سرمقاله دنیای اقتصاد/ آیا مشوقهای هستهای در راه است؟
دنياي اقتصاد/« آيا مشوقهاي هستهاي در راه است؟ » عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دکتر ابراهيم متقي است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
روند مذاکرات دولت بايدن با ايران بيانگر آن است که ديپلماسي برجامي بايدن، بلينکن و رابرت مالي ويژگيهاي کنش تاکتيکي دارد. اگرچه دونالد ترامپ از سازوکارهاي راهبردي براي همکاري يا عدم همکاري با کشورها بهره ميگرفت، تيم بايدن ترجيح ميدهد تا از الگوهايي استفاده کند که ديپلماسي هيچگاه از مدار سياست خارجي ايران، ايالاتمتحده و کشورهاي گروه ۱+۴ خارج نشود. ديپلماسي ايران براساس يک انگاره بسيار ساده قرار دارد.
ايران به اين موضوع تاکيد دارد که آمريکا به تعهدات خود عمل کند ولي ايالاتمتحده هيچگونه توجهي به توافق انجامشده در قالب برنامه جامع اقدام مشترک ندارد. محور اصلي سياست ايران در روند ديپلماسي هستهاي و بازگشت به برجام، عبور از سياست دوران ترامپ است؛ درحاليکه الگوي رفتار آمريکاييها براساس معادله و موازنه قدرت در هر دوران تاريخي خواهد بود. فعاليت ايران براساس نصب نسل نهم سانتريفيوژهاي هستهاي ميتواند بهعنوان نمادي از قدرت و قابليت سازنده ايران محسوب شود.
۱- موازنهسازي در جهت اثربخشي مذاکرات
ايران براي تحقق اهداف ديپلماتيک نيازمند بهرهگيري از سازوکارهاي توليد قدرت متوازن بوده است. تاکنون سياست ايران عمدتا ماهيت هشداري داشته است. نصب سانتريفيوژهاي نسل نهم موقعيت ايران را در مذاکرات ژنو ارتقا ميدهد. چنين رويکردي به مفهوم آن است که در هرگونه کنش ديپلماتيک، قابليت بازيگران نقش محوري براي چانهزني سياسي خواهد داشت. سياست ايران معطوف به اين نکته است که الگوي رفتار جمهوري اسلامي مبتني بر سياست تعادلي است و از آمادگي لازم براي انجام «اقدامات همزمان» بهعنوان حسننيت خود بهره ميگيرد.
در نگرش ايران، سياست ترامپ مشکلات بسيار مخاطرهآميزي را براي امنيت منطقهاي و اقتصاد ايران به وجود آورده است. الگوي رفتاري اسرائيل و عربستان بهعنوان متحدان منطقهاي ترامپ در تشديد فشارهاي فزاينده دولت آمريکا نقش موثري داشته است. بايدن هماکنون تلاش دارد تا شکل جديدي از کنش ديپلماتيک را در دستور کار خود قرار دهد. در نگرش ديپلماتها و مقامات ايراني، دونالد ترامپ با خروج از برجام و اعمال تحريمهاي گسترده عليه ايران به بهانههاي مختلف، پرونده هستهاي را وارد وضعيت پيچيدهاي کرده است.
۲- مطلوبيت کنش مرحلهاي و تاکتيکي ايران
ايران از سازوکارهاي مرحلهاي براي نشان دادن حسننيت و تلاش ديپلماتيک چندجانبه بهره گرفت. جمهوري اسلامي ايران صرفا از ابتداي سال دوم خروج آمريکا از برجام، پنج گام کاهش تعهدات هستهاي خود را ذيل تعهدات انجامشده در برنامه جامع اقدام مشترک به انجام رساند. نگرش ايران براي کاهش تعهدات برجامي را ميتوان بهعنوان بخشي از سياست پايبندي به تعهدات برجامي دانست.
ايران اميدوار بود تا در فضاي به قدرت رسيدن دولت بايدن، زمينه براي همکاريهاي چندجانبه بهوجود آيد. دولت حسن روحاني به اين موضوع واقف بود و بارها به آمريکاييها هشدار داد که هرگونه وقفه در اعاده برجام مشکلات بيشتري را براي سياست همکاريهاي چندجانبه ايجاد خواهد کرد. اگرچه دونالد ترامپ اميدوار بود که ايران و آمريکا در فوريه ۲۰۲۱ به توافق برسند، اما واقعيتهاي سياست ايران معطوف به انجام اقدام متقابل براي بازگشت آمريکا به تعهدات چندجانبه جهاني و قطعنامه ۲۲۳۱ بوده است.
۳- سياست اعاده مرحلهاي برجام
بايدن تلاش دارد تا سياست بازگشت مرحلهاي به برجام را در دستور کار قرار دهد. الگوي کنش بايدن معطوف به رويکرد «گام اوليه» از سوي ايران خواهد بود. ايران با چنين الگويي مخالفت داشته و آمريکا را بهعنوان نقضکننده تعهدات بينالمللي شايسته برداشتن گام اول ميداند. مذاکرات وين را ميتوان نقطه عطفي دانست که براساس آن شرايط براي همکاريهاي جديد فراهم ميشود. حضور رابرت مالي در روند مذاکرات و بهرهگيري از سياست «ديپلماسي رفت و برگشت» زمينه لازم براي پيشبرد روند مذاکرات را فراهم ميسازد.
رابرت مالي به اين دليل وارد وين شده است که مذاکرات را از وضعيت رکود و درجا زدن خارج کند. تداوم سياست ترامپ ازسوي بايدن، طبعا چالشهاي بيشتري را براي امنيت جهاني ايجاد خواهد کرد. در آستانه مذاکرات وين، برخي از مقامات اسرائيلي و آمريکايي بر ضرورت گسترش طيف مذاکرهکنندگان تاکيد داشتند. درحاليکه ايران هيچگاه چنين سياستي را مورد پذيرش قرار نميدهد. عربستان و اسرائيل که در دوران رياستجمهوري ترامپ محور اصلي شرارت براي چالشسازي و بحرانفکني در محيط منطقهاي بودهاند، طبعا انگيزههاي بلند بالايي براي اخلال در امنيت منطقهاي خواهند داشت.
ايران تعهد داده است که به توافق برجام برميگردد. پروتکل الحاقي را مورد پذيرش قرار ميدهد، غنيسازي را به حداقل ممکن يعني براساس معيار ۶/ ۳درصد ميرساند. سانتريفيوژهاي نسل جديد را از حوزه فعاليتهاي راهبردي خارج ميکند و طبعا سازوکارهاي اعتمادساز را در شرايطي برميدارد که آمريکا به تعهدات خود در فضاي برجامي متعهد باشد. درحاليکه بايدن تلاش دارد تا از سازوکارهاي کنش ترکيبي استفاده کند.
بهرهگيري از الگوي تاکتيکي و کنش مرحلهاي توسط تيم سياست خارجي و ديپلماتيک بايدن در روند ديپلماسي هستهاي ۱+۴ بيانگر آن است که نه تنها ايران بلکه رابرت مالي نيز تلاش دارد تا از سياست تعهدات سازنده استفاده کند. تداوم مذاکرات هستهاي بيانگر اين واقعيت است که ايران تلاش دارد تا حقانيت و مشروعيت خود را در ارتباط با برنامه جامع اقدام مشترک تثبيت کند. در حالي که ايالاتمتحده سياست گسترش برجام را در دستور کار قرار داده است. واقعيت آن است که اگر ترامپ راهبرد باراک اوباما را ادامه ميداد و از سياست فشار حداکثري و نقشه راه ۱۲مادهاي ايدهآليستي فاصله ميگرفت، نتايج بهتري براي برجام و اهداف راهبردي آمريکا به وجود ميآمد.
۴- ديپلماسي سازنده و سياست موازنهدهنده فرانسه
واقعيت آن است که ايران از اين مقطع زماني به بعد از سازوکارهاي مرحلهاي در ارتباط با سياست جهاني و الگوي رفتار آمريکا بهره ميگيرد. کنش راهبردي همانند برجام، چالشهايي را به وجود آورد که ايران را مجددا در فضاي تحريمهاي اقتصادي فزاينده قرار داد. به همين دليل است که حسننيت بايدن و رابرت مالي ازسوي ايران براساس سازوکارهاي پايان دادن به تحريمها سنجيده ميشود. مذاکرات ايران و آمريکا از طريق نيروي سوم و در چارچوب ديپلماسي رفت و برگشت در حال اجراست.
فرانسه تلاش دارد تا سياست جديدي را براي همکاريهاي چندجانبه و اعاده ديپلماسي هستهاي در دستور کار قرار دهد.
توضيح آنکه فرانسه نسبت به فعاليت هستهاي ايران حساسيت بيشتري در مقايسه با انگليس و آلمان نشان داده است. نقشيابي فرانسه بهعنوان نيروي موازنهدهنده مذاکرات وين از اين جهت اهميت دارد که امکان کنش چندجانبه را بين ايران، آمريکا و ساير کشورهاي گروه ۱+۴ فراهم ميسازد. دولت روحاني همواره به آمريکاييها و کشورهاي گروه ۱+۴ هشدار داده که حسننيت زمينه ارتقاي همکاريهاي متقابل را به وجود ميآورد.
واقعيت آن است که همکاريهاي تاکتيکي و راهبردي ماهيت دومينو دارد. اينگونه همکاريها از يک نقطهاي آغاز ميشود و ميتواند طيف گستردهاي از منافع متقابل کشورها را تامين کند. واقعيتهاي خبري بيانگر آن است که ايران و آمريکا هر دو درصدد احياي برجام هستند؛ اما هر يک از دو کشور شکل خاصي از همکاريهاي متقابل را در دستور کار قرار ميدهند. آمريکا تاکنون نشان داده که آماده اعطاي مشوقهاي مرحلهاي است. ايران چنين مشوقهايي را لازم دانسته اما کافي نميداند.
سياست ايران و ايالاتمتحده در فضاي موجود ماهيت کاملا واقعبينانهتري پيدا کرده است. ديپلماسي به حيات خود ادامه ميدهد. هر يک تلاش دارند تا اهداف تاکتيکي خود را تحقق بخشند. ايران و آمريکا هيچکدام در مذاکرات وين تمايلي به سازوکارهاي راهبردي نشان نميدهند. تداوم مذاکرات و شکلگيري نشست کارشناسي ميتواند مطلوبيتهاي بيشتري را براي تداوم همکاريها فراهم سازد. در چنين شرايطي ميتوان واقعيتهاي نهفته جديدي را پيشبيني کرد.
نتيجه
نگاه تاکتيکي به ديپلماسي هستهاي ميتواند مطلوبيتهاي بيشتري را براي کشورها ايجاد کند. همکاريهاي دوجانبه و چندجانبه در موضوعات راهبردي از اين جهت اهميت دارد که زيرساختهاي توافقهاي موثر و طولانيمدت را فراهم آورد. به اينخاطر بهنظر ميرسد که سياستهاي اعلامي پيشين توسط ايران و آمريکا صرفا اقدامات تاکتيکي براي کسب امتيازات بيشتر است و هماکنون تهران و واشنگتن به سمت شرايط واقعبينانهتري حرکت ميکنند.
انعطافپذيري ايران و آمريکا را ميتوان در قالب نگرش مرحلهاي به مذاکرات جستوجو کرد. اينگونه مذاکرات طبعا زمينه بازگشت گامبه گام به برجام را فراهم ميکنند. اگرچه اعاده برجام کار سادهاي نبوده و نميتوان در کوتاهمدت به چنين نتايج و اهدافي نائل شد. تلاش آمريکا، روسيه و چين به همراه تروئيکاي اروپايي ميتواند زمينه همکاريهاي جديد در روابط ايران با قدرتهاي بزرگ را به وجود آورد. ايران در گذشته حسننيت خود را به مرحله آزمون گذاشته است. رابرت مالي نيز تلاش دارد تا چنين انگارهاي را در فضاي ارتباطي ايران و آمريکا براي آينده امنيت منطقهاي پيگيري کند. به همين دليل است که اعطاي مشوقهاي مالي در ارتباط با ايران امکانپذير خواهد بود.
گام دوم مربوط به فرآيندي بود که طي آن آمريکا و ايران وارد ديپلماسي پيچيده چندجانبه آينده ميشوند. واقعيت آن است که پايان دادن به تحريمها در کوتاهمدت امکانپذير نيست. اگرچه مقامات دولت روحاني همواره بر مطلوبيت و کارآمدي برجام تاکيد داشتند، اما وقفه در پايان يافتن تحريمها و اعاده چالشهاي جديد در روابط ايران با قدرتهاي بزرگ نشان ميدهد که مفهوم صداقت و تعهد يکجانبه هيچگاه نميتواند منجر به مطلوبيتهاي پايدار براي امنيت ملي کشور باشد. سياست کنش تفکيکي و مرحلهاي در تحقق هر موضوع راهبردي از جمله پايان دادن به تحريمها ضروري و اجتنابناپذير خواهد بود.