پیامدهای وابستگی بیشتر دبی به ابوظبی چیست؟
فارس/متن پيش رو در فارس منتشر شده و انتشار آن در اخرين خبر به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
بحران کرونا در دبي و بحران اقتصادي ناشي از آن سبب شده بار ديگر ديناميسم قدرت در اين شيخنشين حاشيه خليج فارس در معرض تغيير قرار گيرد؛ تغييراتي که شايد به صورت مستقيم و غيرمستقيم در برخي حوزهها بر ايران تاثيرگذار باشد.
مهدي پورصفا/ در ماههاي اخير شايد آنچه که بيش از همه اخبار درباره شيخنشين امارات توجه رسانههاي عمومي را جلب کرده باشد، برقراري روابط رسمي بين اين شيخنشين و رژيم صهيونيستي است. برقراري روابط اين شيخنشين حاشيه خليج فارس با رژيم صهيونيستي با واکنشهاي مختلفي در بين کشورهاي مختلف همراه شد که به جز حاميان رژيم صهيونيستي ساير کشورهاي اسلامي اين رفتار امارات را محکوم کرده و خواستار تجديدنظر در اين تصميم شدند.
جالب اينجاست که اعتراض به اين تصميم تنها محدود به خارج از امارات نماند بلکه در داخل امارات هم برخي شيخنشينها چنين رفتاري را خلاف منافع ساير شيخنشينها دانستند. واقعيت هم اين است که بخش مهمي از آنچه که ما به نام رفتار امارات در بيرون از مرزها ميشناسيم، نتيجه سياستهاي مستقيم «محمد بن زايد آل نهيان» وليعهد حاکم ابوظبي و جانشين فرماندهي نيروهاي مسلح امارات است.
محمد بن زايد در سايه ناتواني «خليفه بن زايد» که از سال 2014 ميلادي سکته کرده عملاً هدايت سياست خارجي و امنيتي امارات را در اختيار گرفته است. سياست خارجي امارات از سال 2014 و با هدايت محمد بن زايد به دنبال استفاده از توان مالي ابوظبي براي گسترش نفوذ در منطقه بوده است.
* سياست تهاجمي ابوظبي در منطقه به دنبال چيست
اين سياست چند دستور کار دارد که مهمترين آنها تلاش براي کنترل آبراههها و بنادر مهم در منطقه خاورميانه بوده است. نقطه کانوني اين سياست «شرکت بين المللي بنادر دبي» است که موتور محرکه امارات براي تشکيل اين امپراطوري منطقهاي است.
براي اجرايي شدن همين سياست امارات علاوه بر سرمايهگذاريهاي گسترده دست به ماجراجوييهاي نظامي در نقاط مختلف خاورميانه زده است. حضور در کشور ليبي و حمايت از «خليفه حفتر»، امضاي تفاهمنامه دو جانبه با منطقه خودمختار «سومالي لند» براي توسعه يک بندر و پايگاه هوايي و همچنين تلاش براي استقرار در خاک سودان بخشي از اين راهبرد جاهطلبانه است.
اوج اين سياست نيز مربوط به مداخله نظامي امارات متحده عربي در جنگ چندين ساله عليه مردم مظلوم يمن است. مهمترين هدف امارات و شايد بهتر است بگوييم ابوظبي از مداخله در اين منطقه تلاش براي کنترل تنگه بابالمندب و منطقه راهبردي عدن است.
علاوه بر اين امارات جزيره راهبردي «سقطري» را در نزديکي سواحل يمن به اشغال خود در آورده و در حال ساخت و سازهاي گسترده نظامي در اين منطقه است. طبيعي است که در اين مسير ابوظبي از حمايت گسترده رژيم صهيونيستي و آمريکا نيز بهره ميبرد.
در طول سالهاي گذشته ابوظبي يکي از مهمترين تأمينکنندگان مالي لابيهاي ضد ايران در واشنگتن بوده است. علاوه بر اين ابوظبي تلاش گستردهاي براي همراهي با رژيم صهيونيستي و امارات براي تحديد قدرت منطقهاي ايران به خرج داده که اوج آن برقراري رابطه رسمي با رژيم صهيونيستي و افتتاح سفارت اين رژيم بوده است.
در اين ميان علاوه بر اين راهبرد ديناميسم داخلي شيخنشينهاي درون فدراسيون امارات نيز حائز اهميت است.
* بحراني که ابوظبي را به قدرت مطلق در امارات تبديل کرد
يکي از موانع داخلي در خصوص جاهطلبيهاي محمد بن زايد تعارضي است که بين ابوظبي و ساير امارتها براي چنين برنامههايي وجود دارد. مهمترين رقيب ابوظبي، امارت دبي است.
دبي بر خلاف ابوظبي بهره چندان خاصي از منابع نفتي نبرده و به منابع حاصل از تجارت و گردشگري متکي است. بر خلاف ابوظبي، دبي با داشتن رابطه حسنه با تمام همسايگان امارات توانسته به يک هاب تجاري و مرکز مبادلات مالي منطقه تبديل شود.
بر خلاف ابوظبي دبي دليلي براي ماجراجوييهاي منطقهاي نميبيند. بر اساس قوانين داخلي امارات، هر کدام از شيخنشينهاي هفتگانه در مسائل داخلي خود کاملاً خودمختار بوده و حتي ساختار امنيتي جداگانهاي نسبت به ساير امارات دارند. دبي در سايه همين استقلال و رونق گردشگري و تجارت توانسته بود به نوعي توازن قوا دست پيدا کند.
با اين حال از سال 2009 ميلادي اين توازن قوا به تدريج از دست رفت. در سال 2009 ميلادي بحران اقتصادي جهاني با ترکيدن حباب بازار مشتقه مالي در آمريکا آغاز شد. اين بحران موجب سقوط سنگين صنعت ساختمانسازي به عنوان اصليترين صنعت بومي دبي شد.
بسياري از بدهکاران ماشينها و ساختمانهاي خود را رها ميکردند تا تحت تعيقيب قضايي قرار نگيرند. بر خلاف ابوظبي، دبي فاقد منابع طبيعي بود که بتواند اين بحران را بدون نياز به کمک پشت سر بگذارند.
در چنين شرايطي بود که ابوظبي پيشنهاد يک بسته نجات 20 ميليارد دلاري را بر روي ميز امير دبي گذاشت. هدف از اين ارائه اين بسته پرداخت ديون و اوراق قرضهاي بود که امکان عدم پرداخت آنها از سوي دبي قدرت گرفته بود.
با اين حال اين بسته نجات مالي بهاي سنگيني براي دبي به همراه داشت. امير دبي مجبور شد تا در مقابل امتيازات مهمي را به ابوظبي تقديم کند که مهمترين آن همراهي با سياستهاي يکجانبه و ماجراجويانه ابوظبي در نقاط مختلف خاورميانه بود.
در کنار اين با ادغام برخي نهاد و شرکتهاي بزرگ مالي نظارت ابوظبي براي تراکنشها و فعاليتهاي مالي دبي شدت گرفت. در همين راستا بود که «واحد بررسيهاي مجرمانه بانک مرکزي ابوظبي» که عملاً بازوي منطقهاي وزارت خزانه داري آمريکا محسوب ميشد به نظارت بر روي تمام تراکنشهاي بانکهاي ايراني پرداخت.
با فشار گسترده آمريکا بانکهاي مستقر در دبي يک به يک تمام ارتباطات خود را با ايران قطع کردند که در نهايت با خودداري «بانک اسلامي نور» در دبي از همکاري با ايران بازار ارز ايران دچار يک نابساماني طولانيمدت شد که اوج آن آبان سال 91 بود. همين اتفاق در بازههاي زماني ديگر از جمله زمستان سال 95 و بهار سال 97 پس از خروج آمريکا از برجام روي داد.
* تاريخ تکرار ميشود
حالا و با اتفاقات که با شيوع کرونا روي داده به نظر ميرسد که تاريخ به گونهاي ديگر در حال تکرار شدن است. شيوع اين ويروس در ابعاد گسترده نه تنها سبب قرنطينههاي طولاني در دبي براي جلوگيري از شيوع بيشتر شده بلکه به دليل رکود جهاني سفر گردشگران خارجي نيز به شدت کم شده است.
بر اساس آمارها نزديک به 74 درصد از ميزان سرمايهگذاري در امارات کاسته شده است. از سوي ديگر به دليل نياز به صدور بستههاي نجات مالي ميزان بدهي دولت دبي به 65 درصد توليد ناخالص ملي اين اميرنشين رسيده و حتي درباره تبعات ناخوشايند فروپاشي بيمهها در اين اميرنشين هشدار داده شده است.
اين در حالي است که صنعت ساختمانسازي دوبي نيز حال و روز خوبي ندارد و نزديک به يک ميليون واحد مسکوني در امارات خالي است. روند مداوم کاهش اجارهبها نيز سبب شده بسياري از شرکتهاي ساختماني توان نقد کردن مطالبات خود را نداشته باشند.
فارغ از بدهيهاي حاکميت و بانکهاي دبي، شرکتهايي که با حمايت مستقيم «شيخ محمد بن راشد آل مکتوم»، حاکم دبي، شکل گرفتهاند، پيشتر ۶.۸ ميليارد دلار وام گرفته بودند که سررسيد آن سال آينده ميلادي است و همچنين اين شرکتها ۳.۱ ميليارد دلار اوراق قرضه منتشر کرده بودند که سررسيد آن نيز سال ۲۰۲۲ فرا خواهد رسيد.
اوج اين مصيبت اقتصادي زماني خود را نشان ميدهد که بدانيم شاخص بورس دبي به همان دوراني بازگشته که اقتصاد اين کشور درگير بحران سال 2006 بوده است. دبي تلاش ميکند تا با صرفه جويي در مخارج جلوي بحران مالي را بگيرد اما واقعيت اين است که اين اميرنشين چارهاي جز دراز کردن دست مقابل ابوظبي به عنوان برادر ثروتمندتر ندارد.
هنوز ابعاد بسته نجات مالي ابوظبي براي دبي روشن نيست اما به نظر ميرسد که بخش مهمي از آن ادغام نهادهاي مالي دبي و ابوظبي از جمله بورس باشد. در سال 2009 اين اقدام محدود به برخي از شرکتهاي صنعتي همچون آلومنيوم دبي بود اما اين بار قرار است ابعاد ادغامها بسيار فراتر باشد.
يکي از اين پيشنهادات ادغام کامل بورس دبي و ابوظبي است. بر طبق اخبار منتشر شده قرار است مديريت اين ادغام با شرکت سرمايهگذاري «مبادله» باشد که خود از ادغام دو صندوق سرمايهگذاري در سال 2015 بوجود آمده است.
با توجه به ابعاد اين ادغام ميتوان گفت که دبي به صورت کامل زير چتر ابوظبي قرار خواهد گرفت و اين امارت به طور کامل تابع ابوظبي خواهد شد.
* ربط ماجرا به ايران
اين رويداد با وجود اينکه عملاً مربوط به تحولات داخلي امارات است اما با توجه به اهميت دبي براي مبادلات مالي ايران ميتواند عواقبي را براي تهران به همراه داشته باشد.
تابعيت کامل و بي چون و چراي دبي از ابوظبي ميتواند ابزارهاي محدوديتساز مالي بيشتري در اختيار وزارت خزانهداري آمريکا قرار دهد تا در صوت لزوم فشار بيشتري به اقتصاد ايران وارد شود. البته در سالهاي اخير وابستگي تجاري ايران به بازار ارز امارات تا حدودي کاهش يافته اما هنوز صرافيهاي دبي نقش مهمي در مبادلات روزانه بازار ارز تهران ايفا ميکنند.
نکته ديگر در اين باره تلاش رژيم صهيونيستي براي نفوذ در ساختار دبي و به خصوص جمعيت مقيم ايرانيان اين کشور است. به طور حتم اميرنشين دبي از حساسيت ايران نسبت به اين مساله آگاه است اما روند تحولات اخير نشان ميدهد که شايد در آينده نه چندان دور شاهد افتتاح کنسولگري رژيم صهيونيستي در دبي باشيم.
براي مقابله با تبعات احتمالي اين مساله راههاي فراواني در مقابل ايران وجود دارد اما شايد مهمترين آن مشخص کردن خطوط حساسيت ايران براي امارات باشد. همچنين توجه به يافتن مسيرهاي جديد براي مبادلات ارزي نيز يکي از راههايي است که به طور حتم تبعات احتمالي را کاهش خواهد داد.