جنگ تازه قرمز و آبی؛ متلک سیاسی با شورت ورزشی
عصر ايران/ متن پيش رو در عصر ايران منتشر شده و انتشار آن به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
احسان محمدي/ يونسکو هر از چندگاهي ويدئوهاي تبليغاتي در خصوص کودکان ميسازد که محتواي بيشتر آنها اين است که «بچهها آنچه را از والدين ببينند، همان را انجام ميدهند».
در چند روز گذشته حسن روشن پيشکسوت تيم ملي و استقلال به منظور دفاع از تيمسار خسرواني که در يک برنامه تلويزيوني از او به نيکي ياد نشد، از خط و ربط يکي دو بازيکن پرسپوليس و ارتباط آنها با ساواک گفت. نوعي گلاويز شدن با همايون بهزادي پيشکسوت تيم ملي و پرسپوليس که البته در خاک خفته است.
قصد نصيحتهاي پيرانه ندارم که «باغچه هر کسي را بيل بزنيم، حتماً چند کرم در آن پيدا ميشود» که اصولاً اين روزها همه حق را يکجا و بسته بندي شده متعلق به خودشان ميدانند اما وقتي موسفيد کردههايي که با هم نان و نمک خوردند، حرمت هم را نگه نميدارند چه انتظاري از طفلهاي نيسوار و بوق در دستي است که گمان ميکنند اگر همسايه بدبخت شود، آنها خوشبخت ميشود!
فضاي ورزش، فضاي رقابت است و لذت کلکل اما قرار بود انسانيتر و اخلاقيتر زندگي کنيم. قرار بود يک گام به جلوتر برداريم و از چيزي که هستيم به انساني بهتر ارتقا پيدا کنيم اما اين ره که مي رويم به هيچستان است! بنزين ريختن روي آتشي است که جوانترها از روشن کردنش لذت ميبرند و از پريدن رويش کيف شان کوک ميشود.
اينکه در يک برنامه تلويزيوني اشتباهي صورت گرفته – که گرفته- مجوز نميشود که بزرگترها به جان هم بيفتند. حسن روشن و چهرههايي مثل او البته که منتظر اظهار فضل! من نيستند و حرفشان را ميزنند و کارشان را ميکنند و احتمالاً از ديده شدن و تکرار اسمشان لذت مي برند. بهرحال از قرار معلوم، ديده شدن به هر قيمت به از ناديده گرفته شدن و گمنام زيستن!
حسن روشن در روزگار خودش بازيکن بسيار بزرگي بود اما گاهي وارد بازيهاي کوچک ميشود. انگار که نهنگي توي چاله آب خيابان شنا کند. بيش از آنکه تماشايي باشد، دردآور است. او البته صلاح خود را بهتر ميداند اما افتخاري در اين نيست که امروز علي کريمي مثلاً براي جبران به ناصر حجازي بند کند يا کريم باقري به منصور پورحيدري بتازد.
در اين شهر شلوغ و بازار مکاره، بازنده کسي است که بخواهد آهسته و پيوسته برود، بخواهد وارد جنجالها نشود، از آرامش و صلح بگويد، درست وقتي ديگران شمشيرها را تيز ميکنند و از بوي خون تازه لذت ميبرند. اين جنگ ساواکي و چريک و چپي و تودهاي خيلي وقت است برندهاي ندارد. بازنده اما فراوان.
اگر احترام ميخواهيم، بايد احترام بگذاريم. بجنگ تا بجنگيم و «چشم در مقابل چشم» فقط کشته و زخميها را بيشتر ميکند و جهان را کور. براي درک اين نکته ساده لازم نيست آدم حتماً مليپوش باشد، حتماً در آن رژيم و اين حکومت نفس کشيده باشد. کافي است اين روزها به اخبار نگاه کند. به آمار کساني که تا ديروز زنده بودند و امروز عدد شدهاند...
حرف آخر را اما از زبان نسل جديد ميگويم که در چنين موقعيتهايي به طنز و طعن ميگويند: باز هر جور خودتون راحتيد!