((دست راست)) کاندیداهای چپ و راست
اعتماد/متن پيش رو در اعتماد منتشر شده و انتشار آن به معناي تاييد تمام يا بخشي از آن نيست
نامنويسي «مدعيان پاستور 13» با نزديک شدن به غروب خورشيد نخستين روز هفتهاي که در آنيم، به پايان رسيد؛ حال آنکه آن شنبه و 4 روز پيش از آن شنبه، هر آن که به هر کيفيت ميخواست رييسجمهور فرداي ايران شود، آمد و هر آن که به هر علت بناي رياستجمهوري نداشت، نه! با اين حساب حالا ميتوان با احتياط از اين گفت که نور اندکي، صحنه نه چندان روشن رقابت انتخابات رياستجمهوري 1400 را روشن کرده و اگرچه نورافکنهاي اين صحنه عظيم انتخاباتي، عملا وقتي روشن شده و پرده نمايش، رسما زماني بالا ميرود که شوراي نگهبان از فهرست کانديداهاي نهايي -و به تعبيري اسامي بازيگران اصلي اين انتخابات را که مجاز به حضور روي اين سن سياسي خواهند بود- رونمايي کند.
با اين همه اما مهمترين تئاتر سياسي 1400 حتي اگر نپذيريم که از همان آغاز روند نامنويسي و وقتي آغاز شده که مدعيان يک به يک به ستاد انتخابات ميرفتند و رقص شناسنامههايشان، روبهروي لنز دوربين عکاسان و تصويربرداران، صحنههايي تاريخي از مستند انتخابات ايران ميشد، احتمالا بايد قبول کنيم که اين اجراي تماشايي، ساعت 6 عصر شنبه شروع شده و نقشهاي اصلي قصه انتخابات سيزدهم، کارشان را بنا به سناريويي که در ذهن دارند، آغاز کردهاند. چنانکه هنوز ساعتي از پايان مهلت ثبتنام نگذشته بود که سوي اخبار انتخاباتي از سطح گمانهزني رسانهاي درباره ورود اين يا آن چهره شاخص به صحنه رقابت، به سمت آن چرخيد که بازيگردان ستاد اين کانديدا کيست، راهبرد تبليغاتي کمپين آن يکي را چه کسي طراحي و تدوين کرده، فيلم انتخابات فلاني را کدام کارگردان ميسازد و دفتر و ستاد مرکزي آن ديگري کجاي شهر و کي افتتاح خواهد شد.
ستاد جهانگيري در انتظار رياست مرعشي
روز يکشنبه و 24 ساعت نخست پس از پايان مهلت نامنويسي هم البته اين مباحث در فضاي انتخابات داغ بود اما هنوز فضا ناروشن بود و حتي آنچه در ساعات پاياني يکشنبه و به عنوان اخباري قطعي و تاييد شده، ابتدا در فضاي مجازي و شبکههاي اجتماعي و در ادامه حتي در برخي پايگاههاي خبري و خبرگزاريها منتشر شد، اغلب در قالب گمانهزنيهايي درباره رايزنيهاي صورت گرفته در اين خصوص بود. گمانههايي که وقتي خورشيد دوشنبه برآمد و وارد 24 ساعت دوم پس از پايان مهلت نامنويسي شديم، اغلب نهتنها به تاييد منابع رسمي نرسيدند که عمدتا از جانب همين منابع رد شدند. نکته آنکه مطابق انتظار آن گمانهاي، زودتر از ديگران رد شد که وقتي دور، دور گمانهزنيهاي انتخاباتي بود، به نسبت زودتر از ديگر موارد نيز مطرح شده بود؛ چنانکه وقتي پس از کاربران توييتر و کلابهاوس، حتي برخي منابع رسمي همچون ايلنا نيز از اين نوشتند که حسين مرعشي، سخنگوي حزب کارگزاران سازندگي و ازجمله اعضاي هيات رييسه «جبهه اصلاحات ايران» رياست ستاد اسحاق جهانگيري را پذيرفته و مشغول به کار شده اما ساعتي نگذشت که مرعشي به ايسنا خبر داد که اساسا ستادي تشکيل نشده که او رييسش باشد. هر چند آنچه او و برخي ديگر از کارگزارانيها گفتند، لزوما به معناي رد قطعي و بيبرو برگرد گمانههاي ساعات قبل نبود. مثلا عليمحمد نمازي، عضو شوراي مرکزي نهتنها نگفت که خبر يکسر اشتباه بوده، بلکه توضيح داد که «فعلا آقاي مرعشي براي رياست ستاد مطرح است» اما تاکيد کرد که «اين مساله هنوز قطعي نشده و درحد صحبت است.» او همچنين به اين گزاره پرداخت که قرار ظاهرا کارگزارانيها اين است که از ميان اسحاق جهانگيري و محسن هاشمي، يکي در صحنه بماند و ديگري کنار برود و بر اين پايه به خبرگزاري تسنيم گفت: «هر دو انتظار دارند که مرعشي رييس ستادشان باشد که توانايي اين کار را هم دارد.» مرعشي نيز که مشخصا درباره احتمال رياستش بر ستاد جهانگيري مورد پرسش قرار گرفته بود، از اين گفت که «اين ستاد تا زمان اعلام داوطلبان نهايي از سوي شوراي نگهبان تشکيل نميشود» و نتيجهگيري کرد که «من -چه رسمي، چه غيررسمي- رييس ستاد جهانگيري که تشکيل نشده، نيستم.» اما درحالي که هنوز ساعتي از نيمروز دوشنبه نگذشته بود، خبري رسمي روي خروجي ايلنا و ديگر خبرگزاريها رفت که نهتنها «7 عضو شوراي راهبردي ستاد جهانگيري» را معرفي ميکرد و از حسين مرعشي نيز کنار «فاطمه پهلواني، محمدرضا جلاييپور، شهيندخت ملاوردي، محمد نعيميپور، سيدرضا نوروززاده و رضا ويسه» به اين عنوان نام ميبرد، بلکه در ادامه از اين خبر ميداد که اين شورا قرار است عصر همان روز، رياست و ساختار ستاد انتخاباتي جهانگيري را تعيين کند. خبري که البته جز اين، نشانهاي روشن بود از جديت جهانگيري در بحث انتخابات؛ به خصوص آنکه کمتر از يک ساعت بعد، خبر ديگري از تحرکات جهانگيري روي خروجي خبرگزاريها قرار گرفت با اين محور که «معاون اول رييسجمهوري براي تمرکز بر انتخابات ۱۴۰۰ و استفاده نکردن از امکانات و فضاي کار دولت به رييسجمهور درخواست مرخصي داده» و «اکنون منتظر پاسخ حسن روحاني است.»
ستاد به سبک اصلاحات
اصلاحطلبان هر ايرادي که داشته باشند، آن قدر کار ستادي و انتخاباتي بلدند که دستکم در فضاي خاص سياسي ايران و در مقابل رقيب سنتيشان، اينکاره و چيرهدستند. چنانکه بيراه نيست اين ادعا که اصولگرايان هم در نحوه فعاليت ستادي و هم اين اواخر در چگونگي جذب آراي مردم و ديگر شوون انتخابات از روي دست اصلاحطلبان الگوبرداري کرده و ميکنند. جمنا در انتخابات رياستجمهوري دوازدهم که الگويي بود از شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان و حالا چند نهاد موازي چون شوراي وحدت و ائتلاف و از اين دست که ميتوان همگي را الگوهايي ديگر از «شعسا»ي اصلاحطلبان خواند، حال آنکه اصلاحطلبان مدتي است دست به انحلال آن ساختار اجماعسازي زده و براي رفع ايرادهاي آن و دموکراتيک کردن بيش از پيش آن، نهاد تازهاي با عنوان «جبهه اصلاحات ايران» برساختهاند. جبههاي که چندي پيش از نام 14 نفر به عنوان گزينههاي پيشنهادي خود در انتخابات رياستجمهوري سيزدهم رونمايي کرد و حالا در شرايطي که 9 نفر از آنها وارد گود شده و نامنويسي کردهاند، درصدد برداشتن گام بعدي براي معرفي کانديداي نهايي اين جريان سياسي است.
در اين اوضاع اما هستند اصلاحطلباني که بيرون از اين سازوکار وارد گود انتخابات شده و ميخواهند به تنهايي به مقصدي برسند که اصلاحطلبان دستهجمعي هم خود را پيشاپيش پيروز اين مسير نميدانند. محسن رهامي يکي از اين اصلاحطلبهاست و البته محسن مهرعليزاده نيز يکي ديگر از اينها.
مهرعليزاده البته اينطور که پيداست، چندان مصر به تکرار آنچه در انتخابات 84 رقم زد، نيست و از آنجا که ظاهرا زمزمههايي درباره احتمال همراهياش با مسعود پزشکيان، يکي از دو، سه چهره اصلي «جبهه اصلاحات ايران» به گوش رسيده و ميرسد، اين اميد را ايجاد کرده که ديگر شاهد آن رويه نباشيم که سال 84 پي گرفت و هنوز از تلخترين تجارب انتخاباتي اصلاحطلبان است، چراکه برخي ناظران گفتهاند پزشکيان به عنوان يکي از گزينههاي جدي نهاد اجماعساز اصلاحطلبان توانسته مهرعليزاده را با خود همراه کند و به اين اعتبار، دستکم هنوز اين اميد پابرجاست که مهرعليزاده، اگرچه بيرون از سازوکار «جبهه اصلاحات ايران» وارد گود انتخابات شده اما لااقل به واسطه پزشکيان، با ديگر همفکرانش همسو شود. هرچند اين تنها زمان است که روشن خواهد کرد در واقع چه خواهد شد.
محسن رهامي اما فارغ از آنکه در ادامه صلاحيت کدام يک از اصلاحطلبان احراز شده و صلاحيت کدام يک، نه، مسير استقلال از سازوکار اجماعساز اين جريان سياسي پي گرفته و ديروز رسما رياست ستاد انتخاباتش را نيز معرفي کرد. رهامي که حالا داود محمدي از جمله نمايندگان دوره دهم تهران در مجلس و البته دبيرکل پيشين انجمن اسلامي معلمان را به رياست ستاد خود منصوب کرده، ميخواهد علياصغر فاني، سعدالله نصيريقيداري، فريده اولادقباد، محمود گودرزي و آزاده خلبان جمشيد اوشال را نيز با خود همراه کند. آن هم در حالي که پيشتر احمد حکيميپور، مصطفي ناصري و محمدرضا حاتمي را به عنوان ديگر ارکان ستادي خود معرفي کرده بود. در اين ميان اما برخي از آن 9 اصلاحطلب زير چتر جبهه اصلاحات نيز فعاليتهاي ستاديشان را آغاز کردهاند و ازجمله آنطور که برخي منابع خبر دادهاند حسن يونسسينکي به عنوان رييس ستاد محمد شريعتمداري معرفي شده است.
سلايق ستادي و غيرستادي رييسي!
آن سوي ميدان اما سياستمداران که خود را اصولگرا، انقلابي يا ارزشي معرفي ميکنند، درحالي که گاه چنان با يکديگر اختلافنظر دارند که يک نهاد و دو نهاد که هيچ، يک دو جين نهاد اجماعساز هم قادر به اجماعسازي ميانشان نيست، حالا با ورود سيدابراهيم رييسي، بيش از هر زمان به پيروزي در انتخابات پيشرو اميد بستهاند. رييسي اما حتي تمايل ندارد که بهطور علني و شفاف خود را «اصولگرا» و همراه آنان معرفي کند و ميگويد که «مستقل» است. کانديدايي که همزمان رييس يکي از قواي سهگانه مملکت نيز هست و به اين اعتبار، اينجا و آنجا در رفت و آمد است به جلسات حاکميتي؛ جلساتي که بعضا بنا به قاعده و عرف مالوف، توسط صداوسيما پوشش داده ميشوند. اما در شرايطي که بنا بر آخرين شنيدهها از نزديکان رييسي، او دستکم تاکنون به تصميمي درخصوص کنارهگيري از رياست قوه قضاييه نرسيده و احتمالا ميخواهد همزمان به فعاليتهايش ادامه دهد، ديروز در جريان نشست شوراي عالي قضايي، گفته است: «سليقه شخصيام اين است که من توصيه نميکنم به پخش شدن سخنم.» او با تاکيد بر اينکه «سنت جاري در اين ۴۰ ساله اين بوده، کساني که در جايگاه مسووليتي بوده و کانديدا بودند، انجام مسووليتشان و خبررساني نسبت به حوزه کاريشان در رسانه ملي پخش ميشده» اما بنا به آنچه «سليقه شخصي» خود خوانده که به گفته او، «ارتباطي با قانون ندارد»، گفته است: «با اينکه ايام تبليغاتم فرا نرسيده و اعلامنظر شوراي نگهبان نشده و وضعيت عادي است و قانون هم منعي نکرده اما سليقه شخصيام اين است و توصيهاي به پخش صوت و تصوير خودم را ندارم.»
اين درحالي است که شامگاه يکشنبه درحالي که بنا بود رييسي با حضور در محل ستاد خود، احتمالا رييس اين ستاد را معرفي کند، ظاهرا در اين مکان حاضر نشده و در نتيجه تصميمي در خصوص انتخاب رياست ستادش نيز نگرفته است. هرچند هنوز علي نيکزاد، نايبرييس مجلس و البته يکي از دو چهره شاخص اصولگرا که به نفع رييسي در دقيقه 90 از ورود به صحنه کناره گرفت، جديترين گزينه رياست ستاد اوست.
لاريجاني و شعار متناقض
اما شايد کانديدايي که به خصوص از حيث نحوه ورود به انتخابات و امور تبليغاتي و ستادي، فراتر از انتظار ظاهرشده، همان علي لاريجاني باشد؛ سياستمداري محافظهکار و نزديک به جناح راست ميانه که از قضا همواره به اين دليل زير تيغ انتقاد ناظران و تحليلگران سياسي بوده و هميشه با اين تحليل انتخاباتي، مواجه شده که او اگرچه قاعده لابيگري را ميداند و در سياست، کارکشته و جدي و چيرهدست است اما از آنجا که زبانش، زبان روشنفکري است -البته از نوع اسلامي- و نگاهش به اصطلاح از بالا به پايين، نميتواند در انتخاباتي سراسري چون انتخابات رياستجمهوري، قاپ رايدهندگان را بدزدد و اگرچه ممکن است حرف حساب بزند و بر ذهن و فکر و ديدگاه سياسي طيفي از شهروندان ايراني تاثير بگذارد اما انگار بلد نيست قلبشان را تسخير کند. انتقادي که حالا 16 سال آزگار است که بسان «چکش» بالاي سر او قرار گرفته و او را درحالي به درک ضعيف از فضاي رسانه و کار رسانهاي متهم ميکند که او سالها پيش از رياست بر مجلس و دبيري در شوراي عالي امنيت ملي، رييس صداوسيما بوده و پيشتر، وزير فرهنگ و ارشاد.
اينبار اما ظاهرا با لاريجاني ديگري روبهروييم که بهاصطلاح «ريبرند» شده؛ تحولي که نهتنها در رفتار و سکناتش که حتي در آرايش و پوششاش نيز آشکار است و حالا در پايان نخستين روز پس از اتمام روند نامنويسي داوطلبان و 24 ساعت پس از آنکه روشن شده چه کساني مبارزان اين کارزارند، فضا را به سمتي سوق داده که برخي معتقدند ويديوي کوتاهي که از ثبتنام او منتشر شد، نسبت به آنچه از رقبايش ديديم، برتري داشته و همزمان ورودش به توييتر، معقولتر و در مجموع راهبرد تبليغاتياش منطقيتر از ديگران. لاريجاني که با شعار «نه کليد، نه چکش» خواسته با يک تير، دو نشان بزند و برخلاف انتظار، نه فقط براي تندروهاي جناح راست، بلکه براي موتلف اين چندسال اخير خود که اعتداليون عضو دولت حسن روحاني باشند هم خط و نشان بکشد، اينبار انگار به شيوه نشر و تزريق قطرهچکاني و مويرگي اطلاعات در توييتر، راهبردش را با طرح «سوالات سخت» از رقبا دنبال ميکند. هرچند او در اين مسير تاحدودي متناقض به نظر ميرسد؛ چه اينکه همزمان شعاري سلبي برگزيده که نسبت به هم اين و هم آن (کليد و چکش) انذار ميداد و در عمل حرف تازهاي ندارد و به جاي پاسخ و بيان راهکار، «سوالات سخت» را هشتگپيچ، پيشروي رقبا گذاشته است.
ستاد بيسر و اميد به شيخوخيت
بحث ستاد لاريجاني اما بحث ديگري است. ستادي که اگرچه ظاهرا از مدتها قبل فعال شده اما هنوز رييس ندارد؛ آن هم به اين دليل که محمدرضا باهنر، گزينه مطلوب و محبوب لاريجاني، اين مسووليت را نپذيرفته است. باهنر هم البته دلايل خود را دارد. او اصولگراست و درقامت دبيرکل جبهه پيروان خط امام و رهبري موتلف جدي شوراي وحدت اصولگرايان و جامعه روحانيتي که ماههاست براي کانديداتوري رييسي فعاليت ميکند و ترجيح ميدهد چنين علني به تيم لاريجاني نپيوندد. با اين همه ظاهرا اين روزها جلساتي به منظور راضي کردن او به پذيرش رياست ستاد لاريجاني در دستورکار اعضاي اين ستاد قرار گرفته که البته تاکنون بينتيجه بوده است. چند نماينده ادوار و چند چهره سياسي و فرهنگي ميانهرو همچون غلامرضا تاجگردون، غلامعلي جعفرزاده ايمنآبادي، جهانبخش محبينيا، رسول جعفريان، حسين انتظامي و چهرههايي از اين دست به فکر آن بيفتند که شيخي ريشسفيد را براي پادرمياني به مدد بطلبند. ايدهاي که ظاهرا باعث شده آنان از طريق يکي از نمايندگان ادوار مجلس که با علياکبر ناطقنوري، رييس اسبق مجلس در ارتباط است، سراغ او بروند و از او بخواهند تا باهنر را به پذيرش اين سمت ترغيب کند. اين معادله اگرچه روي کاغذ ساده به نظر ميرسد و پيچيده نمينمايد اما ياران لاريجاني را در عمل با مصائبي روبهرو خواهد کرد؛ چه آنکه آنان ابتدا بايد ناطقنوري را راضي کنند که با باهنر وارد گفتوگو شود و بعد منتظر بنشينند که باهنر خواسته ناطقنوري را اجابت کند و وارد گود شود. مسيري که اگرچه نيمه دوم آن تاحدودي هموار است اما نيمه نخست راه، صعب و پر پيچ و خم است و همچنان ناروشن؛ اينکه ناطقنوري پس از سالها گوشهنشيني وارد ميدان شود و به باهنر پيامي بفرستد.