سرمقاله سیاست روز/ تنها راه نجات
سياست روز/ « تنها راه نجات » عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم قاسم غفوري است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
غرب آسيا دوراني بس حساس و بحران زده را سپري مي کند بگونه اي که هر روز اخباري از کشتار، جنايت و ناامني در گوشه گوشه اين منطقه منتشر مي شود. در افغانستان طي روزهاي اخير حملات تروريستي صدها کشته و زخمي برجاي گذاشته است که از مهمترين آنها حمله تروريستي در نزديکي مدرسه دخترانه بود که دهها کودک و معلم و شهروند به شهات رسيدند. در عراق نيز حملات تروريستي و برخي ناآراميهاي خياباني فضايي ناامن را در اين کشور رقم زده است. در سوريه نيز انفجارهاي تروريستي آن هم در آستانه انتخابات شدت گرفته است در حالي که رژيم صهيونيستي نيز حملات هوايي به اين کشور را افزايش داده است. در يمن نيز رژيم سعودي در حالي در ظاهر ادعاي رويکرد تعاملي سر داده و از مذاکره ميگويد که همچنان بمباران و حملات عليه غير نظاميان را ادامه مي دهد و روزهاي خونين اين کشور در ميان محاصره گسترده غذايي و دارويي آن هم در ماه رمضان ادامه دارد.
فلسطين اين روزها بار ديگر کانون اصلي تحولات منطقه شده است. رژيم صهيونيستي قدس را به پادگان نظامي مبدل کرده و به بازداشت و کشتار فلسطينيها ميپردازد در حالي که ملت فلسطين نيز با تمام توان در حمايت از قدس به پا خواسته و با جان خويش به دفاع از مقدسات و سرزمين خويش مي پردازد.
مجموع اين بحرانها در حالي غرب آسيا را در برگرفته است که در باب چرايي شدت گرفتن بحرانهاي اين منطقه يک نکته اساسي مطرح است و آن عامل اصلي اين بحرانهاست. نگاه واقع بينانه به تحولات نشان ميدهد که بحرانها در چند محور قابل دسته بندي هستند. بخشي از آن برگرفته از رفتارهاي مستقيم آمريکاست که نمونه آن را در عراق و افغانستان و سوريه مي توان مشاهده کرد. آمريکا در حالي ادعاي خروج سر ميدهد که همزمان سياست بحران مديريت شده را دنبال ميکند تا مانع از برقراري ثبات و امنيت در منطقه شود. نکته مهم آنکه داعش که تحت حمايت آمريکا شکل گرفته اکنون در افغانستان، عراق و سوريه ماموريت کشتارهاي دسته جمعي را اجرا مي سازد تا ضمن وادار ساختن جامعه جهاني براي ادامه اشغالگري آمريکا در اين کشورها، مانع از بهبود اقتصاد منطقه شود. در حوزه يمن نيز، عربستان و اماراتي به کشتار ميپردازند که تحت فرمان آمريکا رفتار ميکنند چنانکه به رغم ادعاي بايدن براي پايان بحران يمن، عملا اقدامي در اين عرصه صورت نداده و همچنان به فروش تسلحات و کمک به سعودي در جنگ کمک مي کند. نکته آنکه رويکرد سعودي به بهبود روابط با کشورهاي منطقه همچون قطر، ترکيه، سوريه و جمهوري اسلامي ايران و عراق نه بر اساس سياست هاي آمريکا بلکه برگرفته از شکستهاي سنگين سعودي در حوزه ميدان در برابر مقاومت بوده که آن را به تغيير رفتار اجباري وادار ساخته است. در حوزه فلسطين نيز بر کسي پوشيده نيست که رژيم صهيونيستي تحت حمايت مستقيم و گسترده آمريکا به کشتارها شدت بخشيده است چنانکه سران آمريکا نيز در قبال جنابات اخير اين رژيم به ابراز تاسف و لزوم خويشتنداري طرفين بسنده کرده است.
حال اين سوال مطرح است که راهکار پايان اين وضعيت چيست؟ تحولات منطقه در دو حوزه ميدان يا همان مقاومت مسلحانه و ديپلماسي قابل تعريف است. جبهه مقاومت با محوريت جمهوري اسلامي و متحدانش در حوزه ميدان يا همان مبارزه با تروريسم، سعودي و اشغالگران قدس همچنان نقشي فعال دارند و زمينه ساز شکست بسياري از طرحهاي دشمنان منطقه شده اند. اما در حوزه ديپلماسي تحرک چنداني از دستگاه ديپلماسي مشاهده نمي شود و گويي تمام کانون توجه آن به مذاکرات وين معطوف شده است. ديپلماسي يعني نگاهي چند بعدي که طيف گستردهاي از معادلات را در بر مي گيرد. در حالي ميدان در حوزه نظامي براي مقابله با آمريکا و ايادي آن مقاومتي سراسري را اجرا ميکند، دستگاه ديپلماسي نيز با تحرکات منطقهاي و جهاني ميتواند زمينه ساز شرايط خروج آمريکا از منطقه گردد چرا که تا زماني که آمريکا در منطقه حضور دارد بحران و بحرانسازي با آن ادامه خواهد يافت و تنها راه نجات پايان دادن به حضور آمريکاست که فعاليت همزمان ميدان و ديپلماسي تحقق بخش آن خواهد بود.