سرمقاله فرهیختگان/ گنجیابی بیرنج معضلی فرهنگی- اقتصادی یا امنیتی- منکراتی
فرهيختگان/ « گنجيابي بيرنج معضلي فرهنگي- اقتصادي يا امنيتي- منکراتي » عنوان يادداشت روزنامه فرهيختگان به قلم کميل سوهاني است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
از اوايل دهه 80 تا اوايل دهه 90 کمتر کسي در ايران پيدا ميشد که حداقل يکبار براي پيوستن به يک شرکت بازاريابي شبکهاي به نام گلدکوئست «پرزنت» نشده باشد. از جمعهاي خانوادگي تا محل کار حتما کسي پيدا ميشد که به اين سيستم پيوسته و يا مشغول دعوت ديگران براي پيوستن به اين سيستم باشد. بروشوري که در آن عکس آدمهاي بسيار ثروتمندي قرار داشت که از طريق گلدکوئست به روياهايشان رسيده بودند، در جلسات پرزنت جابهجا ميشد. اگر شبههاي در شرعي بودن اين سيستم ميپرسيديد، عکس صفحه بعد بروشور دستخط مراجع تقليد را نشان ميدادند که در پرسش از اين سيستم پاسخ داده بودند که «جايز است» و اگر از قانوني بودن آن ميپرسيديد، مجوز کسبشده از مراجع معتبر کشور را نشان ميدادند. ارزشمندترين سکه طلاي اين سيستم هم در ايران با عکس امام خميني(ره) منتشر شده بود. در آن سالها هيچيک از مراجع اقتصادي، فرهنگي و ديني کشور براي جلوگيري از گسترش اين شرکت اقدامي نکردند تا آنکه جلسات جمعي «پرزنت» تبديل به جمعهاي دختر- پسري شده و مالباختگان و فريبخوردگان آنقدر زياد شدند که صداي اعتراضشان بلند شد. وقتي گلدکوئست وارد فاز منکراتي-امنيتي شد، حکومت نسبت به آن حساسيت پيدا کرده و بساط ايشان کمکم برچيده شد. ايران بهشت شرکت گلدکوئست بود و طبق آمار بالاترين مشتري در همه جاي جهان را ميان ايرانيان داشت.
دو سال پيش از اين نيز بنابر اعلام رسمي وبسايت خبري «کويندسک» در تازهترين گزارش خود درباره وضعيت استخراج بيتکوين در جهان، ايران يکي از مستعدترين و بهترين نقاط جهان براي استخراج بيتکوين معرفي ميشود. گسترش بسيار سريع استخراج اين پول ديجيتال غيرمتمرکز (يعني پولي که بدون نظارت بانک مرکزي کار ميکند) با استفاده از برق کارخانههاي تعطيلشده موجب حساسيت دستگاههاي امنيتي حکومت شده و جلوي گسترش آن گرفته ميشود.
امروز اما زمان امنيتي-منکراتي شدن مساله «سايتهاي شرطبندي» است. سايتهايي که تعدادشان اکنون از دو هزار عدد گذشته و گردش مالي هرکدام بهطور متوسط روزي بيش از يک ميلياردتومان بوده و سالانه بهطور متوسط 12 هزار ميلياردتومان ارز را از کشور خارج ميکنند.
معمولا پرسش از چرايي اقبال گسترده جامعه به اين شيوهها با پاسخ هميشگي معضل فرهنگ مواجه شده و در ادامه، فرهنگ نيز زخمخورده از شبيخون رسانههاي بيگانه و دشمنان قلمداد ميشود. بدينترتيب با چنين نگاهي به فرهنگ، بخش اعظم بار مسئوليت به وجود آمدن چنين شرايطي از سر دولت و حکومت باز ميشود.
درست است که رفتارهاي همگاني يک ملت ريشه در فرهنگ عمومي بهعنوان بستر شکلگيري اين رفتارها دارد، اما پرسش اينجاست که چنين بستري تحت چه شرايطي قرار گرفته تا جامعه را آماده چنين کنشهايي کند. اقبال وسيع به بازاريابي شبکهاي، استخراج گسترده بيتکوين و اخيرا بسط و گسترش سايتهاي شرطبندي نتيجه چه جنسي از تربيت فرهنگي و يا اقتصادي است؟ آيا تربيت فرهنگي تنها ناشي از فعاليت نهادهاي فرهنگي است؟ و يا نهادهاي اقتصادي نيز با تربيت اقتصادي، فضاي فرهنگ يعني فضاي رفتارهاي اجتماعي را تحتتاثير قرار ميدهند؟
به نظر ميرسد فصل مشترک سه رفتار اقتصادي نامبرده در 10 سال اخير دستيابي سريع و آسان به پول فراوان باشد. حال به اين بينديشيم که اين رفتار ريشه در چه تربيت اقتصادي فرهنگي دارد؟ طبق گزارشها در چند دهه گذشته، کشور در زمينه ارائه نرخ سود بانکي در جهان رکورددار است و سالهاست ملت ايران با اين حقيقت تربيت شدهاند که سپردن پول به بانک و دريافت بهموقع و بيدردسر و بيدغدغه سود فراوان از ايشان بهترين راه تامين معاش است. پرسش اينجاست؛ آيا اين تربيت اقتصادي، کنش فرهنگي «معاش بدون تلاش» را درپي نخواهد داشت؟ شکلگيري و تکرار رفتار همگاني «گنجيابي بيرنج» بهمعناي زوال فرهنگ کار و تلاش، بهسوي فرهنگ مصرف و آمادهخوري، نتيجه کدام شبيخون است؟
از سوي ديگر تبليغ گسترده دستيابي به ثروتهاي فراوان با شرکت در مسابقات و قرعهکشيهاي تلويزيوني تکميلکننده شکلگيري و گسترش فرهنگ آمادهخوري است. پخش گسترده تلويزيوني، بههمراه بيلبوردهاي فراوان سطح شهر شعار تبليغاتي «لحظه خاص ميلياردر شدن» با حمايت اپليکيشن روبيکا تنها نمونهاي از اين دست فعاليتهاي مخرب نهادهاي فرهنگي است.
نمونه نرخ سود بانکي را قرار دهيد در کنار واردات گسترده کالاهاي خارجي و در کنار صنعتزدايي مهارنشده اين روزها و در کنار اتفاق سال گذشته کشور مبنيبر دعوت گسترده حکومت از مردم براي حضور در بورس با وعده چند برابر شدن سرمايههاي سرگردان ايشان، درحاليکه همگان، از حکومت تا مردم ميدانستند پولهاي وارده به بورس در جهت توليد و صنعت قرار نخواهند گرفت و چند برابر شدن آنها در اثر رونق و جهش توليد نخواهد بود.
حال قضاوت کنيد حضور گسترده در سايتهاي شرطبندي جز موارد امنيتي-منکراتي کوتاهمدت چه تفاوت معنادار ديگري با حضور گسترده در بورس دارد؟ به نظر ميرسد تنها تفاوت آنها در پيامدهاي کوتاهمدت و ميانمدت است. چنانکه در يک نگاه ميانمدت ثابت خواهد شد، ساختارهاي اقتصادي نابودکننده فرهنگ کار و توليد و همچنين فعاليتهاي فرهنگي مکمل ايشان، چه مشکلات و معضلات امنيتي-منکراتي بسيار بسيار بزرگتري را به وجود خواهند آورد.