نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
تحلیل ها

ما چرا هنوز زنده‌ایم ؟

منبع
جام جم
بروزرسانی
ما چرا هنوز زنده‌ایم ؟

جام جم/متن پيش رو در جام جم منتشر شده و انتشار آن در اخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست

حامد عسکري/ عصر پنجشنبه است. بخار سوپ شلغم، فضاي خانه را پر کرده است. جعبه ابزار وسط است. سه‌چهارتا کار کوچک خرده ريزه در خانه بايد انجام بدهم. رگلاژ کردن در کابينت‌ها. عوض کردن قفل در کمد ديواري‌ها و يکي دو کار ديگر... در فاصله همين کارهاست که يک چاي دخترم مي‌ريزد و من توي گوشي دارم اخبار را دنبال مي‌کنم. مي‌رسم به آن ويدئو... نماي لانگ شاتي، چند مرد ايستاده‌اند دور کومه‌اي بتوني، يکي دو مرد هم روي ديوارهايند... سقف شايد، صداي جيغ دخترکي موسيقي متن ويدئوست... خدا... يکي از ديوارها مي‌غلتد و غباري محو بلند مي‌شود و مي‌خزد به حلقم. سرفه‌ام مي‌گيرد. صداي دخترک اوج مي‌گيرد: خدا... يکي از مردها انگار هنوز عقده‌اش خالي نشده. بادست چند بلوک به هم چسبيده را هل مي‌دهد. بلوک‌ها مي‌افتد و دوباره دخترک مي‌گويد: خدا... به اين مي‌انديشم سهم هرکسي از اين کره خاکي که براي ما انسان‌ها از سايه درختان و حفره غار شروع شده و به خانه‌هاي هوشمند ديجيتال امروز رسيده، چقدر است. دوباره و سه باره ويدئو را مي‌بينم. دندان قروچه، فکم را قفل کرده. توضيحات ويدئو را مي‌خوانم. زني بي‌سرپرست خانه‌اي غيرمجاز ساخته. شهرداري تخريب کرده. زن خودسوزي کرده در بيمارستان بستري است و من هنوز نمرده‌ام.
دين ما مي‌گويد همه اموال ورشکسته را مي‌تواني جاي طلبت برداري الا خانه‌اي که در آن زندگي مي‌کند. عرب جاهلي جنگ که مي‌کرد آيين فتوت جوانمرديش حکم مي‌کرد هنگام ايلغار، خانه‌اي بر سر کسي ويران نکند و کسي بي‌سرپرست نشود. خشم مقدسي بغلم کرده. اين مردان توي ويدئو اهل کجايند؟ چه مرام و مسلکي دارند؟ يک تکه از سقفش را هم که با تيشه ناکار مي‌کردند، آن خانه قابل سکونت نبود. آن دو سه تا بلوک کندن و انداختنش در لحظات آخر وسط ضجه‌هاي زن چه کاري بود؟ اين مردان چه لقمه‌اي خورده‌اند؟ کارشان قانوني بوده؟ اگر بوده که دمشان هم گرم، ولي قانون وقتي قانون است که براي همه باشد. نشود پيچاندش، نشود دورش زد و خريدش. يعني همين يک آلونک توي بندرعباس غيرقانوني ساخته شده و حال با تخريبش بندرعباس شد آرمانشهر؟ اگر قانوني بوده که دندنش نرم چرا بعدش مسؤولان استاني مسابقه گذاشته‌اند براي دلجويي از زن ؟ نمي‌شد همين آقايان قبل از اين خونريزي وخيم رسانه‌اي اين دلجويي‌ها را بکنند. يک وقت‌هايي چيزهايي در زندگي از وقتش که بگذرد، از حسش که خارج شود، 10 برابر آن خواسته هم برآورده شود ديگر لطفي ندارد. درست عين اين‌که مجسمه اسکار را سه ماه بعد با پيک بفرستند دم در خانه‌ات تو هم نباشي و سرايدار تحويل بگيرد و بازش کند و بعد بگذارد روي جاکفشي‌ات تا تو شب از راه برسي...
قصه زن بندرعباسي هم جمع و تمام شد. آقايان گفته‌اند برايش خانه مي‌سازيم و هزينه‌هاي درمانش را مي‌دهيم. زن بندرعباسي شانس آورد يکي بود و به وقت هجوم براي تخريب خانه  آرزوهايش فيلم گرفت. چند زن ديگر اين‌گونه‌اند؟ چند ضجه از دخترکان بي پناه اين سرزمين هست که هيچ ميکروفن و دوربيني به گوش ما نمي‌رساند.  قصه‌اي در فلسفه داريم که مي‌گويد: اگر يک درخت بيفتد روي زمين و صدايي بلند توليد کند، ولي کسي نباشد آن صدا را بشنود و آن افتادن را ببيند، مي‌شود گفت آن درخت اصلا نيفتاده... راستي کسي از آسيه پناهي خبر دارد؟

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar