قمار اصلاح طلبانه
صبح نو/متن پيش رو در صبح نو منتشر شده و انتشار آن به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
آنطور که به نظر ميرسد، محمدجواد ظريف از بيشترين اقبال و محبوبيت براي اجماع در جبهه اصلاحطلبان برخوردار است. اين را ميتوان از اظهارنظر فعالان اصلاحطلب متوجه شد. بااينحال هنوز ظريف به شائبهها درباره حضور يا عدم حضور در آوردگاه 28خرداد بهطور قاطع پاسخ نگفته است؛ هرچند انتشار پست اينستاگرامي اخيرش نشان از اين دارد که وزير امورخارجه براي پوشيدن رداي رياستجمهوري، چندان بيميل نيست.
محمدجواد ظريف چندي پيش در متني اينستاگرامي تلويحا تهديد کرد که اگر بهزعم او، «افتراها و تهديدها» ادامه يابد، نامزد شود. او نوشت: بر عزمم براي نامزد نشدن استوارم ولي تداوم فشارها، آزارها در اقبال عمومي و در اين عزم، تاثير معکوس دارد». پس از اين متن، بسياري متوجه شدند که ظريف برخلاف قسم آيه و جلاله پيشين، در شرايط فعلي به حضور در رقابتهاي انتخاباتي کم بيميل نيست. همين هم شد که برخي چهرههاي اصلاحطلب نسبتبه حمايت از او پالس مثبت نشان دادند؛ براي نمونه، محمد عطريانفر، عضو شوراي مرکزي حزب کارگزاران سازندگي چندي پيش در گفتوگو با سايت «فردا» با اشاره به مصوبه اين حزب براي حمايت از ظريف، تصريح کرد: با نيامدن سيدحسن آقاي خميني دست اصلاحطلبان خالي شد اما ميتواند پر شود. شايد شخصا ظريف علاقهمند به نامزدي در انتخابات نباشد اما اگر اجماع روي او شود و منحصربهفرد باشد، از ميل شخصياش بايد بگذرد. کارگزاران درباره ظريف صحبت کرد و حمايت از او در شوراي مرکزي حزب مصوب شد. روز گذشته نيز محسن رهامي، فعال اصلاحطلب در گفتوگو با روزنامه «فرهيختگان» درباره اجماع اصلاحطلبان روي ظريف، تاکيد کرد: اگر ظريف در انتخابات حاضر شود، اقبال زيادي بين اصلاحطلبان خواهد داشت. لذا غير از ظريف فرد ديگري که اقبال عمومي زيادي داشته باشد طوري که بگوييم کانديداي اجماعساز است، وجود ندارد.
چرا ظريف؟
اينکه چرا ظريف اينطور موردتوجه اصلاحطلبان قرار گرفته خود جاي سوال دارد. دليل اول شايد به عبور آنها از سياست ائتلاف و معرفي نامزد نيابتي بازگردد. اصلاحطلبان تاکنون بارها و با زبانهاي مختلف اعلام کردهاند که در اين دوره از انتخابات رياستجمهوري از چهرهاي خارج از منظومه اصلاحطلبي حمايت نخواهند کرد و ديگر زير بار فردي همسنخ و جنس روحاني نميروند. همين عامل هم باعث شد تا اصلاحطلبان روي سيدحسن خميني متمرکز شوند. اصلاحطلبان آنقدر در حمايت از سيدحسن خميني و استفاده سياسي از برند و اعتبار خاندان امام عجله و ذوق داشتند که براي او کمپين انتخاباتي تشکيل دادند و براي آن شعار هم تعيين کردند؛ «همه با هم». بااينحال، خروج سيدحسن خميني از گردونه رقابتهاي انتخاباتي و کنارهگيري از نامزدي، اصلاحطلبان را به اين فکر واداشت تا روي اصلاحطلبي ديگر تمرکز کنند. در ميان خيرالموجودين اصلاحات که بالقوه بتواند تاييديه شوراي نگهبان را بگيرد، کسي حضور نداشت و در اين شرايط، شايد محمدجواد ظريف مناسبترين گزينه براي ايشان بود. همين هم باعث شد تا اصلاحطلبان بهطور همهجانبه داد حمايت از او را سر بدهند که اظهارنظر عطريانفر و رهامي که در ابتدا به آنها اشاره شد، گوشهاي از اين علاقهمندي را نشان ميدهد. درست است که ظريف از لحاظ تشکيلاتي و سياسي، جزئي از اصلاحطلبان به شمار نميآيد اما نوع رويکرد او به مناسبات بينالمللي، اصلاحطلبان را بر آن داشته تا در شرايط فعلي لاجرم او را يکي از خود بدانند. ظريف البته براي به دست گرفتن اعتماد تام و تمام اصلاحطلبان، در ماههاي منتهي به سال99 چندين و چند اظهارنظر نامعمول از خود داشت؛ از جمله اعتراض به اينکه اختياري در حوزه سياست خارجي ندارد و در وقت مقتضي ناگفتههاي خود را خواهد گفت، نوعي «بگم، بگم» از نوع ديپلماتيک. حال اصلاحطلبان با اصلاحطلب دانستن ظريف و حمايت از او چه در سر دارند؟
دست خالي اصلاحطلبان در داخل، حمايت ناگزير از ظريف
اصلاحطلبان خوب ميدانند که عملکرد ضعيف نهادهاي تحت امرشان در سالهاي اخير از جمله در دولت اعتدال، مجلس دهم و شوراهاي شهر، دست ايشان را از داشتن يک کارنامه عملي درخور توجه در حوزه سياست داخلي خالي کرده است و همين مضايقه باعث شده تا سمت و جهتگيري سياسي ايشان بهجاي حوزه داخلي، مثل گذشته بهسمت خارج باشد. همين عامل نيز در نوع خود موجب شده تا نماد ديپلماسي اصلاحطلبانه يعني محمدجواد ظريف که بهزعم خودش، سررشتهاي در مديريت داخلي هم ندارد، بهعنوان نامزد اصلي اصلاحات در انتخابات1400، نشان بشود؛ بهبيانديگر، اصلاحطلبان که يد طولايي در دوقطبيسازي دارند، مايلاند بهدليل نداشتن هيچگونه استعداد مديريتي در حوزه داخل، اين دوقطبي را ناگزير بهسمت مسائل خارج و سياست خارجي بکشانند و با برساخت دوقطبي «طرفداران مذاکره در وين-مخالفان مذاکره در وين» رقيب را به زميني هول بدهند که عليه اصل و اساس لزوم مذاکره عزتمدارانه با جهان اعم از شرق و غرب، اصلا ادعايي ندارند.
ظريف ادامهدهنده دولت روحاني
پس ظريف در انتخابات رياستجمهور 1400 قرار است مستمسک قدرتطلبي اصلاحطلبان و مجري دوقطبيسازي اصلاحات باشد. او که خود واقف است در مديريت داخلي هيچگونه سابقه و تخصصي ندارد، انتخابش بهعنوان نامزد اصلي اصلاحات يک پيام عمده به جامعه مدني طرفدار اصلاحات و فراتر از آن به تودههاي مردم در کشور دارد؛ «تمرکز بر خارج و تعليق داخل». دولت حسن روحاني از مهرماه سال92 تا همين الان، زلف حکمراني نظام را تماما به مذاکرات گره زده و باعث شده مديريت او به تکساحتي بودن متهم شود. آيا نامزدي ظريف ازسوي جبهه اصلاحات در انتخابات پيشرو، تلاشي براي استمرار بخشيدن به دولت مذاکره است که کمترين اقدام را براي اصلاح نهادها و ساختار معيوب نکرد؟ آيا قرار است ظريف نقش محمد خاتمي در سال76 را بازي کند و مسير دولت روحاني که بسياري رويکرد آن را به دولت هاشمي رفسنجاني تشبيه ميکنند، ادامه دهد؟ انتخاب با مردم است.