تهران در دست سیاسیون
شرق/متن پيش رو در شرق منتشر شده و انتشار آن به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
همزمان با انتخابات رياستجمهوري در 28 خرداد امسال، انتخابات شوراهاي شهر و روستا نيز برگزار خواهد شد که يکي از مهمترين وظايف اين شورا انتخاب شهردار است. تا قبل از احياي شوراهاي شهر و روستا در سال 77، شهرداران از سوي وزير کشور انتخاب ميشدند. هرچند فعاليت شهرداريها جزء خدمات اجتماعي محسوب ميشود، اما جايگاه شهردار تهران، هميشه از مناسب مهم در پايتخت به شمار ميرود که هم اصلاحطلبان و هم اصولگرايان نميخواهند آن را از دست بدهند. در 42 سال اخير و از ابتداي انقلاب تاکنون، 14 شهردار و هفت سرپرست (رضا زوارهاي، حسين بنکدار، محمد حقاني، محمدحسين مقيمي، علي سعيدلو، مصطفي سليمي و سميعالله حسينيمکارم) مسئوليت شهر تهران را بر عهده داشتهاند که هرکدام خاستگاه خاص سياسي و اجتماعي خود را داشتهاند که در اين گزارش به آن پرداختهايم.
محمد توسلي؛ از اسفند 57 تا دي 59
اولين شهردار تهران پس از روزهاي پرالتهاب بعد از انقلاب، از اعضاي شوراي مرکزي و دفتر سياسي نهضت آزادي بود. دکتراي ترافيک از آلمان داشت و از سوي دولت موقت مهدي بازرگان بهعنوان شهردار انتخاب شد و در نهايت بهخاطر اختلاف با دولت بعد استعفا داد. او در سال 96 درگفتوگو با «شرق» ماجرا را اينگونه تعريف کرده بود: «بعد از پايان دولت موقت من استعفا دادم که آقاي بنيصدر رئيس دولت شوراي انقلاب نپذيرفتند. در زمان دولت آقاي رجايي نيز ايشان استعفاي من را نپذيرفتند و نهايتا تعهد مکتوب دادند که مديريت ما را با دولتشان هماهنگ کنند؛ اما متأسفانه به علت نگاهها و حساسيتهاي سياسي برخي از وزراي آن روز نتوانستند اين کار را انجام دهند و چوب لاي چرخ ما ميگذاشتند؛ پروژه مترو با دخالتها متوقف شد و نهايتا به جايي رسيد که در زمان آقاي مهدويکني، با حضور همين آقاي ميرسليم و مرحوم آقاي زوارهاي که معاونان ايشان بودند، من را خواستند و گفتند شما فقط زبالههاي شهر را جمع ميکني. در اين شرايط بود که من بار ديگر استعفا دادم و آقاي رجايي که از دوستان خوب و نزديک ما بودند، نپذيرفتند و من خدمت امام رفتم ـو در نامهاي که در سوابق هست به ايشان استعفاي خودم را تقديم کردمـ ايشان از من خواستند که بيشتر مدارا کنم؛ اما وقتي بيرون آمدم با راهنمايي آيتالله توسلي که در دفتر ايشان بودند، با خبرگزاري جمهوري اسلامي ايران مصاحبهاي کردم که در روزنامهها منعکس شد. روز بعد آقاي مهدويکني با تشکر استعفاي من را پذيرفتند. من از پذيرش استعفا خيلي خوشحال شدم، زيرا در شرايطي که اختياري نيست، نبايد مسئوليتي باشد». محمد توسلي هماکنون دبيرکل نهضت آزادي ايران است.
کمالالدين نيکروش؛ از دي 59 تا شهريور 60
او هشت ماه شهردار تهران و سه ماه نيز وزير کشور بود. نيکروش استاد دانشگاه بود و بيشتر شخصيتي علمي داشت تا سياسي و در سال 82 چهره ماندگار کشور در رشته مهندسي برق و الکترونيک شد. در دوره تصدي شهرداري تهران با اين ايده شهر را اداره ميکرد که مردم نبايد راضي شوند دولت وجوهي را که بايد در دورافتادهترين نقاط کشور مصرف شود، صرف شهروندان کند.
غلامحسين دلجو؛ از شهريور 60 تا مهر 61
از لحاظ سياسي مستقل بود. او در وزارت کشور و وزارت پست، تلگراف و تلفن نيز کار کرده بود. دلجو چند سالي مديرعامل بيمه ايران شد و اکنون با دکتراي مديريت در دانشگاه علامه طباطبايي عضو هيئت علمي است.
محمدکاظم سيفيان؛ از مهر 61 تا شهريور 62
پيش از انقلاب عضو حزب ملل اسلامي بود و به زندان رفته بود. به راستهاي بعد از انقلاب تمايل داشت و در تأسيس دانشگاه امام صادق(ع) توسط مرحوم آيتالله مهدويکني نقش داشت. نماينده مردم تهران در مجلس چهارم شد و در اولين دوره انتخابات شوراي شهر در سال 77 نامزد شد؛ انتخاباتي که برنده نهايي آن اصلاحطلبان بودند و سيفيان تنها توانست عضو عليالبدل شوراي شهر تهران شود.
محمدنبي حبيبي؛ از دي 62 تا آذر 66
از بزرگان اصولگرايان بود و در زمان فوت در سال 97 دبيرکلي حزب باسابقه و ريشهدار «مؤتلفه اسلامي» را بر عهده داشت. او در دولت شهيد رجايي، استاندار فارس بود و در دولت کوتاه آيتالله مهدويکني و دو سال اول دولت ميرحسين موسوي به استانداري خراسان رسيد و بعد از آن از سوي حجتالاسلام ناطقنوري که وزير کشور بود، بهعنوان شهردار تهران انتخاب شد. مرحوم حبيبي در اولين دوره انتخابات شوراي شهر تهران، مجلس نهم و مجلس دهم نيز نامزد شد اما رأي کافي به دست نياورد.
سيد مرتضي طباطبايي؛ از آذر 66 تا دي 68
در اوج دوران موشکباران تهران توسط عراق نزديک به دو سال شهردار تهران بود. او برادر سيدصادق طباطبايي، برادر همسر مرحوم سيداحمد خميني و خواهرزاده امامموسي صدر بود که هفته گذشته در 25 فروردين، بعد از يک دوره بيماري درگذشت. مهندس بود و نشانه سياسي از او وجود ندارد. گفته ميشود صداي خوبي داشته و حتي با بردار مرحومش صادق طباطبايي که نوازندگي نيز ميکرد، چند قطعه اجرا کردهاند.
غلامحسين کرباسچي؛ از دي 68 تا مرداد 77
بعد از آنکه مرحوم آيتالله هاشميرفسنجاني در سال 68 رياست دولت را بر عهده گرفت، کرباسچي را که استاندار اصفهان بود به تهران آورد تا شهر را به او بسپارد. کرباسچي اولين شهرداري بود که در جلسات هيئت دولت حضور يافت. او در سال 74، همراه برخي وزرا و معاونان مرحوم هاشمي «حزب کارگزاران سازندگي» را تأسيس کرد و هماکنون دبيرکل حزب کارگزاران سازندگي است که به جريان اصلاحطلبي تمايل دارد. کرباسچي در سال 77 به دليل اتهامات مالي در شهرداري تهران بازداشت شد. از اتهامات او مشارکت در ارتشا، تضييع اموال عمومي، تصرف اموال عمومي و تباني در معاملات دولتي بود که در نهايت به زندان و ۱۰ سال انفصال از خدمات دولتي و بازگرداندن اموال محکوم شد. او آخرين شهردار تهران بود که از سوي دولت انتخاب شد. بعد از احياي شوراهاي شهر در سال 77، انتخاب شهردار به اين شورا سپرده شد.
مرتضي الويري؛ از خرداد 78 تا بهمن 80
او اولين شهردار تهران است که از سوي شوراي شهر تهران انتخاب شد؛ شوراي شهري که در سال 77 تشکيل شد و اصلاحطلباني مانند سعيد حجاريان و عبدالله نوري در آن حضور داشتند، اما کمتر از دو سال بعد به دليل ناهماهنگي با اعضاي اين شورا کنارهگيري کرد. الويري اصلاحطلب است و در انتخابات رياستجمهوري سال 88 رياست کميته صيانت از آراي مهدي کروبي را بر عهده داشت. او دو دوره نماينده مجلس بود و اکنون عضو پنجمين شوراي شهر تهران است.
محمدحسن ملکمدني؛ از اسفند 80 تا دي 81
از اعضاي حزب کارگزاران سازندگي بود که بهعنوان شهردار تهران انتخاب شد اما برخي اعضاي شوراي شهر اول تهران با او مخالف بودند. ملکمدني بعد از برکنارشدن مانند کرباسچي به دادگاه رفت و به پنج ماه حبس، سه سال انفصال از خدمات دولتي و پنج سال محروميت از تصدي مسئوليت در شهرداري محکوم شد؛ اما دو سال بعد از اتهامات تبرئه شد.
محمود احمدينژاد؛ ارديبهشت 82 تا تير 84
تنها شهردار تهران که به رياست دولت نيز رسيد. دومين دوره انتخابات شوراي شهر تهران با شگفتي همراه بود و «فهرست آبادگران» پيروز کرسيهاي شورا شد. آنها نيز احمدينژاد را که سابقه استانداري اردبيل را داشت، بهعنوان شهردار تهران انتخاب کردند. او با همين عنوان و حمايت اصولگرايان در سال 84 به رياستجمهوري رسيد؛ اما هيچگاه خود را اصولگرا نناميد و اصولگرايان نيز اين روزها نامي از احمدينژاد نميآورند.
محمدباقر قاليباف؛ از شهريور 84 تا شهريور 96
لباس نظامي را از تن درآورده و در حلقه اصولگرايان قرار گرفته است. او يک بار در سال 84 نامزد انتخابات رياستجمهوري شد ولي با پيروزي احمدينژاد، به جاي او به شهرداري تهران رفت و 12 سال در اين پست ماند. در اين ميان دو بار ديگر نيز سوداي صندلي رياستجمهوري به سرش زد که در سال 92 به حسن روحاني باخت و در سال 96 به نفع ابراهيم رئيسي کنار رفت، اما باز اصولگرايان نتوانستند به پاستور راه يابند. در همان سال شوراي شهر تهران نيز به دست اصلاحطلبان افتاد و قاليباف نيز از بهشت خداحافظي کرد. او در سال 98 در سرليست اصولگرايان قرار گرفت و به مجلس راه يافت و به رياست آن رسيد. قاليباف هماکنون نيز يکي از گزينههاي اصلي اصولگراها براي انتخابات رياستجمهوري است. در سال 87 «جمعيت پيشرفت و عدالت ايران اسلامي» به دبيرکلي مرتضي طلايي تشکيل شد که از نظر سياسي به محمدباقر قاليباف نزديک است.
محمدعلي نجفي؛ از شهريور 96 تا فروردين 97
از اعضاي حزب کارگزاران سازندگي بود و در دولتهاي ميرحسين موسوي، مرحوم آيتالله هاشمي، سيدمحمد خاتمي و حسن روحاني حضور داشت. با پيروزي اصلاحطلبان در پنجمين دوره انتخابات شوراي شهر تهران، نجفي بهعنوان شهردار تهران انتخاب شد اما عمر شهرداري او به يک سال نرسيده بود که استعفا داد.
محمدعلي افشاني؛ از ارديبهشت 97 تا آبان 97
اصلاحطلب است و عضو شوراي مرکزي حزب اعتماد ملي. او که در دولت حسن روحاني استاندار فارس بود و معاون عمراني وزير کشور و رئيس سازمان شهرداريها و دهياريهاي کشور، جايگزين نجفي شد؛ اما با اجراي قانون ممنوعيت بهکارگيري بازنشستگان در سال 97 شهرداري تهران را تحويل داد.
پيروز حناچي؛ از آبان97 تاکنون
بيشتر بهعنوان شخصيتي دانشگاهي شناخته ميشود تا سياسي، اما به اصلاحطلبان نزديک است. او براي بهدستآوردن صندلي شهرداري تهران با عباس آخوندي، ديگر سياستمدار اصلاحطلب در رقابت بود که در نهايت با اختلاف يک رأي به پيروزي رسيد.