوليه در شرايط کنوني که اقتصاد کشور با بحران تامين مالي سهامداران بزرگ و دولت مواجه است براي بسياري همچنان بيمعنا است. اگر نسبت به دستکاري قيمتي که بهصورت ناخواسته از سوي ناظر در قيمت سهام انجام ميشود مانند حجم مبنا، دامنه محدود نوسان قيمتي، جلوگيري از فروش حقوقيها، حمايتهاي غيرمنطقي از سهام در مرحله شوک اشاره ميشود احتمالا بايد در انتظار واکنش تند بسياري از سرمايهگذاران بازار سرمايه باشيم. اگر شما بهعنوان يک معاملهگر چندان با اين نظرات ما در انتقاد به سازمان بورس همراه نباشيد بهصورت مشخص بهدليل کسب سودهاي رويايي است و هيچ نقدي به شما وارد نيست. نبايد انتظار داشت که از رفتارهايي که اتفاقا موجبات رشد بيشتر سرمايه شما را فراهم آورده است انتقاد کنيد. اما آيا سازمان بورس نيز بايد مانند يک معاملهگر به سهام نگاه کند؟ وظيفه نظارتي سازمان بورس آيا به رشد هر چه بيشتر شاخص سهام ربطي دارد؟ آيا سازمان بورس اين را در نظر نميگيرد که رفتار دلسوزانه براي معاملهگراني که در حباب به خريد سهام مشغول هستند در نهايت ميتواند به زيان خودش تمام شود؟ احتمالا مديران سازمان بورس نيز به اين نتيجه رسيدهاند که دامنه نوسان قيمتي، هيجان را در سهام و خروج رويه قيمتي، سهم از منطق را بهدنبال داشته است. اگر واقعا همچنان عدهاي خود را دلسوز بازار ميدانند و اين تصور را دارند که با اين موضوع اتفاقا درحال حمايت از بازار سرمايه هستند ديگر نميتوان چيز جديدي مطرح کرد زيرا تمام آنچه بايد بهصورت علني مشخص است. شايد عدهاي بگويند حذف دامنه نوسان يا راهاندازي استقراض فروش احتمال زيان عدهاي را ايجاد ميکند ولي اگر واقعيت در اين باشد که بايد عدهاي زيان کنند و تنها ما با دخالت خود سعي در کتمان اين واقعيت و تاخير در رخداد اين ماجرا داشته باشيم در حقيقت زمينه را براي ضربههاي آتي و شوکهاي شديد مهيا کردهايم. حال ممکن است بگويند دامنه نوسان را به ۱۰ درصد افزايش ميدهيم و ديگر امکان توضيح اين موضوع وجود ندارد که اگر دامنه را افزايش دهيد (مثلا از ۵ به ۱۰ درصد برسانيد) نبايد از تشديد هيجان تعجب کنيد. اگر چندين و چند سال است که بر لزوم بازنگري در قوانين سهام و به روز ساختن قوانين براي تامين مالي راحتتر شرکتها تاکيد ميشود يا کارشناسان اصرار بر تشديد عرضههاي اوليه و توسعه عرضي بازار دارند يا اينکه بر لزوم راهاندازي هر چه سريعتر استقراض فروش بارها تاکيد شده است يا لزوم عرضههاي سهام از سوي حقوقيها مطرح شده است، تنها نگراني از تبديل اين شادماني از رونق بورس به يک دوره رخوتناک در آينده است.
فرهنگسازي واژهاي براي رفع تکليف
بهنظر ميرسد بنا نيست ما هيچوقت شاهد تفکر اقتصادي صحيح در ايران باشيم. تفکر دولتي در تاروپود اقتصاد کشور رخنه کرده و آسيبهاي بسياري را بهدنبال داشته است. اما نکته جالب توجه اينکه ما درحال مخفي کردن اشتباهات اساسي خودمان در سياستگذاري با ظاهري زيبا با نام «فرهنگسازي» هستيم. براي مثال در اقتصاد کشور قيمت انرژي را در سطوح بسيار پايين دستوري نرخگذاري ميکنيم و بعد در تبليغات خود بهدنبال فرهنگسازي جامعه براي صرفهجويي و استفاده بهينه از انرژي ميرويم. در عمل (با قيمت پايين) به مصرفکننده اعلام کردهايم که ميتوانيد هر چقدر خواستيد انرژي مصرف کنيد اما در کلام ميگوييم «مصرف بيرويه کار خيلي بديه». واقعا يک لحظه بايد به سياستگذار اقتصادي گفت شما خود بين آنچه در عمل وجود دارد و چند جمله و تبليغ تلويزيوني کدام را انتخاب ميکنيد و مبناي تصميمگيري قرار ميدهيد؟ اين موضوع را در زمينههاي مختلف در اقتصاد ميتوان مطرح کرد. حال همين موضوع در سياستهاي سازمان بورس مشاهده ميشود البته با کمي پيچيدگي بيشتر. سرمايه بسياري از افراد که طي همين يک سال اخير به بورس آمدهاند چند برابر شده است حال ناظر بورسي درحال پيامک دادن است که شما درست و بهينه سرمايهگذاري نميکنيد؛ در چنين شرايطي بهنظر شما اين پيامکها چقدر در تصميمگيري اين سرمايهگذاران اثرگذار است؟ سرمايهگذاران صف خريد براي سهمي با حباب واضح بيش از ۴۰۰ درصدي تشکيل دادهاند و بعضا تا ۵۰ ميليارد تومان سهم معامله ميشود (نشان از حضور تعداد زيادي از معاملهگران) و ما بهدنبال ايجاد فرهنگ بهينه سرمايهگذاري هستيم. واقعا اينجا مشخص نيست دليل اصلي رخداد چنين رفتاري چيست؟ نبود ابزارهاي روز دنيا براي خودکنترلي بازار (استقراض فروش) و دقيقا ايجاد «صف» (دامنه محدود نوسان قيمتي) اثر بسيار زيادي در شکلگيري اين رفتارهاي خارج از منطق داشته است. نگراني کنوني ما از آينده اين بازار و حتي اثرات آتي آن بر اقتصاد کشور است، زيرا منبع اين نقدينگي که در بورس علاقه شديدي به سفتهبازي پيدا کرده است مشخص نيست و اگر اين نقدينگي از سهام منحرف شود مشخص نيست بنا است در کجا خود را نشان دهد. با يک مثال ساده و مهم از وقايع اخير کشور اين گزارش را ببنديم. هنوز داغ اعتراضات بنزيني در آبان در ذهن عموم جامعه وجود دارد. در آنجا به جاي سياست منطقي و تعديل نرخ بنزين و انرژي طي چند سال گذشته ناگزير سياست شوکدرماني را در پيش گرفتيم و نتيجه آن اعتراضات شديد رقم خورد. در بورس تهران نيز ناظر درحال القاي اين موضوع است که سهام فقط رشد ميکند و هيچ ريسکي نيز ندارد. اما اگر در آينده به هر دليلي سهام در مسير نزولي قرار گرفت و ما نتوانستيم به واسطه صندوقهاي حمايتي بازار را جمع کنيم اينکه موج شديدي از اعتراضات متوجه کسي که خود را مسوول روند قيمتي سهام و عدد شاخص معرفي کرده است (منظور همان سازمان بورس است) نبايد تعجببرانگيز باشد. خاطره کشيده شدن بيمورد مديران فرابورس به جلسه مجلس براي توضيحات درخصوص بازار پايه را نبايد فراموش کنيم. اين نکته نيز بايد گفته شود که جولان افسارگسيخته نقدينگي در بازار سرمايه هشداري به سياستگذار کلان است که در گزارشهاي هفتههاي قبل به آنها پرداخته شده بود.