سرمقاله خراسان/ مسئولان خطاکار بخوانند!
خراسان/ « مسئولان خطاکار بخوانند! » عنوان يادداشت روز در روزنامه خراسان به قلم سيد صادق غفوريان است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
حالا که چند روز از ماجراي ناخوشايند آن «نماينده مجلس در خط ويژه» مي گذرد، قطعا بهتر مي توان به کليت موضوع نگريست و آن را نه تنها از زاويه «ما وقع» بلکه از منظر تبعات، تحليل ها و هشدارهاي پيرامونش بررسي کرد.
طبيعي است که به بهانه چنين نوشته ها و نگاشته هايي که رفتار مسئولان را در بوته نقد قرار مي دهد، بي مقدمه به فرازهاي بلند کلام امام اميرالمومنين علي(ع) در «عهدنامه مالک اشتر» اشاره و مصاديق بررسي شود، اما وقتي با خود مي انديشيم اين پرسش به ذهنمان خطور مي کند که مگر مسئولان ما تاکنون اين عهدنامه را نديده و از آن نشنيده اند که به يقين مي دانيم روايت عهدنامه مالک اشتر براي اين آقايان، زيره به کرمان بردن است. نهايت اين است که مثلا اين سه فراز عهدنامه را با چنين مسئولاني در ميان بگذاريم که:
*« در اموري که همه در آن مساوي اند خود را بر ديگران مقدم ندار»
*«نگو که مرا بر شما برتر ساخته اند و بايد فرمان من اطاعت شود»
*« مهرباني به مردم و دوست داشتن آن ها و لطف در حق ايشان را شعار قلب خود ساز و نسبت به آن ها خشونت نورز...»
حالا اين پرسش مطرح مي شود که مگر قرار است براي مسئولان پس از گذشت بيش از 4 دهه از انقلاب اسلامي، از ابتدائيات رفتاري در «عهدنامه مالک اشتر» سخن گفت؟ اصلا بياييد اين عهدنامه را به عنوان مرامنامه فکري و عملي حاکمان در نظام اسلامي ناديده انگاريم، آيا عقل، عرف و انصاف را هم مي توانيم ناديده بپنداريم که يک مسئول يا يک «قانون گذار» بدون توجه به آن به خود اجازه دهد خويش را در «خط ويژه و مقابل قانون» قرار دهد؟
از اين چند پرسش که گذر کنيم، اکنون مجال مناسبي است که ماجراي آن «نماينده مجلس در خط ويژه» را از زاويه تبعات، تحليل ها و هشدارها در طرح دو نکته بررسي کنيم:
1- به جاي جلب محبوبيت و مقبوليت، کينه آفريني شد
جامعه در سال هاي اخير به واسطه فضاي مجازي و رسانه هاي جديد، دايره نظارت خود بر رفتار و عملکرد مسئولان را گسترش داده و در برخي موارد، رويدادها را حتي شفاف تر از آن ها نظاره و رصد مي کند. از سوي ديگر نوعي از مديريت ناکارآمد به ويژه در بخش هاي اقتصادي که مشکلات فراگير و نارسايي هاي معيشتي و اقتصادي براي مردم پديد آورده، بعضا باعث عصبانيت و ناخشنودي بخشي از مردم از مسئولان و سيستم ها شده است. طبيعي است در چنين شرايطي نمي توان انتظار داشت، مردم نسبت به برخي از متوليان که وعده هايشان اغلب به سرانجامي نرسيده است، روي خوش نشان دهند. براي نمونه در صحنه «نماينده مجلس و خط ويژه» قطعا بسياري از آن مردم که به اين نماينده مجلس فحاشي و به خودرو اش لگد پرتاب کردند، چه بسا نه او را به نام مي شناسند و نه از عملکردش آگاه اند، شايد اين نماينده در شمار خدوم ترين مسئولان و نمايندگان باشد اما مي بينيم که آن چند نفر مردم رفتاري کاملا تهاجمي نسبت به اين فرد و عمل قانون شکنانه اش دارند. در واقع اين مسئول، با رفتار ناپسند خود (حتي با فرض برخورد نامناسب مامور ناجا) دقيقا خود را در نقطه و موقعيت (خود ويژه پنداري) قرار مي دهد که مردم به هيچ عنوان تحمل اش را ندارند. امروز مردم انتظار دارند، اگر مسئولان به هر دليلي نمي توانند از دردهايشان بکاهند ديگر بر دردهايشان نيفزايند. رهبر انقلاب در همين باره به نکته ظريفي اشاره کرده اند:
«چون وا نمي کني گرهي خود گره مباش
ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نيست...
گاهي يک مسئولي نمي تواند توقعي را که از او هست، انجام دهد. يک دستگاهي اعتباراتش کم است، امکاناتش کم است؛ مانعي ندارد؛ اگر چنان چه به قدر توان اما با روي خوش، با ابروي گشاده، با آغوش باز و صميمانه با مردم برخورد شود، مردم خشنود مي شوند، راضي مي شوند.» (بيانات در ديدار مسئولان اجرايي استان قم 5/۸/89)
قطعا اتخاذ چنين رويکرد و رفتاري است که با مدد آن تا حدودي مي توان جلب محبوبيت و مقبوليت نمود و از «کينه آفريني» جلوگيري کرد و دقيقا همان مواجهه و رفتاري که در اين اتفاق براي آن چندان تلاشي نشد.
2- تبعات مواجهه غلط يک مسئول با اشتباه خود چيست؟
بايد به تاسف از اين واقعيت ياد کرد که نمونه هاي مواجهه غلط مسئولان با خطاهاي خود فراوان است؛ بارها ديده ايم آن ها ديرهنگام يا با انواع و اقسام توجيه تراشي براي اشتباه خود با اين تصور که پيروز ميدان اند از واقعيت فرار مي کنند در حالي که مردم قاضيان قدري براي تشخيص رفتار و گفتار صادقانه اند. به نظر مي رسد در اين چالش، مردم و رسانه ها (حتي رسانه هاي همسو با نماينده) با نوعي رفتار متناقض و ديرهنگام مواجه شدند و از نحوه و فرايند عذرخواهي آقاي نماينده راضي نشدند. در واقع اتخاذ روشي غلط با اين رويداد که مي توانست با حواشي و حرف و حديث کمتري خاتمه يابد نه تنها اين گونه نشد که خود نيز بر کاستن از «سرمايه اجتماعي» و «اعتمادزايي» دامن زد.