سرمقاله شرق/ موانع احیای برجام
شرق/« موانع احياي برجام » عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم جاويد قرباناوغلي است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
جو بايدن با گذر از مناقشات ترامپ عليه نتيجه انتخابات و برگزاري آرام و به دور از تشنج مراسم تحليف در کاخ سفيد مستقر شد و زمام اداره کشور را در دست گرفت. او در اقدامي که اکثر تحليلگران آن را گام بزرگي در جهت زدودن ميراث سوء و شوم حکومت چهارساله ترامپ ارزيابي کردند، فرامين اجرائي متعددي را امضا کرد که اين اقدام با استقبال بسياري از کشورها روبهرو شد. فرمان بازگشت آمريکا به پيمان اقليمي پاريس، سازمان بهداشت جهاني، لغو منع ورود شهروندان عمدتا مسلمان و بازنگري آثار سوء تحريمهاي آمريکا عليه کشورهاي ديگر در مبارزه با کرونا در زمره اين فرامين هستند. رهبران جهان رويکرد بايدن را نشانه مثبتي از تغيير در مشي چهارساله آمريکا در دوره ترامپ، عزم اين کشور براي همکاري با جهان، مسئوليتپذيري بينالمللي و بازگشت به همهجانبهگرايي ميدانند. با اين حال آنچه بيش از همه اين موارد به ما مربوط ميشود و احتمالا مطالبهاي در سطح ملي است، وعده بايدن و اعضاي ارشد تيم همراه او در بازگشت آمريکا به توافق 1+5 است. علت اين امر هم روشن است؛ اول اينکه برجام توافقي بينالمللي است که ترامپ خودسرانه از آن خارج شد. ديگر اينکه خروج از برجام و اتخاذ سياست فشار حداکثري و تحميل تحريمهاي يکجانبه، اثرات مخربي در اقتصاد و اوضاع داخلي ايران داشته است.
در بيان چرايي قرارنگرفتن اين موضوع در اولويت بايدن گمانهزنيهاي فراواني مطرح و گفته شده که پروندههاي مهم بسياري در سياست داخلي و خارجي از اولويت بالاتري نسبت به توافق 1+5 برخوردار است. يکي از مهمترين اولويتهاي بايدن در صد روز اول غلبه بر شکاف و گسلي است که پيامد چهار سال سياست جنونآميز ترامپ در اولويتدادن به سفيدپوستان افراطي و تحقير ديگر اقليتهاي قومي است که پس از شکست در انتخابات اوج گرفت و بيسابقهترين رويداد در تاريخ آمريکا را در حمله به کنگره رقم زد. تحولي که به نظر بسياري از تحليلگران در صورت فقدان برخوردي منطقي و معالجه آن از سوي نخبگان آمريکا در دوره بايدن، با پشتوانه 70 ميليون رأي ترامپ ميتواند منجر به يک شکاف داخلي و جنگ شود. پرونده مهم ديگري که اتفاقا سهمي قابل توجه در جذب آراي مردم و پيروزي بايدن در مقابل ترامپ داشت، اپيدمي کروناست. آمريکا از نظر تعداد مبتلايان حدود 25 درصد دنيا را به خود اختصاص داده است. سهم اين کشور در آمار مرگومير نيز تقريبا در همين حد است. بنابراين به نظر ميرسد کرونا از ضروريترين موضوعاتي است که رئيسجمهور جديد درگير آن است. ميراث ترامپ در سياست خارجي و استراتژي کلان آمريکا از ديگر موضوعات با اولويت بالا براي بايدن است. پروندههايي نظير نوع تعامل با چين در جنگ تجاري که ترامپ با دومين قدرت اقتصادي جهان کليد زد و همچنين مسابقه تسليحاتي با روسيه و ضرورت تغيير در سياستهاي آمريکا در قبال پوتين که در دوره ترامپ کنار گذاشته شده بود، از ديگر اولويتهاي تيم بايدن است.
با پذيرش اجمالي موارد فوق هنوز اين سؤال مطرح است که چرا بازگشت آمريکا به توافقي که مهمترين موفقيت ديپلماتيک چند دهه اخير نام گرفت، همچنان محل ترديد است. به نظرم پاسخ اجمالي به اين سؤال، اول تغيير شرايط در سطح منطقه و جهان و دوم نگاه ايران براي احياي اين توافق و تسهيل بازگشت آمريکا به اين توافق است.
منطقه و جهان در مقايسه با زمان دستيابي به توافق هستهاي تغييرات چشمگيري کرده است، برخي به نفع و برخي ديگر عليه ما. امروز موضع اروپا بسيار سختتر از موضع آمريکاست، امري که در دور قبلي مذاکرات منتهي به برجام کاملا برعکس بود. اسرائيل و عربستان، دو مدعي و مخالف جدي توافق هستهاي با هم هستند و صداي واحدي دارند و فشار مضاعفي را بر واشنگتن ميآورند. بايدن نميخواهد يا نميتواند مانند سلف خود اوباما بياعتنا به مخالفتهاي داخلي و متحدان منطقهاي در مسير احياي توافق در شاکله سابق آن حرکت کند. تيم بايدن بارها گفتهاند که ملاحظاتي همچون نگاه داخلي به اين توافق (کنگره، آيپک و...) و نظرات متحدان اروپايي و منطقهاي در بازگشت به برجام را مد نظر قرار خواهند داد. با اين وجود اين ملاحظه مهم را بايد در نظر گرفت که روند اجرائي اين ملاحظات تا حد قابل توجهي به مواضع ايران در قبال تغييراتي است که در کاخ سفيد و نگاه آمريکا به جهان و ايران رخ داده است. در شرايطي که اکثر کشورهاي جهان از پيروزي بايدن استقبال و از تغيير در سياستهاي کلان آمريکا اظهار خرسندي کرده و آمادگي خود را براي ايجاد فضاي جديدي در روابط با آمريکا بيان کردند، واکنش ايران به اين تحول مهم و ادبيات دستاندرکاران دستگاه ديپلماسي و ديگر مقامات کشور به گونهاي بود که گويي هيچ اتفاقي نيفتاده و قرار نيست تغييري را در رويکرد آمريکا نسبت به ايران شاهد باشيم. احتمالا پاسخ اين است که اين واکنش تاکتيکي و از سر استغنا و عدم ذوقزدگي و شتابزدگي ايران است.
با اين وجود در شرايطي که چينش مهرههاي اصلي تيم بايدن به گونهاي است که جيغ بنفش نتانياهو و حاميان او در داخل آمريکا را در پي داشته، تا اين حد بيتفاوتي از سوي دستگاههاي رسمي فاقد توجيه در عرصه سياسي و ديپلماسي است. به گفته بسياري از ناظران بينالمللي، تيم سياسي- امنيتي بايدن افرادي باتجربه، کارآزموده و موافق تعامل مثبت با ايران هستند. بسياري از آنها از اعضاي اصلي مذاکرات 1+5 و توافق برجام و البته حامي آن هستند که به صراحت با خروج ترامپ از اين توافق به مخالفت برخاستند. تفاوتهاي برايان هوک هماهنگکننده سياستهاي آمريکا درباره ايران در دوره ترامپ و رابرت مالي که از سوي بايدن به اين سمت انتخاب شده، نمونه روشني از تغيير در تيم جديد رهبري آمريکا در مورد کشورمان است. تمامي جناحهاي تندرو آمريکا با اين انتخاب بايدن مخالفت و به آن حمله کردهاند. سناتور تام کاتن که يکي از چهرههاي ضدايراني است با انتقاد از انتصاب رابرت مالي او را با «سابقه طولانياي در همدردي با ايران و دشمني با اسرائيل» توصيف کرده است. به نظر ميرسد تقدم مرغ و تخممرغ را نبايد به مانعي جدي در احياي برجام تبديل کرد. برهان خلف ميگويد اگر عربستان و اسرائيل با توافق هستهاي و آغاز مجدد گفتوگوهاي ايران و آمريکا مخالفاند، وقوع اين تحول به نفع مصالح کشور است و بايد اين راه را هموار کرد. برخلاف دوره ترامپ و نرد عشق بين او و محمد بنسلمان، تيم بايدن منتقد جدي سياستهاي عربستان در موضوعاتي متعدد نظير جنايات اين کشور در يمن، قتل فجيع خاشقجي و حقوق بشر است. بايدن در اولين روزهاي کار خود انصارالله يمن را از ليست سازمانهاي تروريستي خارج کرد. اقدامي که در آخرين روزهاي کار ترامپ و به يقين با رايزني عربستان و اسرائيل و با هدف مانعتراشي در مقابل بايدن در پرونده يمن و عربستان انجام شد. ناديدهگرفتن اين موارد و حرکت در مسيري که برجام از اولويت تيم بايدن کنار گذاشته شود، خطاي بزرگي در سياست خارجي است.