نماد آخرین خبر

سرمقاله کیهان/ با کشتیبان در طوفان

منبع
کيهان
بروزرسانی
سرمقاله کیهان/ با کشتیبان در طوفان
کيهان/ « با کشتيبان در طوفان » عنوان يادداشت روز در روزنامه کيهان به قلم محمد صرفي است که مي‌توانيد آن را در ادامه بخوانيد: داغ وداع با امام خميني(ره) در نيمه خرداد، نه بر تقويم که بر دل عاشقان حضرتش همچنان سنگيني مي‌کند اما آنچه اين داغ را تحمل‌پذير کرد و بر دل‌هاي سوزان مرهم نهاد، جانشيني ايشان با شخصيتي بود که در 31 سال گذشته سکان انقلاب اسلامي را در دست داشته و اين کشتي را در دريايي طوفاني و پرخطر از مهيب‌ترين مخاطرات به سلامت عبور داده و به پيش رانده است. برخي شخصيت‌ها در دوران خود دچار حجاب معاصرت هستند و بي‌شک حضرت آيت‌الله‌العظمي خامنه‌اي يکي از اين شخصيت‌هاست. اگر امام راحل و عزيزمان هدف تير تحريف و طعن و کينه دشمن بودند که بودند، حجم اين تيرهاي مسموم عليه حضرت آقا چندين برابر است. علت اين افزايش چندين برابري هجمه‌ها و شبهه‌افکني‌ها عليه ايشان نسبت به حضرت امام، دو دليل عمده دارد؛ نخست آنکه دشمنان و معاندان انقلاب اسلامي در ابتداي انقلاب هنوز نمي‌دانستند با چه پديده‌اي روبرو هستند. گمان مي‌کردند انقلاب اسلامي ايران، نهالي نحيف است که به راحتي مي‌توان آن را ريشه‌کن کرد و اساساً مسئله‌اي جدي نيست. وقتي پس از مدتي کوتاه متوجه شدند که ماجرا چقدر جدي و براي دنياي استکبار خطرناک است، باز هم گمان کردند با مواجهه سخت و امنيتي مي‌توانند انقلاب اسلامي را زمين بزنند. غائله‌هاي قومي و ضدامنيتي، ماجراي حمله طبس، خيال خام شکست چند روزه ايران در آغاز جنگ تحميلي و ترورهاي کور و هدفمند از جمله اين اقدامات هستند. هرچه به سال‌هاي پاياني عمر حضرت امام نزديک مي‌شويم، حجم بمباران رواني و تبليغاتي عليه ايشان سنگين و سنگين‌تر مي‌شود. اين سير صعودي پس از سال 68 با شتاب بيشتري ادامه مي‌يابد، چرا که دشمن به درستي درمي‌يابد که تکيه صرف بر توطئه‌هاي امنيتي و نظامي، چاره‌ساز نيست و بايد از طريق نرم با اين انقلاب و رهبرانش درافتاد. دليل دوم افزايش حجم هجمه‌ها به ابزار و تکنولوژي برمي‌گردد. در زمان حيات حضرت امام، ابزار هجمه و شبهه‌افکني اندک و برد آن محدود بود اما امروزه اين ابزار چه از منظر کمي و چه کيفي، تغييرات شگرفي کرده است. البته اين تغيير کمي و کيفي در ابزار ارتباطي را صرفاً به اين علت که دشمن از آن براي شبهه‌افکني، تحريف و تخريب حضرت آقا استفاده مي‌کند، نبايد يکسره تهديد و منفي دانست. مي‌توان از همين ابزار براي رساندن پيام ايشان به گوش مردم مستضعف و حق‌طلب جهان بهره برد و با دشمنان به مقابله فکري و فرهنگي پرداخت. اگر در اين زمينه کم‌کاري کرده‌ايم، عمده مشکل به خودمان بازمي‌گردد که آنچنان که بايد و شايد اين فرصت و ظرفيت را نشناخته و- بخصوص در حوزه آفندي- به کار نگرفته‌ايم. حديث مشهوري از پيامبر بزرگوار اسلام(ص) نقل شده است که؛ «مَنْ ماتَ وَ لَمْ يعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِيتَهًًْ جَاهِلِيهًًْ؛ هر فردي که بميرد در حالي که امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلي مرده است». فارغ از مسائل ديني و فقهي- که نگارنده تخصصي در آن ندارد- عقل زميني و متعارف حتي در يک جامعه غيرديني نيز حکم مي‌کند که انسان بايد رهبر و پيشواي جامعه خود را بشناسد. وقتي عليه رهبر و زعيم جامعه، هجمه‌ها و شبهات و تحريف‌ها بسيار باشد، لزوم اين شناخت نيز بيشتر مي‌شود. چرا که اساساً هدف از اين تيرهاي سهمگين و مسموم، ممانعت از شناخت واقعي است. مگر مي‌توان حضرت امام(ره) و حضرت آقا را به درستي شناخت و عاشق و شيفته‌شان نبود؟ در اين مجال کوتاه و به مناسبت آغاز سي و دومين سال زعامت حضرت آقا، به برخي از سرفصل‌ها و اصول مديريتي ايشان ‌اشاره مي‌شود؛ 1- ادامه مسير حضرت امام(ره)؛ اصلي‌ترين و مهم‌ترين ويژگي حضرت آقا، ادامه راه حضرت امام است. دشمنان انقلاب اسلامي اميد فراواني به دوران پساامام بسته بودند و گمان مي‌کردند با رحلت امام، پرونده انقلاب نيز بسته خواهد شد. کمتر تحليلگري در دنيا و حتي بسياري از دوستداران و همراهان انقلاب در خارج و داخل، در اين زمينه تصور داشت که کسي مي‌تواند خلأ حضور امام خميني را پُر کند. دوستان از اين تصور نگران و دشمنان از آن شاد بودند. حضرت آقا برخلاف اين تصور غالب، در طول ساليان بعد نشان دادند و ثابت کردند که ادامه‌دهنده همان مسير نوراني حضرت امام هستند. دشمنان خارجي نيز بارها به اين موضوع اعتراف کرده‌اند و بريده‌ها از انقلاب و پشيمان‌هاي داخلي هم که ديدند نمي‌توان هم معارض آيت‌الله خامنه‌اي بود و هم ادعاي خط امام داشت، اذعان کردند که ديگر علاقه‌اي به امام ندارند. 2- عقلانيت و تدبير؛ ويژگي ديگر دوران زعامت حضرت آقا، مديريت بر اساس عقلانيت و تدبير است. عقلانيت در فلسفه به معناي خردورزي است. دورانديشي، سعه‌صدر و آينده‌نگري را مي‌توان برخي از ويژگي‌هاي مهم ايشان دانست. مصاديق عقلانيت در رهبري جامعه از سوي ايشان را مي‌توان در مسائل و برهه‌هاي مختلف يافت. تاکيد هميشگي و مکرر ايشان بر پيگيري امور از طرق قانوني را مي‌توان يکي از نتايج اين عقلانيت و تدبير دانست. آينده‌نگري از ديگر نتايج اين خردورزي در مديريت است که در مسائل و موضوعات مختلف شاهد آن بوده‌ايم. تذکرات مکرر ايشان مبني بر اينکه مشکلات اقتصادي با مذاکره و ديپلماسي حل نمي‌شود و تا به بازدارندگي اقتصادي نرسيم آمريکايي‌ها دست از ابزار تحريم برنمي‌دارند، يکي از مصاديق اين آينده‌نگري مبتني بر عقلانيت است. نظام‌سازي مبتني بر اين عقلانيت، نکته ديگري است که شرح آن فرصتي ديگر مي‌طلبد. 3- محاسبات معنوي؛ آفت عقلانيت فراموش‌کردن محاسبات فرامادي است. بسياري مسائل را صرفاً از دريچه محاسبات عقل زميني مي‌بينند و گمان مي‌کنند اگر آمار و محاسبات‌شان دقيق و منطقي باشد، مي‌توانند از پس قضايا برآيند اما در عمل ديده‌ايم و تجربه کرده‌ايم که چنين نشده است. آنچه مديريت عقلاني و مدبرانه حضرت آقا را تکميل مي‌کند، دخالت‌دادن عوامل معنوي است. از نظر ايشان معنويت اعمالي صرفاً شخصي براي آنکه آدم خوبي باشيم نيست بلکه بايد معنويت را وارد محاسبات مديريتي و مملکتي کرد. نگارنده سخنراني يا جلسه‌اي از کارگزاران نظام با ايشان را سراغ ندارد که ايشان در آن توصيه‌اي معنوي نکرده باشند. ايشان به دفعات و به طور آشکار و واضح از مسئولان خواسته‌اند که در تصميمات و محاسبات خود، از مسائل معنوي غافل نشوند. 4- باور به مردم؛ مردم در عمل و انديشه حضرت آقا جايگاه ويژه‌اي دارند. اين جايگاه تعارف و تشريفاتي نيست و از اعتقاد راسخ قلبي ايشان نشأت مي‌گيرد. ايشان در همه برهه‌ها و برخلاف برخي تحليل‌هاي غلط داخلي و القائات مغرضانه خارجي، به مردم اعتماد داشته‌اند. نسخه «مردم‌سالاري ديني» نمودي از اين اعتقاد و باور عميق است. پيگيري و تلاش براي حل مشکلات مردم و زندگي شخصي ساده و پايين‌تر از سطح متوسط ايشان جلوه‌اي ديگر از همين اعتقاد است که نمي‌توان در حرف از مردم دم زد و در زندگي با قاطبه مردم بيگانه بود. 5- نگاه عالمانه؛ مروري بر شيوه و سيره مديريتي حضرت آقا نشان مي‌دهد، ايشان به مسائل و موضوعات نگاهي عالمانه و کارشناسي دارند و اساساً براي اين نوع نگاه ارزش و اعتبار ويژه‌اي قائل هستند. تاکيد فراوان و دائمي بر لزوم پيشرفت علمي و گسترش و ارتقاي پژوهش از نتايج اين نگاه است. ديدارهاي فراوان و اغلب سالانه ايشان با اقشار مختلف تخصصي و نخبگان در حوزه‌هاي مختلف از مصاديق بارز نگاه عالمانه و کارشناسي است. نکته مهم و قابل تامل اينکه تقريباً در تمامي اين ديدارها ايشان بخش قابل توجهي از وقت جلسه را به شنيدن بي‌واسطه نظرات برخي از آن جمع نخبه و متخصص اختصاص مي‌دهند. شنيدني که تشريفاتي نيست و با دقت و پيگيري نيز همراه است. مجموعه سياست‌هاي کلي نظام در حوزه‌هاي متنوع- از جمعيت و سلامت گرفته تا انتخابات و محيط زيست و...- نمودي ديگر از اين نگاه عالمانه و مديريت مبتني بر کار کارشناسي است. 6- شجاعت؛ لازم به گفتن نيست که لازمه مديريت قوي برخورداري از صلابت و شجاعت است. وقتي مديريت به سطح کشوري همچون ايران و نظامي مانند جمهوري اسلامي مي‌رسد، اين شجاعت اهميتي مضاعف مي‌يابد. دشمنان جمهوري اسلامي ايران و در رأس آنها آمريکا بيش از هر چيز به استفاده از چماق تهديد و ارعاب عادت دارند و البته جاي تعجب نيز ندارد، چرا که عمده کار خود را با همين ابزار پيش برده و مي‌برند و چندان نيازي به استفاده از اهرم‌هاي واقعي و عملي نمي‌بينند. از حضرت امام خميني(ره) نقل شده است که در زندگي از هيچ چيز- جز خدا- نترسيده‌اند. نگاهي به سه دهه زعامت حضرت آقا نيز نشان مي‌دهد، شجاعت ويژگي بارز ايشان بوده است. اين ويژگي اصلي‌ترين ابزار دشمني- يعني ارعاب- را از کار انداخته و خنثي کرده است و از همين‌رو، نبايد به سادگي از کنار آن گذشت. 7- عدم اعتماد به دشمن؛ به قول سعدي «دشمن چون از هر حيلتي باز ماند، سلسله دوستي بجنباند تا به‌دوستي کارها کند که در دشمني نتواند.» نمونه‌هاي اين هشدار سعدي در تاريخ انقلاب اسلامي کم نبوده‌اند و در دوره حضرت آقا نسبت به دهه نخست انقلاب، چندين برابر بيشتر. آمريکا به عنوان دشمن شماره يک انقلاب اسلامي و مردم ايران، به طرق مختلف مي‌کوشد که دشمني خود را بپوشاند و حتي دشمني‌اش را خيرخواهي نيز جلوه دهد! يکي از اصلي‌ترين تاکتيک‌هاي آنها در اين زمينه آن است که دشمن‌شناسان- در راس آنها حضرت آقا- را به توهم توطئه متهم سازند تا از اين طريق آنان را دچار ترديد و تغيير محاسبه کنند. حضرت آقا نشان داده‌اند هوشمندتر و باصلابت‌تر از آنند که فريب لبخندهاي فريبنده را خورده يا اسير برچسب‌زني‌هاي دشمن شوند. آنچه گفته شد اندکي از بسيار و کوششي هرچند کم‌مقدار براي شناخت مردي است که بايد خداي متعال را براي هم‌عصري با او شکر گفت. شکر نعمت نه تنها بر زبان که بايد در عمل نيز باشد و شکر نعمت ولايت در معرفت و ياري او براي رسيدن به اهداف و آرمان‌هاست. انقلاب اسلامي در دنياي طوفان‌زده امروز کشتي نوحي است که با موج‌هاي بلند و سهمگيني روبروست اما نه سوار نشدن و پياده شدن کسي تشويشي است و نه از سرنوشت اين سفر که فرمود؛ «وَقَالَ ارْکَبُوا فِيهَا بِسْمِ اللهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا/ گفت: در آن سوار شويد که حرکت کردنش و لنگر انداختنش فقط به نام خداست.» (سوره هود، آيه 41)