سرمقاله شرق/ تهدید بیکاری و ناکارآمدی مراکز کاریابی
شرق/ « تهديد بيکاري و ناکارآمدي مراکز کاريابي » عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم حمزه نوذري است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
يافتن شغل چگونه امکانپذير است؟ مسيرها و کانالهاي جستوجوي شغل کداماند و جويندگان کار اطلاعات لازم براي استخدامشدن را از کجا کسب ميکنند؟ يک امکان اين است که متقاضيان کار از کانالهاي رسمي مانند دفاتر کاريابي، سايتهاي کارجويي و آگهيهاي استخدام، از فرصتهاي شغلي اطلاع کسب ميکنند و متقاضي آن ميشوند. امکان ديگر اين است که جويندگان شغل از طريق شبکه روابط اجتماعي خود (دوستان، آشنايان نزديک و دور) مشغول کار ميشوند.
جستوجوي شغل از مسيرهاي رسمي
مسيرهاي رسمي جستوجوي شغل عبارتاند از آگهيهاي استخدام دولتي و مراکز مشاره شغلي و کاريابي. مراکز کاريابي با هدف کاهش هزينه مبادله ناشي از استخدام نيروي کار براي بنگاه و کاهش هزينه کاريابي براي جويندگان کار تأسيس شدهاند؛ بهعبارتي هدف اصلي مراکز کاريابي واسطهگري شغلي است، به اينمعنا که بهعنوان حلقه واسط بين عرضه و تقاضاي نيروي کار عمل ميکنند؛ بهگونهاي که کارگر شغل مورد نياز و کارفرما نيروي کار مدنظر خود را به دست ميآورد. علاوهبراين، مراکز کاريابي با در اختيار قراردادن اطلاعات به جويندگان کار و کارفرمايان موجب کارآمدي اقتصاد و بازار کار ميشوند. مراکز کاريابي از اوايل سالهاي قرن بيستم بهتدريج شکل گرفتهاند، اما بعد از جنگ جهاني دوم شکلگيري و ايجاد مراکز کاريابي با شدت بيشتري انجام شده است. بهطورکلي، دولتها در مواجهه با مسئله بيکاري، مراکز کاريابي را توسعه بخشيدند و اقداماتي صورت گرفت تا اين مراکز بتوانند بهشکل سنجيدهتر و مؤثرتري مشکل بيکاري را کاهش دهند. مراکز کاريابي تقاضاکنندگان نيروي کار (بنگاه) و عرضهکنندگان نيروي کار (خانوار) را به هم ميرسانند و هزينه جستوجو را ازطريق صرفهجويي در وقت، انرژي و هزينه براي دو طرف کاهش ميدهند. مراکز کاريابي، نيروي کار را با مشاغل خالي هماهنگ ميکنند؛ براي مثال، يک جوشکار بيکار با فرصت شغلي خالي در صنعت فولاد بهخوبي جور ميشود، مراکز کاريابي اين عرضه و تقاضا را به هم متصل ميکنند و در قبال اين اتصال و اطلاعاتي که باعث بههمرسيدن ايندو ميشود، حقالزحمه دريافت ميکنند.
جستوجوي شغل از طريق شبکههاي اجتماعي (کانالهاي غيررسمي)
بسياري از افراد اطلاعات شغلي را نه از مسيرهاي رسمي مانند کاريابيها، بلکه از روابط اجتماعي با ديگران به دست ميآورند. روابط اجتماعي با ديگران منبع اطلاعاتي مهمي در تخصيص فرصتها است؛ بهعبارتي منشأ بسياري از فرصتها در رابطههاي اجتماعي، همکاران، دوستان و اعضاي خانواده است. برايناساس گروهي از افراد با استفاده از روابط اجتماعي از فرصتهاي شغلي اطلاع پيدا ميکنند و مشغول بهکار ميشوند. گستردگي روابط اجتماعي منبع اطلاعاتي مهمي براي يافتن فرصتها است. نظريهپردازان شبکه از جمله گرانووتر، ولمن، لين و بارت بر اهميت شبکه روابط اجتماعي در يافتن فرصتها و اطلاعات ارزشمند زندگي تأکيد بسياري دارند و مطالعات گستردهاي انجام دادهاند. گرانووتر در دو اثر مشهور خود، «قدرت روابط ضعيف» (1973) و «يافتن شغل» (1974)، به تحليل سازوکارهايي اجتماعي که بر مباحث اقتصادي اثرگذار است، ميپردازد. گرانووتر در کتاب «يافتن شغل» کارآمدي روابط اجتماعي را در بازار کار بررسي کرد. او بازار کار افرادي را بررسي کرد که در چند سال گذشته در سمتهاي مديريتي، شغلهاي تخصصي و فني مشغول به کار شده بودند. گرانووتر درصدد يافتن پاسخ به اين پرسش بود که آنها شغلهايشان را چگونه پيدا کردهاند؟ دادههاي جمعآوريشده با کمال تعجب نشان داد که بيش از نيمي از پاسخگويان جايگاه شغليشان را ازطريق ارتباطهاي شبکهاي شخصي به دست آوردهاند و اين نشان ميدهد که روابط شخصي براي يافتن شغل نقش بسيار مهمي دارد. نتايج گرانووتر نشان داد روابط ضعيف بيش از روابط قوي در شغليابي افراد مؤثر بوده است.
روابط ضعيف شامل آشنايان و دوستان دور است که هرازگاهي با آنها در ارتباطايد و روابط قوي دوستان نزديک و اعضاي خانواده است که مدام و مستمر با آنها در ارتباط هستيد. اما چرا قابليتهاي ضعيف براي يافتن شغل بيش از ارتباطهاي قوي اهميت دارد؟ پاسخ را ميتوان در ساختار شبکه يافت. افراد در ارتباطهاي قوي به ظاهر يکديگر را خوب ميشناسند، علايق مشابه دارند، زمان زيادي با يکديگر گذراندهاند و به اصطلاح، با هم باندي را ميسازند. کساني که به يکديگر نزديکاند عمدتا اطلاعات مشابهي دارند که براي هر يک از اعضاي گروه و بهتبع آن براي شغل تازه حاوي چيز تازهاي نيست. برخلاف اين، افرادي که انسان با آنها فقط کمي وقت ميگذراند، آنها را کم ميشناسد و در محافل شغلي ديگر رفتوآمد دارد به اطلاعاتي دسترسي دارد که واقعا نو هستند. بنابراين هر چه ارتباط کنشگر ضعيف باشد ارتباطهاي غيرمستقيم او بيشتر است و ازطريق اين ارتباطها بهتر ميتواند به اطلاعاتي دسترسي داشته باشد که حاوي افکاري با منشأ کاملا متفاوت هستند. نتايج پژوهشهاي مختلف در ايران نشان ميدهد مراکز کاريابي نقش بسيار کوچکي در اشتغال داشته است (کمتر از پنج درصد) و با مسائل اساسي مواجههاند که کارآيي لازم را در بازار کار ندارند، اين مسائل عبارتاند از:۱- نداشتن ثبات در اقتصاد کلان (واسطهگري و دلالي به جاي توليد) ۲- ضعف در صنعت و تکنولوژي پايين۳- تقدم درآمد بر ارائه خدمات (ارائه خدمات ناکافي) 4- تقدم روابط بر ضوابط 5- فساد بوروکراتيک 6- عدم اعتماد.
متصديان دفاتر کاريابي معتقدند بياعتمادي نيروي کار تحصيلکرده به اين نکته برميگردد که کانون نيروي کار تحصيلکرده در سازمانها و نهادهاي دولتي، خدمات عمومي و شرکتهاي بزرگ وابسته به دولت است و فرصتهاي شغلي در اين سازمانها به دفاتر کاريابي اعلام نميشود، درحاليکه بنگاههاي کوچک خواهان بهخدمتگرفتن نيروي کار ساده هستند و بيشترين ارتباط را با مراکز کاريابي دارند. نتيجه اينکه مسئله مهمي در بازار کار نيروي کار تحصيلکرده جلب توجه ميکند و آن هم اين است که فرصتهاي شغلي بسيار محدود در بخش خصوصي براي فارغالتحصيلان وجود دارد. دادههاي اين پژوهش نشان ميدهد بخش خصوصيِ توليدي حضور مؤثري در بازار نيروي کار تحصيلکرده ندارد. نتيجه اينکه نيروي کار تحصيلکرده در ابتداي شکلگيري دفاتر کاريابي بيشترين ارتباط و مراجعه را به اين مراکز داشتهاند، اما به دليل اينکه مطالبات و نيازهاي شغلي آنها پاسخ دادهنشده مراجعات آنها روزبهروز در حال کمشدن است. اما چرا دولت سعي در حفظ اين مراکز با هزينه زياد دارد؟ براي اين که مسئولان که با درخواستهاي متعدد شغلي از طرف مردم مواجه هستند، همه را به مراکز کاريابي ارجاع ميدهند و اين مراکز تبديل به پيچ و مهره بوروکراسي دولتي شده است.