سرنوشت فرماندهان سپاه از 58 تا 1400
شرق/متن پيش رو در شرق منتشر شده و انتشار آن به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
انقلاب اسلامي در مقاطعي تجربه مبارزه مسلحانه و لزوم تربيت نيروهاي چريکي را در بطن خود داشت که اين تجربه پس از انقلاب با وجود خطرات بيشماري که انقلاب ايران را تهديد ميکرد، انقلابيون را به لزوم ايجاد يک سازوکار نظامي وفادار به انقلاب سوق داد. کميتههاي انقلاب که در آغاز به وجود آمدند، توانايي خيلي زيادي براي حفاظت و مسائل ديگر امنيتي نداشتند و نيروهاي آن نيز به صورت جدي تأييد صلاحيت نشده بودند. بههميندليل در گروههاي مسلح مسلمان پس از انقلاب دست به ايجاد تشکيلات چريکي تحت عناوين مختلف زدند. نهضت آزادي، تشکيلات گارد ملي و محمد منتظري گروه پاسا را تشکيل دادند و در کنار اينها سازمان مجاهدين انقلاب و گروههاي ديگري نيز شروع به فعاليت کردند؛ اما در نهايت به تاريخ دوم ارديبهشت 1358 با فرمان امام اين گروههاي مسلح تحت عنوان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران ساماندهي شدند. در آغاز آيتالله لاهوتي از سوي امام مسئول ساماندهي اين تشکيلات شد و شورايي هفتنفره از سوي شوراي انقلاب براي اين نهاد تازهتأسيس تعيين شد: آقايان جواد منصوري (فرمانده کل)، عباس آقازماني (فرمانده عمليات)، محمد بشارتي، محسن رضايي، دانشمنفرد، محسن رفيقدوست، اسماعيل شمسي، فروتن و کلاهدوز. هرچند در اين زمينه اختلاف نظراتي وجود دارد و روايت محسن رفيقدوست، محمد غرضي و جواد منصوري در اين زمينه مقداري از لحاظ اسامي متفاوت است؛ بهطوريکه اين روايت نيز وجود دارد که شوراي اوليه متشکل از افراد فوق بودند: جواد منصوري (فرمانده)، محمد بشارتي و بعدها محسن رضايي به سمت مسئول اطلاعات و تحقيقات و عضو شوراي فرماندهي، سيداسماعيل داودي به سمت مسئول اداري و مالي، محسن رفيقدوست به سمت مسئول تدارکات و مرتضي الويري به سمت مسئول روابطعمومي تشکيل ميشود. جواد منصوري دراينباره ميگويد: واقعيت قضيه اين است که از ابتداي پيروزي انقلاب در فکر تأسيس سپاه بوديم و اولين هسته سپاه را تشکيل داديم. البته دولت موقت نيز گارد ملي را تشکيل داد که آقايان دانشمنفرد و محسن سازگارا از اعضاي آن بودند. شهيد محمد منتظري نيز يک تشکيلات درست کرد. سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي هم يک گروه مسلح را انتخاب کرده بود. چهار تشکيلات به وجود آمده بود که همه در هم ادغام شدند و به عبارتي همه درست ميگويند که پايهگذار سپاه هستند؛ اما سپاه رسمي و قانوني، زير نظر شوراي انقلاب تشکيل شد و من و شش نفر ديگر با حکم شهيد بهشتي از اعضاي شوراي فرماندهي سپاه شديم. اين هفت نفر عبارت بودند از: من، عباس آقازماني، رفيقدوست، بشارتي، کلاهدوز، اسماعيل شمسي و آقاي فروتن. سپاه قانوني با اين اسامي که ذکر کردم، آغاز به کار کرد. من 2/2/58 فرمانده سپاه شدم. البته در آغاز فعاليت سپاه حکم همه اعضا ششماهه بود؛ ولي عملا بعد از اتمام شش ماه، تصميمي گرفته نشد و ما هم فعاليتمان را ادامه داديم. من تا اول اسفند 58 در فرماندهي سپاه بودم تا زماني که بنيصدر فرمانده کل قوا شد و من استعفا دادم. دفتر اوليه سپاه در يکي از ادارات ساواک واقع در نگارستان هشتم در خيابان پاسداران (سلطنتآباد سابق) تأسيس و ساختمانهاي متروکه و مصادرهشده در ساير نقاط بهعنوان ادارات اين نهاد مورد استفاده قرار گرفت. جانشينان فرماندهان سپاه نيز عبارتاند از: سرهنگ دوم يوسف کلاهدوز، علي شمخاني، رحيمصفوي، محمدباقر ذوالقدر، مرتضي رضايي، سيدمحمد حجازي، حسين سلامي و علي فدوي. در ادامه به مرور فرماندهان سپاه از آغاز تاکنون ميپردازيم.
جواد منصوري؛ اولين فرمانده
جواد منصوري متولد 1324 در کاشان است. جواد منصوري عضو حزب گروه ملل اسلامي معروف به گروه ۵۵نفره بود. او به دنبال فعاليتهاي سياسي نخستين بار در سال ۱۳۴۴ دستگير و به شش سال زندان محکوم شد؛ اما در سال ۱۳۴۸ آزاد شد. او مبارزات خود در گروه حزبالله را ادامه داد و مجددا در سال ۱۳۵۱ دستگير و تا انقلاب در زندان بود. جواد منصوري اولين فرمانده سپاه از (ارديبهشت تا اسفند ۱۳۵۸) با حکم بهشتي است. او پس از انتصاب بنيصدر به فرماندهي کل قوا از اين سمت استعفا داد. او از فروردين ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۷ معاون فرهنگي و کنسولي و سپس به مدت يک سال، معاون آسيا و اقيانوسيه وزير امور خارجه بود. سپس در سال ۱۳۶۸ بهعنوان سفير جمهوري اسلامي ايران به پاکستان رفت و تا سال ۱۳۷۲ در اين سمت بود. جواد منصوري سال ۱۳۷۲ معاونت فرهنگي دانشگاه آزاد اسلامي را برعهده گرفت و تا سال ۱۳۷۴ در اين سمت بود. او همچنين از ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۸ سفير ايران در پکن بود. او درحالحاضر در مرکز اسناد انقلاب اسلامي مشغول به کار است. او خاطرات خود را در کتابهاي متعددي نوشته است و در سالهاي اخير موضع سياسي خاصي به نفع جريانات سياسي مرسوم نگرفته و بهعنوان يک چهره مستقل سياسي-تاريخي شناخته ميشود.
عباس دوزدوزاني؛ نظامي شاعر
عباس دوزدوزاني متولد 1321 و فوتشده در سال 1397 است. تحصيلات مقدماتي را در زادگاهش فراگرفت و چنديبعد با شکلگيري انقلاب، به فرمان حضرت امام خميني و با همراهي چند نفر از انقلابيون، شوراي فرماندهي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي را در دوم ارديبهشت ۱۳۵۸ پايهگذاري کرد و خود نيز بهعنوان دومين فرمانده کل رسمي سپاه پاسداران مشغول به کار شد. ورودش به عرصه سياست و مبارزه با رژيم پهلوي بعد از آشنايياش با دکتر يدالله سحابي و مهدي بازرگان آغاز شد و بعد به حزب ملل اسلامي پيوند خورد. او در اين دوره با اعضاي نهضت آزادي همبند بود. دوزدوزاني چيزي درباره اينکه آيا او در سازمان مجاهدين خلق قبل از تغيير ايدئولوژيک آن عضويت يا حتي گرايشي داشته است يا نه، نگفته است؛ اما بهزاد نبوي در خاطراتش از زندان دهه 50 ميگويد: «شهيد رجايي، صادق نوروزي، حسين منتظرحقيقي (برادر شهيد محمد منتظرحقيقي) و حاج عباس دوزدوزاني دوستاني بودند که از مجاهدين خلق در زندان اوين جدا شدند. من هم همراه آنها بودم».
عباس دوزدوزاني پس از استعفاي جواد منصوري در اسفند 58 به فرماندهي کل سپاه پاسداران منصوب شد. وي نخستين فرمانده کل سپاه بود که حکم فرماندهي خود را از بنيصدر دريافت کرده بود. دوزدوزاني هم به دليل مخالفتهاي رئيسجمهور وقت، در دوم خرداد 1359 استعفا ميدهد و از اين مسئوليت کنار ميرود. وي از 1359 تا 1360 در کابينه محمدعلي رجايي، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي بود که وزارت ارشاد را در اين دوره منحل اعلام کرد. دوزدوزاني در دوره نخست مجلس شوراي اسلامي نيز نماينده تبريز بود و در ادوار دوم و سوم مجلس شوراي اسلامي نيز بهعنوان نماينده تهران در مجلس حضور داشت. از ديگر سمتهاي دوزدوزاني ميتوان معاون دکتر معين (وزير علوم)، مشاور محمد خاتمي (رئيسجمهور)، عضو و رئيس شوراي شهر تهران در دوره اول شوراها و رئيس کانون زندانيان سياسي قبل از انقلاب نام برد. عباس دوزدوزاني به مرور زمان نرمتر و آرامتر شد بهگونهاي که پس از پيروزي دوم خرداد ۱۳۷۶ در اردوگاه اصلاحطلبان تعريف شد منتها سعيد حجاريان يکبار در تنوع جبهه مشارکت – مهمترين حزب اصلاحطلب – پس از دوم خرداد گفت: «مشارکت، طيفهاي مختلف را در برميگيرد و بينالعباسين است». عباس دوزدوزاني در سالهاي آخر عمر و حتي بعد از شوراي اول فعاليت خاص سياسي نداشت اما مانند ابوالقاسم سرحديزاده زنداني پرسابقه سياسي در رژيم گذشته و وزير کار دهه ۶۰ از اوضاع گله ميکرد.
عباس آقازماني (ابوشريف) در قامت يک چريک
عباس آقازماني متولد 1318 معروف به ابوشريف است. آقازماني دانشآموخته کارشناسي حقوق اسلامي از دانشکده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران است. وي در سالهاي دهه 40 با حزب ملل اسلامي در ارتباط بود و پس از حمله ساواک به اين تشکيلات، ابوشريف به سه سال زندان محکوم شد. عباس آقازماني در سال ۱۳۴۶ و با گذشت زمان اندکي از آزادي، با گردآوري عدهاي از همرزمان سابق خود در حزب ملل اسلامي، از جمله احمد احمد، جعفر منصور، جواد منصوري و عباس دوزدوزاني، سازمان حزبالله را بنا نهاد. از سال ۱۳۴۸ همراه حزبالله به فعاليت ضد رژيم پهلوي، در پوشش برپايي کلاسهاي تدريس علوم اسلامي و عربي، در محافل مذهبي و برخي مساجد تهران اقدام کرد. وي همچنين در فاصله سالهاي ۱۳۴۷ تا ۱۳۴۸ با انجمن حجتيه در مقابله با بهائيان نيز همکاري داشت. او در سال 1350 به سمت فلسطين و لبنان گريخت. او در کشورهاي عربي دورههاي چريکي مختلفي را طي کرد و داراي انديشههاي انترناسيوناليستي يا نظرات امتمحور بود. ابوشريف پس از مدتي به اروپا رفت و به تدريس قرآن در انجمنهاي اسلامي پرداخت. در پاييز ۱۳۵۷ پس از مهاجرت امام به فرانسه، به نوفللوشاتو رفت و بهواسطه دوستي با مهدي عراقي، به گروه تأمينکنندگان امنيت محل اقامت امام خميني پيوست. او در آستانه وقوع انقلاب، در ۱۵ بهمن ۱۳۵۷ درحاليکه هنوز احتمال دستگيري توسط ساواک وجود داشت، بهصورت ناشناس وارد ايران شد. وي به توصيه سيدمحمد بهشتي به محل استقرار نيروهاي انقلابي در مدرسه رفاه رفت و به سازماندهي آنها و تأمين امنيت آن مکان مبادرت کرد و از طرف کميته مرکزي، مسئول جمعآوري سلاحها و سازماندهي افراد شد و همزمان امور انتظامي مدرسه رفاه را نيز اداره ميکرد. آقازماني پس از وقوع انقلاب در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، به ساماندادن نيروهاي نظامي انقلابي پرداخت که پس از چندي به شکلگيري اولين گردانهاي عملياتي سپاه پاسداران منجر شد. وي پس از استعفاي عباس دوزدوزاني در تاريخ دوم خرداد 1359 به فرماندهي کل سپاه منصوب شد اما 25 روز بعد از اين سمت استعفا داد. با شروع حمله عراق به ايران، ابوشريف از اولين فرماندهان سپاه پاسداران بود که وارد عرصه مقابله با اين تهاجم شد. بنابر شواهد، عرصه حضور او و نيروهايش بيشتر در منطقه غرب کشور بوده است. چنانکه از جمله مسئوليتهاي او نمايندگي شوراي عالي دفاع در غرب کشور، فرماندهي عمليات غرب کشور و رياست ستاد جنگي غرب کشور برشمرده شده است. در اواسط سال ۱۳۶۰، پس از تغيير و تحولات پيشآمده در سپاه، عباس آقازماني براي تصدي مسئوليت سفارت ايران در پاکستان، عازم آن کشور شد. وي در شهريور ۱۳۶۰ بهعنوان کاردار ايران در پاکستان منصوب و در فروردين ۱۳۶۱ به سمت سفير ايران در آن کشور برگزيده شد. مأموريت او در پاکستان بعد از سه سال پايان يافت و ابوشريف در سال ۱۳۶۳ به ايران بازگشت. عباس آقازماني بعد از بازگشت از پاکستان، به شهر قم رفت و به تکميل تحصيلات ديني خود تا سطح خارج فقه و اصول در حوزه علميه قم پرداخت. آقازماني همزمان با حضور در شهر قم نمايندگي ولي فقيه در امور افغانستان را بر عهده داشته و به مجاهدين افغان در نبرد با دولت اشغالگر شوروي سابق ياري ميرساند. آقازماني در سال ۱۳۶۶ پس از کشمکشهاي فراوان در ايران، بار ديگر از کشور خارج شد و به افغانستان رفت. در سالهاي ابتدايي دهه ۱۳۷۰ با خروج نيروهاي شوروي از افغانستان و سقوط دولت کمونيستي محمد نجيبالله توسط مجاهدين، ابوشريف به همراه گروههاي جهادي افغان در هنگام فتح پايتخت، وارد شهر کابل شد. با بروز جنگ داخلي در افغانستان و پس از تصرف کابل توسط نيروهاي طالبان، وي به پاکستان رفت. آقازماني در سالهاي دهه ۱۳۸۰ در پاکستان حضور داشت و در اين دوره، به فعاليتهاي ديني اشتغال داشته است. در تاريخ ۱۶ تير ۱۳۹۰ روزنامه خراسان خبر از حضور مجدد آقازماني در ايران داد. هماکنون از محل زندگي و فعاليتهاي او اطلاعات دقيقي در دسترس نيست.
مرتضي رضايي؛ سردار بيعکس سپاه
مرتضي رضايي 22تير 1359 تا20 شهريور 1360 با حکمي از سوي بني صدر فرماندهي کل سپاه را در دست داشت. در سال ۱۳۷۲، در اخبار سراسري، حکمي از سوي آيتالله خامنهاي، خطاب به مرتضي رضايي منتشر شد. اين خبر که بدون پخش تصويري از وي و با پوششي ضعيف پخش ميشد، ناظر به انتصاب اين سردار کهنهکار به مقام حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران بود. پس از آن در سال 1385 آخرين باري که نام مرتضي رضايي در رسانهها شنيده شد، مرتضي رضايي از سوي رهبري جانشين فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي منصوب شد. گويا وي چندسالي است که هيچ مسئوليتي در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ندارد و روزهاي بازنشستگي خود را طي ميکند. اطلاعات بيشتري از وي در دسترس نيست.
محسن رضاييميرقائد
محسن رضاييميرقائد متولد 1333 از بنيانگذاران سازمان منصورون است. رضايي به همراه محمد بروجردي از اعضاي تيم حفاظت از امام خميني پس از ورود ايشان به کشور بودند. پس از وقوع انقلاب، او از پايهگذاران سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي بود و همچنين يکي از اعضاي هيئت ۱۲نفره تدوين اساسنامه سپاه پاسداران در زمستان ۱۳۵۷ بهشمار ميآمد. رضايي از ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰ نخستين فرمانده واحد اطلاعات سپاه بود و در سال ۱۳۶۰ با حکم امام به فرماندهي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي منصوب شد و تا ۱۳۷۶ براي مدت ۱۶ سال در اين جايگاه فعاليت کرد. محسن رضايي در ۹ ارديبهشت ۱۳۶۶ در نامهاي به احمد خميني، با ذکر دلايلي همچون امکانات کم و پشتيباني ضعيف و پيشبيني اينکه نيروهاي ايراني بدون رفع اين مشکلات تلفات سنگيني خواهند داد، از مقام فرماندهي کل سپاه استعفا داد. آقاي رضايي در استعفانامه خود نوشت که عليرغم مقاومتهاي زياد در مقابل مشکلات و نارساييهاي ميدان نبرد (که عمدتا ناشي از افراد و عوامل داخلي جامعه و مسئولان کشور بودهاند)، مجبور به استعفا شده است. امام با استعفاي محسن رضايي مخالفت کرد و او تا سال ۱۳۷۶ در فرماندهي کل سپاه باقي ماند. وي که تحصيلات در مقطع کارشناسي رشته مهندسي مکانيک دانشگاه علم و صنعت را پيش از انقلاب نيمهکاره رها کرده بود، در سال ۱۳۷۶ و پس از استعفا از فرماندهي سپاه، بار ديگر تحصيل را از سر گرفت و ابتدا کارشناسي اقتصاد را از مرکز آموزش سازمان برنامه و بودجه دريافت و سپس کارشناسيارشد و دکتراي اقتصاد را در سال ۱۳۷۹ از دانشگاه تهران اخذ کرد. محسن رضايي در پي استعفا از فرماندهي سپاه پاسداران در سال ۱۳۷۶ از حضور در کليه نيروهاي نظامي نيز کنارهگيري کرد و وارد دنياي سياست شد. رضايي در سال ۱۳۷۶ با حکم آيتالله خامنهاي، به سمت دبيري مجمع تشخيص مصلحت نظام منصوب شد و از سال ۱۳۷۹ نيز رياست کميسيون اقتصاد کلان مجمع تشخيص مصلحت نظام را بر عهده گرفت. محسن رضايي در اين سالها فعاليتش را در مجمع تشخيص مصلحت نظام متمرکز کرده است. از فعاليتهاي وي در مجمع تشخيص ميتوان به تدوين سند چشمانداز 20ساله ايران و کمک به اصلاح قانون سرمايهگذاري خارجي در کشور اشاره کرد. او در ششمين دوره انتخابات مجلس و نهمين، دهمين و يازدهمين دوره انتخابات رياستجمهوري کانديدا شد، اما موفق نشد. رضايي در ديماه 1398 از سوي آمريکا تحريم شد.
سيديحيي صفوي؛ از فرماندهي سپاه اصفهان تا فرماندهي کل سپاه
سيديحيي صفوي متولد ۱۳۳۱ در روستاي همام از بخش باغبهادران شهرستان لنجان استان اصفهان است. او نظامي و سياستمدار ايراني است که از فرماندهان سپاه اصفهان در دوران جنگ ايران و عراق و فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در ميان سالهاي ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۶ بود. او در حال حاضر دستيار و مشاور عالي مقام معظم رهبري در امور مربوط به نيروهاي مسلح است و بهعنوان استاد جغرافياي سياسي در دانشگاههاي خوارزمي تهران، شهيد بهشتي، تهران و تربيتمدرس فعاليت ميکند. صفوي دانشآموخته کارشناسي زمينشناسي از دانشگاه تبريز، کارشناسيارشد جغرافياي سياسي از دانشگاه امام حسين(ع) و دکتراي جغرافياي سياسي از دانشگاه تربيتمدرس است. وي پس از ۱۰ سال فرماندهي بر اين ارگان نظامي، به دستور مقام معظم رهبري، جاي خود را به محمدعلي جعفري داد.
محمدعلي جعفري؛ از دانشکده هنرهاي زيبا تا فرماندهي سپاه
محمدعلي جعفري متولد 1333 يزد و فارغالتحصيل دانشکده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران و کارشناسيارشد فرماندهي از دانشگاه امام حسين(ع) است. وي از نمايندگان انجمن اسلامي دانشجويان در بحران گروگانگيري در سفارت آمريکا بود. او در طول جنگ ايران و عراق، از فرماندهان مياني سپاه پاسداران بود و در خلال جنگ دورهاي فرماندهي قرارگاه غرب، قرارگاه نجف و مدتي نيز فرماندهي قرارگاه قدس را بر عهده داشت. جعفري از ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۱ جانشين فرمانده نيروي زميني سپاه بود و در فاصله سالهاي ۱۳۷۱ تا ۱۳۸۴ براي مدت ۱۳ سال بهعنوان فرمانده نيروي زميني سپاه فعاليت ميکرد. جعفري در 10 شهريور 1386 به فرماندهي کل سپاه منصوب شد و در اول ارديبهشت 1398 سردار حسين سلامي جايگزين وي شد. او در دوران کاري خود، شرايط سختي ازجمله وقايع 88 و ديماه 96 را پشت سر گذاشت. سردار جعفري هماکنون فرمانده قرارگاه فرهنگي بقيهالله(عج) است.
نام محمدعلي جعفري بهعنوان يکي از پنج شخصيت ايراني در فهرست ۵۰۰ نفر از قدرتمندترين افراد جهان که از سوي نشريه آمريکايي فارنپاليسي منتشر شده است، ديده ميشود. جعفري از سوي آمريکا در سال 88 تحريم شد. او خاطرات خود را در کتابي به نام کالکهاي خاکي نوشته است.
حسين سلامي؛ آخرين فرمانده
حسين سلامي در سال ۱۳۳۹ در روستاي وانشان از توابع شهرستان گلپايگان زاده شد. در سال ۱۳۵۷ همزمان با اوجگيري انقلاب در رشته مهندسي مکانيک دانشگاه علم و صنعت قبول شد. سلامي بعد از پايان جنگ به تکميل تحصيلاتش در دانشگاه علم و صنعت در رشته مهندسي مکانيک پرداخت و همچنين دوره فرماندهي و ستاد را گذراند و در رشته مديريت دفاعي از دانشگاه عالي دفاع ملي مدرک کارشناسي ارشد دريافت کرد. وي در طول جنگ ايران و عراق، در کردستان و عمدتا در جبهه جنوب در مسئوليتهاي رزمي و مختلف در لشکر ۲۵ کربلا، لشکر ۱۴ امام حسين و نيز قرارگاه دريايي نوح حضور داشته است. وي پس از پايان جنگ، دوره دانشکده فرماندهي و ستاد را گذراند. سلامي همزمان با تدريس در دانشکده فرماندهي و ستاد سپاه، از دانشگاه علم و صنعت نيز فارغالتحصيل شد. وي همچنين مؤسس و فرمانده دوره عالي جنگ از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶ بوده و از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴ در سمت معاون عمليات ستاد مشترک سپاه اشتغال به خدمت داشته است. او در اول ارديبهشت ۱۳۹۸ از سوي آيتالله خامنهاي از رده جانشيني فرمانده کل سپاه پاسداران، با يک درجه ارتقا به رتبه سرلشکري و سمت فرماندهي کل سپاه پاسداران منصوب شد. سلامي نيز دوران سختي را در آغاز کار خود گذراند و تنها شش ماه پس از انتصاب به سمت فرماندهي سپاه، درگير مسائل آبان 98 و سپس کرونا در کشور شد.