ولی نصر مطرح کرد: چرا سیاست ترامپ در برابر ایران محکوم به شکست است؟
سایز متن
الف الف
لینک کوتاه در کلیبرد کپی شد!http://akhr.ir/6002836
۹.۱K
۱۰
دنياي اقتصاد/ متن پيش رو در دنياي اقتصاد منتشر شده و انتشار آن در آخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
سالها است که نظم کهنه منطقه مبني بر ايجاد مانع از سوي ديکتاتورهاي عربي منطقه براي محدود ساختن نفوذ منطقهاي ايران از بين رفته است چراکه مصر، عراق و سوريه که زماني سه قدرت اول جهان عرب بودند و ميتوانستند ايران را محدود کنند اکنون در ميانه هرجومرج به سر ميبرند. نظم کهنهاي که روسايجمهور پيشين آمريکا نظير رونالد ريگان، جورج بوش پدر و بيل کلينتون راهبرد مهار ايران را بر پايه آن اجرا کردند. «ولي نصر» با بر شمردن اين تحول عظيم در نظم منطقهاي مينويسد: اکنون ترامپ با خاورميانهاي مواجه است که ديگر نميتواند براساس همين راهبرد گام بردارد چراکه کشورهاي عربي حاشيه خليجفارس علاوه بر اختلافات داخلي، عليه ايران اتحادي ندارند و درهم شکسته هستند.
وليرضا نصر، مشاور خاورميانه باراک اوباما و رئيس مدرسه مطالعات بينالمللي پيشرفته دانشگاه جان هاپکينز در مقالهاي با تاکيد بر اينکه آمريکا نميتواند براي مهار ايران روي کشورهاي عربي منطقه که اکنون در ضعف و تفرقه به سر ميبرند حسابي باز کند، در نيويورکتايمز نوشت: در تنشها و تک و پاتکهاي غيرمنتظرهاي که اين ماه بين ايران و ايالاتمتحده رد و بدل شدند، هر دو طرف مقابل را به مبارزه طلبيدند. مايک پمپئو، وزيرخارجه ايالاتمتحده هدف آمريکا را تحت عنوان «تقابل و مهار» در برابر ايران تعريف ميکند. از سوي ديگر حاکمان ايران نيز تاکيد دارند تا زماني که نظاميان آمريکايي از منطقه خارج نشوند، از شرايط رضايت ندارند. ممکن است تقابل و مهار ايران از ديد کاخ سفيد عاقلانه به نظر آيد، اما آنچه که يک بار در گذشته موثر بوده اين بار خاصيت خود را از دست داده است. دونالد ترامپ اکنون با خاورميانهاي مواجه است که بهطور وسيعي با تجربه روسايجمهور پيشين خود متفاوت است.
براي چندين دهه، آمريکا تلاش ميکرد تا ايران انقلابي را مهار کند و اين سياست نيز تا حدي بهدليل حساب واشنگتن بر ديکتاتوريهاي عربي موثر واقع شد. سپس آمريکا تصميم گرفت به عراق حمله نظامي کند و در نتيجه رژيم صدام حسين، ديکتاتور وقت عراق سرنگون شد؛ فردي که برخي از اعراب او را مانعي براي توسعه نفوذ ايران در منطقه ميديدند. امروز آمريکا هنوز نتوانسته است با عراق نوين يک اتحاد شکل دهد، مصر هنوز درگير زخمهاي برجا مانده از بهار عربي در سال ۲۰۱۱ است و سوريه که زماني قدرت سوم جهان عرب بود، اکنون قدرتش محدود بر کاغذ است.
از اينرو ترامپ تصميم گرفته است تا براي استقرار مجدد نظم کهنه منطقه، نگاه خود را به سوي کشورهاي عربي حاشيه خليجفارس معطوف سازد که در اين چند سال آسيب کمتري را متحمل شدهاند. اما همين کشورهاي عربي کوچک نيز تاکنون به روابط با قدرتهاي جهان عرب عادت کردهاند و اکنون همين قدرتها درگير هرجومرج هستند. بدون حمايت آنها، حکومتهاي حاشيه خليجفارس توان نظامي لازم را براي کمک به آمريکا در مسير تقابل کهنه خود با ايران ندارند، چه برسد به اينکه بتوانند نفوذ ايران در منطقه را محدود کنند.
براي نمونه، تلاشها به رهبري سعوديها براي از ميان برداشتن نفوذ ايرانيها در يمن موجب ايجاد باتلاقي براي رياض شده و اين امکان را فراهم ساخته است تا ايران در شبهجزيره عربي نفوذ کند. بهعلاوه حکومتهاي عربي حاشيه خليجفارس که ترامپ آنها را خط مقدم محدودسازي نفوذ ايران ميبيند، عليه ايران اتحادي ندارند. عربستان سعودي و امارات متحده عربي سه سال است که با قطر وارد منازعه شدهاند و اين امر موجب بروز شکاف بين حکومتهاي اميرنشين حاشيه خليجفارس شده و بذر تفرقه را در بين اعراب سني کاشته است. اين موضوع اميد آمريکا براي ايجاد يک جبهه متحد عربي عليه ايران را نااميد کرده است. شوراي همکاري کشورهاي حاشيه خليجفارس که آمريکا در تاسيس آن بهعنوان سدي در مسير ايران نقش داشت، تنها روي کاغذ معنا دارد. شوراي همکاري همچنان بر لزوم تداوم محاصره سياسي و اقتصادي قطر اصرار ميورزد؛ رويهاي که موجب شده کشورهايي نظير کويت و عمان تهديد عربستان را نسبت به ايران جديتر بدانند. براي قطر، کويت و عمان، ايران نقش موازنهسازي حفاظت از آنها را در برابر سياستهاي راديکال سعوديها ايفا ميکند. حکومتهاي اميرنشين خليجفارس نظير عربستان سعودي، قطر، عمان، کويت و امارات ميتوانند پايگاههاي نظامي را در اختيار آمريکا قرار دهند اما همانگونه که حملات اخير پهپادي و موشکي به تاسيسات نفتي عربستان نشان داد، اين حکومتها به تنهايي حريفي براي ايران محسوب نميشوند.
بهعلاوه اين کشورها نگرانيهاي عميقي را نيز نسبت به تاثير يک جنگ بر اقتصاد خود دارند و نشانههايي از اين نگراني را ميتوان در رفتار برخي از آنها در ماههاي اخير به وضوح ديد. اماراتمتحده کانالهايي از گفتوگو را با ايران گشوده است تا تنشها با تهران را کاهش دهد. براساس گفته عادل عبدالمهدي، نخستوزير عراق زماني که قاسم سليماني، فرمانده سپاه قدس در بغداد و توسط آمريکا ترور شد حامل پاسخ تهران به پيام سعوديها بود که توسط عبدالمهدي به تهران داده بودند. البته که حکومتهاي شيخنشين عربي از تداوم فشار آمريکا بر ايران حمايت ميکنند، اما همزمان تلاش ميکنند تا تنشها با تهران را کاهش دهند و به اين ترتيب در سياست آمريکاييها مبني بر مهار ايران توسط کشورهاي عربي منطقه حفرههاي عظيمي ايجاد شده است. ايران نيز ديگر چالش مشابه با چالش سالهاي قبل [براي آمريکا] نيست که زماني استراتژيستهاي آمريکايي براي مقابله با آن از سياست محدودسازي استفاده ميکردند. درست است که نارضايتيهايي نسبت به سياستهاي ايران وجود دارد و اين شايد همان نقطهاي است که واشنگتن را مجاب ساخته ايران در حالت ضعف قرار گرفته است.
اما حکومت ايران به اندازه ارزيابيهاي واشنگتن ضعيف نشده و ترور قاسم سليماني تنها حکومت ايران را تقويت کرده است. مشاهده درياي مردمي شرکتکننده در خاکسپاري سليماني به مقامات اعتماد به نفس رويارويي با ايالاتمتحده را داده است. ترامپ به خوبي درک نکرده که جايگاه ايران در منطقه قويتر از زماني است که ايالاتمتحده راهبرد محدود کردن «تهديد جمهوري اسلامي» را کليد زد. ايران براي مقابله با فشار آمريکا به روابط فرهنگي عميقش با مسلمانان شيعه و شبکهاي از شبهنظاميان و نيابتيها در منطقه متکي است.
خروج از برجام نيز گام ديگري بود که ترامپ در مسير از بين بردن برتري آمريکا در مهار «جاهطلبيهاي» ايران برداشت. اکنون تهران علاوه بر بازگشت به برنامه هستهاي خود در زمينه موشکهاي بالستيک، پهپادها و قابليتهاي سايبري نيز سرمايهگذاري سنگيني انجام داده است. اگرچه اعتراضات در عراق و لبنان، شکافهاي راهبرد منطقهاي ايران را نمايان کرد، اما ترور ژنرال سليماني به ايران در بازيابي نفوذش در عراق کمک کرد و خشم مردم را به سوي رفتار منطقهاي آمريکا چرخش داد. تصميم آمريکا براي ترور قاسم سليماني تصويب خروج نيروهاي آمريکايي از عراق را در پارلمان اين کشور به همراه داشت.
اکنون آمريکا براي ايران تهديدي بزرگتر از هر هرجومرج منطقهاي است. بنابراين اگر آمريکا در منطقه باقي بماند بايد با بيثباتي، جنگهاي نيابتي، تروريسم، موج پناهندگان و بحرانهاي سياسي در بخشهاي وسيعي از منطقه- از افغانستان تا شامات- مقابله کند. ايالاتمتحده اکنون براي مهار ايران بايد قدرت و ثبات را به جهان عرب بازگرداند. باراک اوباما به درستي درک کرده بود که کاهش تنشها با ايران بهتر و خردمندانهتر از تلاش براي جنگ با آن در يک جهان عربي درهم شکسته است. اگر تنشها از کنترل خارج شود، جنگ بيپايان ديگري اين بار با کشوري در خواهد گرفت که جمعيتي ۸۰ ميليوني، خشمگين و متحد دارد. ترامپ براي رسيدن به راهبردي با دوام بايد به فراتر از «تقابل و محدودسازي» بنگرد، در غيراين صورت آمريکا در باتلاقي تازه در خاورميانه گرفتار خواهد شد.
ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد