سرمقاله اعتماد/ ترامپ رفت، ترامپیسم میماند
اعتماد/ « ترامپ رفت، ترامپيسم ميماند » عنوان سرمقاله روزنامه اعتماد نوشته آرمين منتظري است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
مخالفت و ضديت با سياستهاي دونالد ترامپ در طول چهار سال رياستجمهورياش هرقدر زياد باشد، نميتواند تاثير غيرقابل انکاري که او بر سياست جهاني گذاشته را از ميان ببرد. واقعيت امر اين است که از سال 2016 تا سال 2020، بسياري از رهبران سياسي جهان، از رفتار، گفتار و حتي رجزخوانيهاي ترامپ الگو گرفتند، سياستها و سبک زندگياش را مبنا قرار دادند، سخن از احياي عزت ملي به ميان آوردند، بهشدت بر سنتهاي جاري و ساري در جهان سياست تاختند، عليه قانون موضع گرفتند و دستوراتي مليگرايانه درخصوص موضوعاتي نظير مهاجرت و تجارت صادر کردند. برخي از اين رهبران اين اقدامات را با هدف جلب آراي مردمي انجام دادند چراکه فکر ميکردند استراتژي سياسي ترامپ روشي براي راي جمع کردن است، برخي اين اقدامات را با هدف حمايت از ترامپ صورت دادند چون فکر ميکردند برقراري رابطه نزديک با رييسجمهوري امريکا ميتواند برايشان سودآور باشد. عدهاي ديگر مسير ميانه را در پيش گرفتند و بهرغم نزديکي ايدئولوژيک با ترامپ سعي کردند به لحاظ تاکتيکي فاصله خود را با او حفظ کنند. هر چند حالا دوران رياستجمهوري ترامپ به پايان رسيده اما ميراث او، يعني مليگرايي همراه با پوپوليسم نه تنها به اين زوديها سايه خود را از سر سياست بينالملل برنخواهد داشت بلکه انتظار ميرود در امريکا و برخي از ديگر کشورها تقويت شود، چراکه پارادايمهاي اجتماعي اقتصادي، چنين ايدئولوژيهايي را تقويت ميکنند. اين روزها همه جا سخن از برابري دستمزد؛ هراس از تاثير جهاني شدن بر مشاغل و هويت ملي، تغييرات جمعيتي و نارضايتي عمومي از رويکردهاي سياسي اقتصادي مرسوم دولتها، در ميان است. در انگليس، بوريس جانسون، با مطرح کردن شعار «کنترل را پس بگيريد» سعي کرد افکار عمومي اين کشور را در حمايت از برگزيت متحد کند. در لهستان حزب حاکم اين کشور حمايت و موافقت کامل خود را با ديدگاههاي ترامپ در موضوعاتي نظير حاکميت ملي و مهاجرت اعلام کرد. بنجامين نتانياهو، نخستوزير اسراييل هم با الگوبرداري از ترامپ مواضع بسيار تند و خشني عليه رسانههاي اسراييلي اتخاذ کرد، در برزيل نيز جار بولسونارو که به ترامپ برزيل معروف شد.
درخصوص امنيت اجتماعي و جرم و جنايت مواضعي دقيقا شبيه به ترامپ اتخاذ کرد. احزاب اپوزيسيون دست راستي در سراسر جهان نيز زبان به ستايش ترامپ گشودند. براي مثال در ايتاليا و فرانسه احزاب راستگرا اعلام کردند اگر به قدرت برسند سياستي مشابه سياست ترامپ در پيش خواهند گرفت. بسياري از رهبران و احزابي که از آنها نام برده شد از روابط نزديک خود با ترامپ سود بردهاند. بوريس جانسون توانست از رابطه نزديک خود با ترامپ استفاده کند و درست در ميانه مذاکرات دشوارش با اتحاديه اروپا راي مردم را به دست آورده و در قدرت بماند. لهستان نيز سعي کرد از رابطه نزديکش با دولت ترامپ استفاده کرده و به هدف چندين سالهاش مبني بر استقرار نيروهاي امريکا در اين کشور دست يابد. بنيامين نتانياهو هم منفعتي تاريخي از رابطه نزديک با ترامپ نصيبش شد؛ دولت امريکا بيتالمقدس را به عنوان پايتخت اسراييل به رسميت شناخت و از همه مهمتر از توافق هستهاي با ايران خارج شد و اين دو به خودي خود دستاورد بزرگي براي نتانياهو محسوب ميشود. در برزيل هم بولسونارو از مواضع سياسي ترامپ درخصوص ويروس کرونا استفاده کرد تا همهگيري کرونا در کشورش را کماهميت جلوه داده و همچنان از ايجاد محدوديت براي اقتصاد برزيل طفره برود. علاوه بر اين نزديکي شخصيتي و قرابت ترامپ با رهبراني نظير رجب طيب اردوغان در ترکيه و عبدالفتاح السيسي در مصر، موجب شد اين دو، حداقل براي مدتي هم که شده، از برخي حمايتهاي سياسي کاخ سفيد برخوردار شوند.
حال چه خواهد شد؟
اما حالا که دولت ترامپ تعطيل شده و دولت بايدن کاخ سفيد را دراختيار گرفته چه اتفاقي خواهد افتاد؟ نخستين گمانهزني ميتواند اين باشد که رهبراني که از آنها ياد شد رويکردي عملگراتر در پيش بگيرند و در برخي موارد برخي سويههاي راديکال سياستهاي خود را اندکي تعديل کنند تا روابطشان با دولت بايدن دچار تنش نشود. در واقع اگر دقت کنيد اين چرخش رفتار برخي کشورها از هفتههاي آخر دولت ترامپ آغاز شد. پس از اينکه برخي حاميان ترامپ به ساختمان کنگره امريکا حمله کردند، بسياري از رهبران خارجي که تا پيش از اين در زمره مجيزگويان ترامپ قرار داشتند به يکباره سعي کردند از او فاصله بگيرند.
البته در عالم سياست ميتوان اين رفتارها را به دلايلي چند توجيه کرد. نخست اينکه آنها دوست نداشتند با حمايت از ترامپ، رفتار حاميان ترامپ در حمله به يک نهاد قانونگذاري را تاييد کنند و با اين کار پيامي نادرست به افکار عمومي کشور خودشان ارسال کنند و دوم اينکه کشورهاي نزديک به ترامپ حالا مجبورند با دولت بايدن کار کنند بنابراين حمله ترامپيستها به کنگره بهترين فرصت و مهياترين فضاي سياسي را ايجاد کرد تا اين کشورها از ترامپ برائت جسته و پيام دوستي و حمايت خود را براي جو بايدن ارسال کنند. اما آيا اين نمايش سياسي نشان تغيير اساسي در رويکرد و سياست اين کشورها است؟ احتمالا همه اين نمايشها صرفا تاکتيکي و گذرا خواهند بود. شايد بگوييد بايدن در طول مبارزات انتخاباتي خود به شدت از حکومتهاي پوپوليست و خودکامهاي که به ترامپ نزديک بودند، انتقاد کرده است. بله درست است و احتمالا اين انتقادها ادامه نيز خواهد يافت، اما دست آخر منافع است که تعيين ميکند سياست امريکا در قبال کشورها چگونه باشد. بنابراين دولت بايدن نيز چارهاي ندارد جز اينکه روابطش را با برخي از اين کشورها بهبود ببخشد. صرفنظر از هرگونه اختلاف ايدئولوژيک واشنگتن همچنان روابطش با متحدان استراتژيک خود حفظ خواهد کرد. در آن سو دولتهاي پوپوليست و مليگرا نيز همين رويه را در پيش خواهند گرفت. کشورهاي اروپاي شرقي و مرکزي همچنان به حمايت امريکا نياز دارند. آنها به تضمين امنيتي امريکا در مقابله با تهديد روسيه بهشدت نيازمندند بنابراين فارغ از اينکه چه کسي در کاخ سفيد نشسته است، اين کشورها سعي خواهند روابط خود با واشنگتن را حفظ کنند. در آسيا پاسيفيک نيز وضعيت مشابه است. در آنجا کشورها منطقه به حمايت امريکا در مواجهه با ظهور و رشد روزافزون چين نياز دارند و اما اسراييل و انگليس نيز پس از جنگ جهاني دوم ارتباط قوي را واشنگتن را جزو اولويتهاي سياست خارجيشان قرار دادهاند بنابراين سعي خواهند کرد به دولت بايدن نزديک شوند.
ترامپ رفت، ميراثش ميماند
پايان دوره رياستجمهوري ترامپ به هيچوجه به معناي پايان ايدئولوژي پوپوليسم و مليگرايي در سراسر جهان نيست، چراکه همچنان زمينههاي بنيادي حيات چنين ايدئولوژيهايي از ميان نرفته است؛ همه عوامل اجتماعي اقتصادي که به محبوبيت ايدههاي پوپوليستي و مواضع مليگرايانه کمک ميکنند همچنان موجود بوده و خواهند بود و با رفتن ترامپ اين عوامل به خودي خود نيست و نابود نخواهند شد. ترامپ به وجود آورده اين عوامل نبود. او فقط آنها را برجسته کرده و روي موج نارضايتيها سوار شد.
حالا هم بحران عميق اقتصادي که به واسطه همهگيري ويروس کرونا سراسر جهان را در بر گرفته همچنان موجب افزايش نرخ بيکاري، نابرابري و در برخي موارد، بروز خشم و نارضايتي عليه نهادهاي سياسي و اقتصادي خواهد شد. اين نهادهاي سياسي و اقتصادي همان نهادهايي بودند که ترامپ آنها را هدف مواضع تند سياسي خود قرار ميداد و برخي از رهبران سياسي جهان نيز به دنبالهروي از ترامپ، آنها را آماج حملات خود قرار ميدادند. به ديگر سخن، داستان آشنايي که بارها از زبان ترامپ شنيدهايم، همچنان شنونده خواهد داشت و درونمايه آن داستان چنين است: دولتها آنگونه که بايد به مردمشان خدمت نميکنند، براي اشتغال داخلي هزينه نميکنند، قراردادهاي تجاري را به نفع مردمشان منعقد نميکنند، در دام جهانيسازي افتادهاند و بهترين راه براي اصلاح اين امر جنگ تجاري و پيروزي در رقابت با ايدههايي نظير اقتصاد رقابتي و همکاريهاي چندجانبه است. اين رويکرد ريشه در ايدئولوژي ضدنهادي دارد. ايدئولوژياي که نخبگان ملي و بينالمللي از جمله نهادها و شخصيتها، از سياستمداران گرفته تا سازمانهاي بينالمللي و جريان رسانهاي را مسوول رکود و عقبماندگي معرفي و تلاش ميکند جرم و جنايت، تروريسم و حتي دستمزد پايين را به سياستهاي مهاجرتي دولتها گره بزند. پوپوليستها و مليگرايان در هر کشوري، نتايج فاجعهباري از خود به بار آوردهاند؛ در غرب اروپا با تضعيف قدرت و لکهدار کردن اعتبار و شهرت احزاب قديمي موجب بروز شکاف سياسي در ساختار حاکميتي شدند که نتيجهاش روي کار آمدن دولتهاي ضعيف و پيچيده شدن روند سياستگذاريها بوده است. در شرق اروپا دولتهايي بر سر کار آمدند که از يکسو حاکميت قانون را زير پا گذاشتند و از سوي ديگر اقليتها را به حاشيه رانده و فشار بر مطبوعات منتقد را افزايش دادند. در امريکا برند پوپوليسم از نوع ترامپي، شکاف و افتراق اجتماعي سياسي را آنقدر عميق کرده که شايد ترميم آن چند ده سال طول بکشد. در سالهاي پيشرو هر ناظر عاقلي که تحولات بينالملل را رصد ميکند نميتواند اين نشانهها را ناديده بگيرد، چراکه اين چرخش بزرگ در عرصه سياسي جهان همچنان رهبران سياسي برآمده از احزاب ميانهرو را وادار خواهد کرد يا در دامان راست بيفتند، يا از قباي چپ آويزان شوند تا بلکه بتوانند راي مردم را در صندوق خود بريزند و البته دولتي که در نتيجه چنين رويکردي بر سر کار آيد دولتي ائتلافي، ضعيف، پر از انشقاق و دودستگي و ناتوان از سياستگذاري قاطعانه خواهد بود. ترامپيسم با دونالد ترامپ متولد شد اما لزوما با رفتن او از قدرت، نخواهد مرد. وانگهي بسياري از رهبراني که در شمار حاميان ترامپ محسوب ميشوند قبل از اينکه او به رياستجمهوري برسد در قدرت بودهاند و احتمالا بسياري ديگر از رهبران آينده براي اينکه به قدرت برسند سعي خواهند کرد پا جا پاي ترامپ بگذارند.