سلطنتطلبها ول معطلاند
صبح نو/متن پيش رو در صبح نو منتشر شده و انتشار آن در اخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
ميلاد نجفي / برنامه «قبل انقلاب» تهيه شده در مرکز مستند سوره حوزه هنري به تهيهکنندگي ياسر فريادرس، کارگرداني مهدي نقويان و اجراي بهروز افخمي است. اين مجموعه برنامه که چهارشنبهها از شبکه مستند پخش ميشود، به تازگي بهروي آنتن رفته و توانسته مخاطبان زيادي را به خود جذب کند. «قبل انقلاب» به واسطه حضور بهروز افخمي در مقام مجري جذابيت زيادي داشت اما همان اول کاري با پخش مناظره خسرو معتضد و صادق زيباکلام، اين جذابيت مضاعف شد و در فضاي مجازي و رسانهها سروصداي زيادي بهپا کرد. معتضد بهعنوان يک مورخ شناختهشده و زيباکلام که يک چهره سياسي و دانشگاهي است در مقابل هم قرار گرفتند تا درباره دوره و عملکرد رضاخان بحث و گفتوگو کنند. اين برنامه بهقدري جذاب و به لحاظ رسانهاي پرتنش بود که با گذشت چند روز، ويديوي آن همچنان در شبکههاي اجتماعي دستبهدست ميشود. اين برنامه در 10قسمت و با حضور مورخان و اساتيد حوزه انقلاب تهيه و توليد شده است.
يکزماني تلويزيون درکنار توليد و پخش سريالهاي سرگرمکننده، سراغ توليد برنامههايي گفتوگومحور ميرفت که درآنها، کارشناساني از حوزههاي مختلف روبهروي هم قرار ميگرفتند و درفضايي جدي باهم به مناظره ميپرداختند. حالا اين موضوع ممکن بود در حوزههاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي و يا فرهنگي باشد. اين مناظرهها که معمولا بهصورت زنده روي آنتن ميرفتند، توانايي جذب زيادي از مخاطبان را داشت. مخاطب ايراني اين شانس را داشت که از طريق اين برنامهها و از بستر رسانه ملي دغدغهها و مشکلاتاش را به صورت بيپرده و رسمي دنبال کند. کارکرد اين جنس برنامهها اين بود که بهجز حل کردن بسياري از مشکلات و روشن شدن دلايل آنها، به تخليه رواني مخاطب که از وجود آن مشکلات خسته بود کمک ميکردند. از طرفي رسانه ملي اين فرصت مهم را به دست ميآورد که بتواند بهعنوان رسانه رسمي و مرجع اصلي در کشور شناخته شود. اما به مرور اين جريان فروکش کرد. سليقه برخي از مديران و از سوي ديگر برخي فشارهاي بيروني به سازمان صداوسيما، برنامههاي سيما را به سمت محافظهکاري و خنثي شدن سوق داد. اين اتفاق به مرور به يک جريان حاکم رسانهاي تبديل شد. طبيعي است که وقتي مخاطب دغدغههايش را در سيماي جمهوري اسلامي نيابد، به سراغ رقباي ديگر ميرود. رقبايي که بسياري از آنها با اهداف مختلف و نيتي که خير نيست سراغ مسائل جامعه ايراني ميروند. حالا و در هفتههاي اخير جرقههايي از يک جريان جديد در سيما ديده ميشود. برنامههايي صريح در مسير چندصدايي و شفافسازي مسائل مختلف جامعه. بيشک «قبل انقلاب» يکي از مهمترين اتفاقات اخير دراين زمينه است. بهروز افخمي يکي از مهمترين فيلمسازان ايراني پس از انقلاب اسلامي شناخته ميشود. او فيلمهاي مهم و جريانسازي مثل «عروس»، «روز فرشته»، «روز شيطان» و «شوکران» را ساخته است. او ضمنا درکنار سينما فعاليت سياسي و اجتماعي نيز داشته و در مجلس ششم نماينده بوده است. افخمي در شهريورماه سال94 سکان برنامه سينمايي «هفت» را برعهده گرفت که در زمان خودش بسيار خبرساز بود. او مدتي است در برنامه «نقد سينما» حضور داشته و سريال «رعد و برق» راهم دردست توليد دارد. به مناسبت پخش برنامه جنجالي و پرسروصداي «قبلانقلاب» با اين سينماگر گفتوگوي مفصلي انجام دادهايم که درادامه ميخوانيد.
آقاي افخمي! انگار سرتان براي حاشيه درد ميکند؛ درست است؟!
(با خنده) برنامه «قبل انقلاب» پس از برنامه «هفت» توليد شد. يعني حدود دوسال از ساخت آن ميگذرد.
شما درکنار فعاليت هنري سابقه مطالعاتي و کار سياسي هم داريد، با اين حال چهرههايي که مثل شما شناختهشده هستند به ندرت پيش ميآيد که حاضر شوند درقامت مجري چنين برنامههايي حضور پيدا کنند. آيا اجراي «قبل انقلاب» براي شما ريسک نداشت؟
سالها پيش به واسطه توليد سريال «کوچک جنگلي» درباره دوران پيش از رضاشاه تا تاجگذارياش مطالعاتي انجام داده بودم. البته درباره دوران خود رضاشاه هم مطالعاتي انجام داده بودم و اطلاعاتي داشتم. اما برايم بسيار جالب بود که درکنار بيش از 10کارشناس تاريخ بنشينم و صحبت کنم.
وقتي گفتند برنامه درباره دوره رضاشاه و شخصيت اوست، از آنجاييکه شخصا به اين مساله علاقهمند بودم و دوست داشتم دربارهاش بيشتر بدانم، اجراي
«قبل انقلاب» را پذيرفتم.
چه شد که سازندگان اين برنامه براي اجراي آن سراغ شما آمدند؟
احتمالا آنها هم به همين خاطر سراغ من آمدند. وقتي سريال «کوچک جنگلي» هرچه ميگذرد بيشتر ديده ميشود، خيليها به من ميگويند آن سريال خروجي موفقي داشت و بهترين کارت بوده است. به نظرم «کوچک جنگلي» به لحاظ تاريخي به شدت جلب توجه کرده است. باگذشت بيش از 30سال از ساخته شدنش، همچنان کارکرد دارد. البته جالب است اين را بدانيد که در زمان ساخته شدنش، از جانب صاحبنظران و منتقدان با سکوت مطلق مواجه شد.
بهدليل تغيير کارگرداني که رخ داده بود؟
شايد! البته دلايل مختلف سياسي هم داشت. اما الان بهعنوان يک سند تاريخي مورد مراجعه و استناد قرار ميگيرد. براي خودم جالب است چون برخي از چيزهايي که درآن سريال تصوير شده است، خيلي اصيل نيست؛ يعني ممکن است عين تاريخ نباشد و حاصل تخيل خودم بوده باشد! بعضا با تفاسيرتاريخي از آن دوره مواجه ميشوم که ظاهرا تحتتاثير همان تخيلات شخصي من است! مثلا درباره دلايل تسليم دکتر حشمت، همان چيزي که در سريال تصوير شده مطرح شده است.
برگريم به برنامه «قبل انقلاب»! معمولا هنريها نگران جايگاه خودشان هستند. شما بهعنوان يکي از فيلمسازان شناختهشده بعد از انقلاب، نگران تزلزل اين جايگاه بهدليل اجراي «هفت»، «نقد سينما» و حالا«قبل انقلاب» نيستيد؟
متوجه منظورتان هستم! اين دقيقا شبيه وضعيت هيچکاک در 65سالگي است. او برنامه تلويزيوني «آلفرد هيچکاک تقديم ميکند» را اداره ميکرد. همان موقع به خاطر توليد اين برنامه، هيچکاک مورد طعنه برخي قرارگرفته بود و موقعيت حرفهايش با تهديد مواجه شده بود. منتقدان ميگفتند او به تلويزيون رفته و ديگر يک فيلمساز بازنشسته است.
ميتوان هيچکاک را يک فيلمساز ضدجريان دانست؟
من فکر ميکنم او به سادگي، داستان پليسي را دوست داشت. فکر ميکرد داستانهايي که عمرش کفاف ساخت فيلم بلند آنها را نميدهد، حيف است ساخته نشوند. غير از آن يک مجله داستان کوتاه پليسي را هم سردبيري ميکرد. هيچکاک علائق خودش را دنبال ميکرد. بعضي وقتها هم گمان ميکرد بهخاطرشان هزينه داده است. شايد از اين نظر بتوان گفت، اتفاقي شبيه به آن براي من هم درحال رخ دادن است. نميتوانم جلوي خودم را بگيرم و علائقام را دنبال ميکنم!
به نوعي بيشتر از مديوم، سوژه و هدف برايتان مهم است؟
درهمان زماني که هيچکاک آن دوره را طي ميکرد و برخي فکر ميکردند بازنشسته شده است، فيلم «روح» را با گرو گذاشتن خانهاش ساخت. درحالي که حتي استوديوها هم ديگر حاضر نبودند درآن پروژه همکاري کنند و در پي منصرف کردن هيچکاک بودند. اتفاقا «روح» در اولين اکراناش جلب توجه زيادي نکرد. اما الان اگر اشتباه نکنم هشتمين فيلم تاريخ سينما به حساب ميآيد. اين فيلم به تدريج درحال صعود در ليست بهترين فيلمهاي تاريخ سينماست و بعيد نيست چندسال ديگر اولين فيلم مهم تاريخ سينما باشد.
ممکن است درباره شما هم اين اتفاق بيافتد؟ مثلا فيلمي بسازيد که بهترين فيلم کارنامه شما باشد؟
اين اتفاق قبلا هم برايم رخ داده است. مثلا «روباه» که درسينما و جشنواره کاملا ناديده گرفته شد، پس از پخش از تلويزيون تازه درحال پيدا کردن تماشاچياش است.
چون صحبت «روباه» شد! ممکن است پس از «روز شيطان» و «روباه» بازهم سراغ ژانر جاسوسي برويد تا سهگانه شما کامل شود؟
اگر داستان خوب گيرم بيايد ميسازم اما معمولا وقتي يک نوع فيلمي را ميسازم تا 10سال بعدش از ساخت آن ژانر متنفر ميشوم! يعني بهنحوي تنوعطلب هم هستم که بتوانم ژانرهاي مختلف را تجربه کنم.
پس بايد سؤال قبليام درباره تجربه اجراي تلويزيوني را به تنوعطلبي شما هم مرتبط بدانيم؟!
بله! کنجکاوي و تنوعطلبي در من وجود دارد. اگر آدم قرار باشد بهخاطر موقعيت حرفهايش دست از کنجکاوي و بازيگوشي بردارد حيف است! آدم فقط يکبار زندگي ميکند؛ نبايد آن را حيف و ميل کند!
چه شد که براي اولين قسمت «قبل انقلاب» سراغ دو چهره پرسروصدا مثل خسرو معتضد و صادق زيباکلام رفتيد؟!
شيمي اين دو بهم ميخورد! هردو کاراکترهاي تلويزيوني بسيار جذابياند. خودم فکر ميکردم برنامه اصولا بايد کميک باشد. معتقد بودم موضوع رضاخان براي مخاطب کلا منتفي است و نسل جوان فقط بهعنوان موضوعي بامزه که ميشود به آن خنديد توجه ميکند! اما پيرمردها سر اين قضيه دعواي جدي دارند!
البته درسالهاي اخير بهخاطر برخي مشکلات معيشتي و از طرفي فعاليت کاربران خارجنشين سلطنتطلب در فضاي مجازي، موضوع رضاخان کم و بيش مطرح ميشود؛ آن را مهم نميدانيد؟
درست است اما اين را بايد در نظر بگيريد که جوان امروزي به هرحال اين موضوعات را خيلي جدي نميگيرد. ممکن است سلطنتطلبها بخواهند از اسم رضاخان و دوراناش استفاده تبليغاتي بکنند اما به نظرم کلا ول معطلاند! بايد يک کاري بکنند؛ به هرحال پير شدهاند و آخرهاي کارشان است!
يقينا بهعنوان يک کنشگر و آدم اهل مطالعه، نسبت به مباحث مطرح شده در برنامه موضع داريد. اين کارتان را بهعنوان مجري يک مناظره سخت نميکرد؟
من سعي کردم بيطرف بمانم. يک دليلاش اين بود که اطلاعاتم به اندازه کارشناسان برنامه نبود. براي خودم کنجکاوکننده بود و مباحث را گوش ميکردم. فقط آنچه درپياش بودم اين بود که کارشناسها به صورت روشن و قابلفهم براي مردم حرف بزنند. يعني سعي ميکردم از لحن قمپزي(!) کارشناسانه جلوگيري کنم. مطلبي را که خودم نميفهميدم تلاش ميکردم تا قابل فهم شود. درحد يک آدم کنجکاو برخورد ميکردم و به نظرم يکي از دلايل جذابيت «قبل انقلاب» همين است که اجازه ندادم برنامه يک شکل سنگين کارشناسانه پيدا کند. البته درمورد تمام کارشناسان موفق به اين کار نشدم. يکي، دو نفر از کارشناسان برنامه خيلي محافظه کار و عبوس برخورد ميکردند!
اين برنامه نزديک به دوسال پيش ضبط شده و به دلايل مختلف تا به امروز پخش نشده بود. حالا فکر ميکنيد پخش اين برنامه به لحاظ رسانهاي چه آوردهاي براي سيما دارد؟
اين نشان ميدهد مديران تلويزيون نبايد از موفقيت و جذابيت بترسند. متاسفانه برخي از مديران از پربيننده شدن و ديده شدن برنامهها ميترسند چون حس ميکنند ممکن است برايشان بد شود؛ خب، اين خيلي بد است! مديريت تلويزيون بايد تکاني بخورد. برنامههاي گفتوگومحور ميتوانند جذابيت و اهميت زيادي داشته باشند. خصوصا الان که سريالهاي تلويزيوني خيلي تکراري و محافظهکارانه شدهاست.
ويديوهاي «قبل انقلاب» در فضاي مجازي پخش شده است. اين نشاندهنده اين نيست که رسانه ملي همچنان ميتواند رسانه مرجع باشد؟
بله! بهياد دارم تلويزيون دريک مقطعي به برنامههاي گفتوگومحور زنده توجه کرد ولي بعداز مدتي بازهم محافظهکاري سراغ مديران آمد. امروز خيلي از برنامههايي که قبلا زنده پخش ميشد الان توليدياند.
برنامه «هفت» دوره شما و حواشياش يکي از دلايل تصميم مديران به توليدي شدن برنامهها نبود؟!
شخصا به توليدي بودن «هفت»علاقهمند بودم. چون وقتي يک برنامه قرار است وجهه سينمايي داشته باشد، بهتر است فرصت توليد، تدوين و اصلاح داشته باشد. اما در خيلي از برنامههاي ديگر اينطور نيست. البته به شرط اينکه مجري آمادگي و توانايي مديريت بحث را داشته باشد. مديران هم بايد به او جرات بدهند و تشويقاش کنند که نترسد. نبايد از تند شدن يا جنجالي شدن ترسيد.
اتفاقا همزمان با «قبل انقلاب» يک مناظره زنده در شبکه چهار حاشيهساز شد. همين ممکن است مديران رابيشتر به سمت محافظهکاري سوق دهد. موافقيد که مديران بايد ترکشهاي اين مسير را تحمل کنند؟
بله! اينکه از بيان نظرات تند يک فرد بترسيم خوب نيست. تلويزيون مسوول نظرات کسانيکه دريک برنامه زنده حرف ميزنند نيست. اما بايد وظايف خودش را انجام دهد.
پس از ضبط برنامه باحضور معتضد و زيباکلام، آيا دعواي آنها ادامه پيدا کرد؟!
برنامهاي که پخش شد تنها نيمي از برنامه ضبط شده با حضور آنهاست. بخش ديگري دارد که پخش خواهد شد. درآخر برنامه اول هم اين را گفتم. پس از پايان برنامه و آن بحثهاي داغ بازهم آنها باهم رفيق بودند و کنار هم شام خوردند و گفتوگو کردند.
مناظره خسرو معتضد و صادق زيباکلام توقع مخاطبان را بالا برد. فکر ميکنيد برنامههاي بعدي هم توانايي جذب مخاطب را داشته باشد؟
به نظرم قسمتهاي بعدي برنامههاي بهترياند اما اينکه مثل قسمت اول جذاب باشند را مطمئن نيستم. معتضد و زيباکلام دوشخصيت جالبياند. البته آقاي زيباکلام دريک برنامه ديگر هم با آقاي صفرپور مناظره داشتهاند که اتفاقا آن برنامه هم بسيار خوب است. بهطور کلي صادق زيباکلام از آنجايي که کاراکتر رسانهاي جذابي دارد در هر برنامهاي باشد ديده ميشود. اين جداي از ميزان ارزش کارشناسي است. خسرو معتضد هم در اين برنامه بسيار جذاب و تودلبرو بود! اين دو کاراکترهاي جذابي بودند که همانطور که من انتظار داشتم برنامه را کمي به سمت کميک بردند. برنامهاي که صادق زيباکلام مقابل آقاي صفرپور بود ارزش کارشناسي بيشتري دارد. البته کارشناسان ديگري مثل دکتر تفرشي هم دربرنامه آمدند که من چيزهاي زيادي از آنها ياد گرفتم.
بهعنوان سؤال آخر! برنامههاي آينده خودتان در سينما و تلويزيون چيست؟
بهعنوان مجري «نقد سينما» را خواهم داشت. بعد از سريال «رعد و برق» که براي تلويزيون ميسازم، اميدوارم سراغ ساخت فيلم پليسي بروم که قبل از سريالام ميخواستم بسازم. منظورم «کاغذ شطرنجي» است. البته کارهاي ديگري را نيز در نظر دارم که بايد ببينيم خدا چه ميخواهد.
هردو کاراکترهاي تلويزيوني بسيار جذابياند. خودم فکر ميکردم برنامه اصولا بايد کميک باشد. معتقد بودم موضوع رضاخان براي مخاطب کلا منتفي است و نسل جوان فقط بهعنوان موضوعي بامزه که ميشود به آن خنديد توجه ميکند