لزوم تصمیمسازی درباره FATF بر مبنای منافع ملی
دنياي اقتصاد/متن پيش رو در دنياي اقتصاد منتشر شده و انتشار آن در اخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
محمد مهاجري/ در همه کشورها موضوع افايتياف يک مقوله اقتصادي است و در ذيل روابط بينالملل و در حوزه منافع ملي تعريف ميشود. با اين تعريف هر دولتي مقررات داخلي خود را با حفظ استقلال ملي، چنان منعطف ميکند که منافع حاصل از پيوستن به آن بر زيانهايش بچربد. نه در موضوع افايتياف وضع چنين است، بلکه در همه قراردادها و معاهدات جهاني چنين قاعدهاي حکمفرماست. يقينا همه کشورها از همه مقررات بينالمللي سود نميبرند و چه بسا متحمل زيان هم بشوند. اما حضور در چرخه روابط بينالملل ضرورت و منفعت بزرگتري است که زيانهاي ناشي از تعهد به يک يا چند قرارداد را کاملا توجيهپذير ميکند.
۲- در ايران ما، اما شرايط به گونهاي ديگر است. يعني افايتياف نه يک موضوع اقتصادي و حتي اقتصادسياسي بلکه از جنس بازي سياسي است و دست بر قضا نوعي بازي برآن حاکم است که قواعد خاصي ندارد و اگر هم قاعدهمند است ارادهاي براي رعايت آن ديده ميشود.
۳- به بيان روشنتر، مهم نيست که افايتياف، ناني در سفره منافع ملي بگذارد يا روابط تجاري با دنيا را تسهيل کند، آنچه مهم است اين که افايتياف در تنور کدام جناح ميپزد. اگر فرضا نان گرمي نصيب رقيب شود، حتما بايد آن تنور خاموش شود و اگر برعکس، نان و نامش به نفع جريان خودمان باشد بايد تا آخرش رفت و کاملا تسليم افايتياف شد. حالا ديگر همه ميدانند مقدمات افايتياف در دولت احمدينژاد بنيانگذاري شد و سعيدجليلي بهعنوان دبير شورايعالي امنيت ملي، با چراغ سبز دادن به دولت متبوعش آن را کليد زد. اما تقدير چنان رقم خورد که اين قصه در دولت نهم و دهم به سر نرسد و حواله دولتي شود که با برخي گرايشهاي سياسي تند و افراطي همخواني ندارد و از همانجا به بازيگران دولت يازدهم و دوازدهم پشت پا زدند.
۴- مخالفان افايتياف در سه گروه مشخص قابل دستهبندياند؛
نخست: پارهاي از مديران دولت احمدينژاد و خود او که پايگاه اصليشان مجمع تشخيص مصلحت نظام است و در آنجا بسان ترمز عمل ميکنند. دليل مخالفت آنها هم قابل فهم است. متاسفانه آنها فقط مخالف افايتياف نيستند بلکه در اظهارنظرهاي خود، دشمني عليه موافقان برجام را هم کتمان نميکنند.
دوم: چهرههاي جناحي اصولگرا که اطلاعاتشان از مقوله افايتياف (همچون معلوماتشان از برجام) ناچيز است. اين گروه مثل دانش آموزاني که هميشه از روي بغل دستيهاي خود کپي ميکنند، ايده مستقلي ندارند. در اين گروه هم غالبا تمايلات جناحي حرف اول را ميزند.
سوم: افرادي که اطلاعات نسبي از موضوع افايتياف دارند، اما هرچه ميدانند از روي بولتنهايي در ذهن شان ضبط شده که با هدف شستوشوي مغزي نوشته شدهاست. در واقع آنان بولتنخوانهاي حرفهاي هستند که توسط بولتن سازان حرفهاي تغذيه فکري ميشوند.
در عين حال گروهي کم شمار هم هستند که گرچه بولتنها را ميخوانند، اما به اطلاعات جانبي هم دسترسي دارند.اين افراد، اولا تعدادشان بسيار کم است و ثانيا در هيچ جاي قدرت تعريف نشدهاند و فرضا اگر بفهمند درکشان نادرست است، کاري نميتوانند انجام دهند.
گروههاي نخست، دوم و سوم اما به هيچوجه ياراي بحث و گفتوگو ندارند. از نظر آنها افايتياف يک مقوله نحس و نجس است. همه عالم آن را به توطئهاي تبديل کردهاند که حال ما ايرانيها را بگيرند. ميخواهند ته و توي اسرار اقتصادي ما را در بياورند. ميخواهند ثروتهاي ما را نابود کنند و...
اين جماعت معتقدند ما تافته جدابافتهاي هستيم که در دنيا لنگه نداريم و همه سنگ در دست گرفتهاند تا به سمت ما پرت کنند. اصلا شفافيتي که دنيا دنبالش است، براي اين است که ما نتوانيم يک ريالمان را طبق ميل خودمان خرج کنيم.
به افرادي که چنين استدلالهايي دارند چه سخني ميتوان گفت؟ حتي اگر وارد گفتوگو شوي، آب در هاون کوبيدن و کثيف کردن خون است. فرضا اگر هم بگويي در ميان اين همه مملکت عضو افايتياف بعضيشان کشورهايي هستند که نه فقط اطلاعات اقتصاديشان بلکه تاکتيکهايشان را هم در دنيا لو ميدهند، نگاه عاقل اندر سفيهي به شما ميکنند، سري تکان ميدهند، لبشان را کج ميکنند و چنان با ترحم نگاه تان ميکنند که احساس محجوري ميکنيد!
۵- ممکن است اين سوال پيش آيد که پس چه بايد کرد؟
به گمانم هيچ. بايد تن داد به شيوه مخالفان افايتياف. يعني منتظر بمانيم که مبادلات اقتصادي مان مانند دوران پارينه سنگي و قبل از آن بشود. همين الان هم بخش عمدهاي از مبادلات تجاري ما بهصورت کالا به کالاست (مثل همان دوره پارينه سنگي) و بهزودي اين روند متکامل تر هم خواهد شد. پايان اين فرآيند، از دست رفتن عزت ملت است، فقط.
اما کار ديگري که بايد انجام داد انتظار است. يعني منتظر بمانيم تا دولت بعدي که انشاءالله مخالف افايتياف است! روي کار بيايد. آن وقت، ديگر رقيب سياسي در قدرت نيست و ميتوان افايتياف را پذيرفت و به ظن قوي بهصورت پنهاني و صد البته که در آن صورت هزينه هايش سر به فلک خواهد کشيد. اما چه باک! وقتي حريف شکست خورده است و ما به منفعت فراوان رسيدهايم، هزينه افايتياف که چيزي نيست!
مفهوم آن هزينه سنگين را مولانا در چندصدسال قبل در اين بيت ريخته است:
گر بگريزي ز خراجات شهر/ بارکش غول بيابان شوي